عطا افشاریان
گروه سياسي: اندیشه سیاسی و فلسفی و رشد آن در دنیا طی اعصار مختلف، سبب تغییر ماهیت تفکر بشری شده است، به گونه ای که این تغییرات، تغییر قوانین، اصول اجتماعی و نگرش نسبت به قدرت و حکومت را سبب گردیده است. در این میان فلاسفه و اندیشمندان مسلمان نیز در باب زندگی بهتر انسانها، حقوق آنها و همچنین تدوین زندگی مادی و معنوی توام با یکدیگر فرضیاتی را داشته اند و نظریاتی را مطرح نموده اند.
اندیشههاي سیاسی و اقتصادی طی دو قرن اخیر بیشترین تغییرات و تاثیرات را در دنیا بر جای گذاشته است، به گونه ای که پدیده رنسانس در اروپا و پس از آن گرایشات اقتصادی سوسیالیستی، لیبرالی و کمونیستی تغییرات و دگرگونیهایی را در زندگی بشری ایجاد نمودند. اگر چه در عین توسعه همه جانبه بشری همچنان خرافات، جنگ و گرسنگی دامان بشریت را رها ننموده است و شاید دلیل عمده آن حذف اخلاق به معنای عام آن از زندگی بشری و توسعه اصالت نفع باشد.
آزاد اندیشی به طور حتم در توسعه جامعه بشری تاثیر شگرفی داشته است، به گونه ای که آزاد اندیشی در دوره ای از حکومتهای اسلامی در قرون ششم تا نهم موجب پیدایش اندیشمندانی در ایران ميگردد و پس از آن بدلیل ایجاد حکومتهای خودکامه و دگم اندیش از علم، هنر و خلاقیت اثری دیده نمی شود و در همین زمان غرب خود را از بند جاهلیت گرفتار در آن رها ميکند و با پیوند با دنیای شرق، دانشگاهها و توسعه دانش را در پیش ميگیرد.
آزاد اندیشی یکی از دلایل مهم توسعه در این عصر بشری در اروپا و دنیای غرب بوده است. به گونه ای که در دانشگاههای آمریکا کرسیهای شرق شناسی، اسلام شناسی و حتی تدریس متون فقهی ادیان و مذاهب وجود دارد تا شناخت آنها نسبت به شرق کهن بیش از پیش گردد. جمهوری اسلامی ایران که بر پایه دین مبین اسلام که دین ابراهیم و همه پیامبران بعد از ایشان بوده و هست و دین کرامت انسانی و شرافت انسانی است، بنا نهاده گردید و بنیانگذاران آن بیش از توجه به صرف رعایت دستوراتی دینی، بیشتر در صدد تحقق آزادی و آزادگی در کشورهای اسلامی بودند.
آزادگی که کرامت انسانی را به هر شکل حفظ ميکند. هم حفظ کرامت انسانی از غرق شدن در لذتهای دنیایی و حیوانی به شکلی که نوع دوستی و محبت و انسانیت را فراموش سازد و هم به گونه ای که از نظر مادی و اقتصادی آنگونه که انسان به نیازهای پست باید بپردازد دسترسی داشته باشد. این البته یک ایده آل است ولی مدینه فاضله نیست چرا که به تعبیر سید محمد خاتمی مدینه نبی است که تحقق آن امکان پذیر خواهد بود ولی لازمه آن توسعه خرد جمعی است.
خرد جمعی جز با رعایت احترام و اخلاق نسبت به یکدیگر از هر نظر، امکان پذیر نخواهد شد. مادامیکه هر فردی در جامعه خود را عقل کل ببیند و دیگری را بدون دلیل و تنها با استناد به برداشت خود از کتب آسمانی، تکفیر و رد نماید، جای خرد در جامعه بشری خالی خواهد بود و کدورتها، عقد هها و در نهایت جنگها اجتناب ناپذیر خواهد بود. جنگها، ترورها و جنایتهای بشری در راستای دو عامل همواره بوده است: یا ایجاد یک عقیده و تحمیل آن به مردم یک منطقه، کشور یا چندین کشور مانند جنگهای صلیبی و یا جنگ بر سر منابع مادی و ثروت اقتصادی.
در دنیای سیاست نیز همین دو عامل سبب بروز تنشهای اجتماعی خواهد شد، تنشهایی که نتایج آن آوارگی یک عده، نا امنی، ایجاد گروههای سیاسی در حال منازعه بیهوده و در نهایت انحطاط جامعه انسانی است. انسان همیشه قربانی تضاد این دو خواستگاه بشری بوده است. در حالیکه حیوانات تنها برای یک از اینها در دشمنی هستند پس تا زمانیکه خرد بر بشریت حاکم نشده است تا اینجا زندگی حیوانی بر بشری برتری دارد.
