كوروش شفيعيايراننژاد
گفت: چرا برخی از سایتها و روزنامه های اصولگرا اینقدر اصرار دارند بگویند که: «اصولگرایان برنده این انتخابات شدند و اصلاحطلبان به سختی شکست خوردند!»
گفتم: آخر این رفقا ۸ سال است که میخواهند به همه بقبولانند: «اصلاحات مرده است» و مدتهاست بر این مزارِ بی مُرده لعن و نفرین میکنند! حالا چطور بیایند و بگویند کفتر مرده زنده شد و از قفس پرید و دانه محبت از مردم گرفت و بر بام موفقیت نشست!
گفت: خب؛ اگر رئیس جمهور منتخب، مطلوب اصولگرایان بود پس چرا او را بعنوان نامزد خودشان معرفی نکردند؟ چرا بزرگان اصلاح طلب از ایشان حمایت کردند و طرفداران خود را به مشارکت و رأی دادن به او ترغیب نمودند؟ چرا رئیس جمهور منتخب در همه مناظره ها و فیلمهای انتخاباتیِ خود و در تمام دیدارهای مردمی اش، از بزرگان جبهه اصلاح و اعتدال به نیکی و بزرگی نام برد و دولت خود را ادامۀ دولت آنها نامید و از اوضاع بوجود آمده توسط دولت اصولگرای نهم و دهم اظهار تأسف و برائت نمود؟
گفتم: آخر اگر این رفقای عزیز که فقط خود را صاحب اصلی انقلاب و گفتمان انقلابی و قیّم ملت می دانند، بیایند و بگویند که رئیس جمهور منتخبِ ملت، شعارش "تغییر" و "اصلاحِ" اوضاعی است که ما مسببش بوده ایم؛ فردا چطور در چهرۀ مردم و حتی طرفداران خودشان نگاه کنند؟ چگونه مسئولیت فرصتهای ازدست رفتۀ بالندگیِ کشور در این چند سال و سختیهای تحمل شده توسط ملت را بر عهده بگیرند؟. طبیعی است که از گفتمان اعتدالی و حُجب و اخلاق سیاسیِ فاخر رئیس جمهور منتخب سوء استفاده کنند و بخواهند حداقل در ظاهر، او را به نفع خود مصادره نمایند.
گفت: خب چرا بابت عملکرد ۸ ساله و حمایتهای بیدریغ خود از این اوضاع نابسامان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ، از ملت عذرخواهی نمیکنند و منتظر نمی نشینند تا اوضاع دوباره بهبود پیدا کند و بار دیگر در انتخابات آینده با وعده هایی جدید بخت خود را بیازمایند؟ مثل معدود اصولگراهای منصف و معتدلی که اکنون چنین روشی را پیش گرفته اند.
گفتم: ای بابا! هنوز این دولت جدید بر سر کار نیامده و اصلاحاتِ خود را در عرصۀ مدیریتِ اقتصاد و سیاست خارجی و داخلی و فرهنگ شروع نکرده، بخاطر تأثیر روانیِ اطمینانِ قلبیِ ملت و رویِ خوش نشان دادنِ کشورهای منطقه و جهان، قیمتها روند نزولی پیدا کردهاند و شادی و نشاط به خانه های مردم و عرصۀ اجتماع برگشته است. معلوم است وقتی دولت جدید- با بدنۀ نخبگان و مدیرانی که این چند سال به حاشیه رانده شدند و از توان مدیریتی و خدماتشان چشم پوشی شد-، بر سر کار بیاید و آستینها را بالا بزند، تغییرات محسوسی در جهت بهبود وضعیت نامطلوب فعلی بوقوع خواهد پیوست. آنوقت این موضوع در حافظۀ ملت و حتی در حافظۀ طرفدارانِ سنتی اصولگرایان حک خواهد شد. دیگر کارشکنی و نق زدنهای آنها در سایتها و روزنامه ها و تریبونهایشان اثر نخواهد کرد، چون ملت، بدیلِ این وضع و دستپخت آنها را نیز دیده اند و عملکردشان را به خاطر سپرده اند.
گفت: ولی اینها که عملکرد دولتهای ۸ سال اخیر را عملکرد خودشان نمی دانند و از پذیرفتن مسئولیت آن طفره می روند؟
گفتم: این هم دیگر از آن حرفهاست! نمی شود نقش این دوستان را بر سرکار آمدن دولت نهم و تمدید آن در دولت دهم انکار کرد. حمایتهایی که تمامِ از صدر تا ذیلشان از این دو دولت اخیر کردند بی نظیر است. حالا نمیتوان با این "بهانه" که در یکسال آخرِ دولتِ دهم، انحرافی رخ داده است از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد. مگر میشود به همین راحتی زیر همه چیز زد، چنین حقیقت آشکاری را حاشا کرد و مردم را به "ضعف قوۀ باصره" متهم کرد؟
گفت: ضعف قوۀ باصره؟ اینطور که معلوم است میخواهی از این عبارت، گریزی بزنی و مثل روالِ گفت و شنودهایمان؛ در آخر حرفت حکایتی تعریف کنی!
گفتم: آن زمانها که هنوز روشهای جدید پزشکی برای تشخیص ضعف قوۀ باصره کشف نشده بود، جوانکی برای فرار از خدمت، نزد پزشک معتمد ارتش رفت تا معافیت پزشکی به بهانه ضعف چشمانش بگیرد. وارد مطب پزشک شد. دکتر به او گفت: «روی آن صندلی کنار دیوار بنشین و به تابلوی دیوار رو به رو نگاه کن». پسرک جواب داد: «کدام صندلی؟ کدام دیوار؟ کدام تابلو؟». دکتر هم بلافاصله برگه معافیت پزشکی او را امضاء کرد!
بعد از ظهر همانروز، پسرک که از خوشحالیِ دریافتِ معافیت دروغین در پوستِ خود نمی گنجید به سینما رفت. وقتی در پایانِ فیلم، چراغهای سالن سینما روشن شد، ناگهان دکتر ارتش و خانوادۀ ایشان را در کنار خود دید، ولی بی آنکه هول شود و دست و پایش را گم کند با آرامش از دکتر پرسد: « ببخشید آقا! میتوانم بپرسم این اتوبوس کجا میرود؟!»