كوروش شفيعي ايراننژاد
گروه مقالات: آنچه که پیش و بیش از هرچیزی تفاوت های رفتاری رئیس جمهور یازدهم را با همتایش در دو دورۀ اخیر نشان ميدهد و دل هر ایرانی را از حصول این تغییرِ مهم و ضروری مشعوف ميسازد؛ استفادۀ بجا و درست ایشان از ادبیات فاخر و زبان تکریم و احترام است.
سخنرانی های جناب آقای دکتر روحانی از جایگاه ریاست جمهوری، در همین بازۀ زمانی کوتاهِ پس از رسمیت یافتن مسئولیتشان در مراسم تنفیذ، همه مؤید این نکته است که یکی از مهم ترین پیام های رأی ملت در انتخابات اخیر، به درستی دریافت شده است و امروز هر ایرانیِ علاقمند به میهن؛ از وجاهت، شخصیت و کنش های رفتاری و گفتاریِ بالاترین مقام اجرایی کشور محظوظ گشته و به ادبیات فاخر و کلام و رفتار متین و وزینِ ریاست جمهوری مباهات ميکند.
در سه رویداد مهم پس از تنفیذ حکم ریاست جمهوری (سخنرانی های مراسم تنفیذ و تحلیف و مصاحبه مطبوعاتی)، این تفاوت و تغییر در مقایسه با هشت سال اخیر، نمودی بسیار چشمگیر و شاخص داشته است. دیگر؛ نه از سخنانِ آرمانیِ غیرمنطبق با واقعیات اثری هست و نه از احالۀ تقصیر و اتهام موهوم به دیگران. نه رجزِ "هل مِن مبارز" خوانده ميشود، نه از خودشیفتگی نشانی دیده ميشود و نه سؤال پرسشگران به طرح سؤالی متقابل و بی پاسخ ميانجامد.
نیازی به گفتن نیست که رئیس جمهور – یا بالاترین مقام اجرائی هر کشور – نمایندۀ آن ملّت در نزدافکار عمومی جهانی است. رفتار، سکنات و گفتارش همواره در معرضِ ارزیابی و قضاوت جامعۀ بین المللی قرار ميگیرد و البته این قضاوت؛ به فرهنگ کلّ جامعه ای که او نمایندگی اش ميکند تعمیم داده ميشود. بعبارت دیگر؛ ادبیاتی که توسط مقامات ارشد و مسئولان عالیرتبه یک کشور بکار گرفته ميشود، در واقع ترجمانِ فرهنگ، اخلاقِ عمومی و ادبیاتِ آن کشور تلقی شده و هرچه از متانت، صداقت، احترام و شفافیتِ بیشتری برخوردار باشد؛ موجبات جذب، همراهی و باورپذیریِ شنوندگان و مخاطبین را فراهم خواهد کرد.
القاء و انتقالِ صداقتِ گفتار به مخاطبین داخلی و بین المللی؛ هنری است که از بیان مستدل و لطیفِ توأم با تکریم گوینده نشأت ميگیرد و البته باید مستظهر به فهم سرشار و ادراک حقایق توسط خود ناطق و احترام به شعور و شأن و منزلت مخاطب نیز باشد. ادب و احترامِ متجلی در گفتار، خود ناشی از همین فهم سرشار است و اهانت و بی ادبی در کلام، یقیناً به ناتوانیِ ادراکی و تفهیمیِ گوینده تعبیر ميشود.
متأسفانه در ۸ سال گذشته؛ برداشتی که مسئولان ارشد دولتی و در رأس آنها رئیس دولت از "مردمی بودن" ارائه ميدادند بیشتر در حدّ استفاده از ادبیاتی غیر رسمی و عباراتی دمِ دستی و گاهاً سخیف نمود پیدا ميکرد. کلمات و واژگانی که شاید به زعمِ گویندگان آن، برای تودۀ مردم جالب و خودمانی به نظر ميرسید و موجب افزایشِ محبوبیت ميشد(!) ولی در واقع لطماتی که از بکارگیری آن عباراتِ خارج از عرفِ رسمی، به مناسبات بین المللی و جایگاه و شأن فرهنگِ ایرانی-اسلامی وارد ميشد مورد تغافل و تجاهل قرار ميگرفت. موضوعاتی بدون ربط و عبارات و ادبیاتی نازل که نتیجه ای جز یک لبخند زودگذر بر لبهای شنودۀ عام و تلخندی سرشار از تأسف در چهرۀ فرهیختگان و دلسوزانِ داخلی و نهایتاً واکنشهای استهزاءآمیز، سخت و لجوجانۀ مخاطبینِ خارجی و قدرتهایِ جهانی در پی نداشت.
امروز اما بوضوح مشاهده ميشود که دولتمردانِ جدید، به موازاتِ بیشمار مواردی که در ارجاعِ مجدد آنها به عقلانیت عزمی راسخ دارند، در اصلاح این مهم نیز جدیتی ویژه از خود نشان ميدهند. دولت تدبیر و امید در همین مدت زمان اندک حیاتش نشان داده است که به شکلی منطقی و به دور از جنجال و هیاهو، و بدون تأثیر و تأثر از فشارهای تندروانه، در صدد اصلاح ریشه ایِ وضعیت نه چندان بسامان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است و کمر همت به رفع مشکلات معیشتی مردم و تحقق خواستهای سیاسی و مدنیِ قاطبۀ ملت بسته است و در این میان از نقش بی بدیلِ استفاده از ادبیاتِ تکریم و احترام در حصول به نتایج مطلوب، به خوبی آگاهی دارد.
ادبیاتی که قطعاً خواست و ممارست عمومی بر استمرار و فراگیر شدنِ آن، علاوه بر اثرات ملموس بین المللی، ميتواند در عرصۀ داخلی نیز منجر به کاهش پرخاشگریها در سطح جامعه، جلوگیری از تشنج آفرینیِ عواملِ خودسر ، کاهش نفوذ گروههای فشار غیر رسمی و محدودیتِ دامنۀ تأثیر عقبۀ رسانه ایِ گروههای مروج افراط و تندخوئی گردد.