جالب اینکه نوع انسان گاهی چنان در راه توجیه عقاید خود که ناشی از تفکر برتری نژادی یا دین است، اصرار ميورزد که جنایتهای عجیبی را مرتکب ميگردد که در طول حیات وحش نمونه آن دیده نخواهد شد. جنایت هیتلر در اروپا، جنایت اروپاییان در آمریکا و آفریقا، جنایت پادشاهان ایرانی در لشکرکشی به هند و چین، جنایات بشری مختلف دیگر در طول تاریخ مانند جنگهای صدساله اروپاییان همه این منازعات بشری بر پایه مفاهیمی پوچ استوار بوده و هست و عمده آنها ناشی از برتری جویی و خودخواهی نوع بشر است.
دین، خداوند و آخرت که همه از ابتدای خلقت بشریت یکی بوده اند و همه قوانینی برای زندگی بهتر بشریت در این دنیا بوده اند و به تعبیر قرآن و تورات و انجیل همه همان دین ابراهیم ميباشند، با این وجود اختلاف عقیده و آیین و برداشتهای ذهنی بشری از این فرستاده خداوند متعال خود دستمایه ای شد برای جنایات بشری نمونه بارز آن جنگهای صلیبی است که هر کدام در راه عقیده خود شهید ميشود هم مسلمان و هم مسیحی.
در میان سیاستمداران ما نیز اختلاف نظر و عقیده به خوبی مشهود است و این اختلافات که در ابتدای انقلاب با یکدلی مردم مسلمان ایران، عرصه ظهور نداشت، پس از جنگ تحمیلی ایران و دنیا، نمود بیشتری یافت به گونه ای که در سال 1388 به اوج خود رسید و قربانی آن مردمی بودند که با ناآرامیهای کشور و رکود اقتصادی و پس از آن تحریمهای وسیع به فقر نزدیک و نزدیکتر شدند.
حوادثی که هنوز هم پس لرزههاي آن در جامعه دیده ميشود و هنوز هم مردم چوب عدم قانونگرایی جناحهای سیاسی را میخورند. جناحها و سیاستمدارانی که خود به ارکان سیاسی بنیان گذاشته توسط خود پایبند نبوده و نیستند و قانون شکنی مشخصه بارز آنهاست و سلیقه ای عمل نمودن از ویژگیهای آنها. همه سیاستمداران ایران، فارق از خدمات سیاسی اجتماعی آنها انسانهایی هستند مانند بقیه مردم، دارای اشتباه، نکات مثبت و منفی.
نه باید آنها را از هر گناهی پاک دانست و نه به یکباره همه را حذف نمود. رسانههاي امروز ایران دوباره صحنه تاخت و تاز عده ای از سیاست پیشگان شده اند که باید آقای خاتمی حذف گردد، ولی آیا همه مشکل محمد خاتمی و اطرافیان ایشان بود. مسلما مشکلات کشور ناشی از عدم پایبندی همه سیاستمداران به قانون و ارکان سیاسی کشور بوده است.
نه خاتمی فردی برگزیده از جانب آسمان است و نه خائن. بلکه منازعههاي سیاسی چند روز اخیر نیز ناشی از این تفکر است که هر که اشتباه کرد آن را خائن تلقی کنیم و به یکباره گروهی اپوزیسیون و مخالف نظام ایجاد نماییم. مخالف پروری که البته در کشور ما تازگی ندارد و عده ای اگر میدان داشته باشند چه بسا همه مردم را در زمره مخالفان قرار دهند. نظر هیچ فردی نمی تواند ملاک و قانون در جامعه باشد و تا زمانیکه این اصل که قانون و قانونگرایی باید مافوق همه چیز در کشور باشد در جامعه و تفکر سیاستمداران نهادینه نشود، بروز چنین تنشهایی دور از ذهن نیست.
این نمایندگان قطعا قصد خیر دارند ولی نیت خیر باید با عمل خیر توام باشد چرا که رد دیگران بدون دلیل و مدرک جز بدبینی اجتماعی نتیجه دیگری در بر نخواهد داشت. خاتمی هشت سال رییس جمهور این کشور بوده است و به تایید بالاترین رکن سیاسی کشور یعنی رهبری رسیده است و از بسیاری از اسرار کشور مطلع بوده و هست پس طرد ایشان به منزله طرد بدنه سیاسی بزرگی از کشور خواهد بود و به طور حتم بدبینی سیاسی را در مردم کشور ایجاد خواهد نمود.
معیارهای فردی و تفسیرهای شخصی نمی توانند ملاک مناسبی برای وزن دهی مذهبی، دینی و یا عقیدتی به فردی گردند چرا که نزد خداوند همه انسانها یکسان اند و برتری ندارند مگر اینکه انسان تر باشند که تشخیص این نیز به فرموده خداوند متعال در ظرف انسانها نیست و ما انسانها تنها موظف به رعایت قوانین هستیم ولی قضاوت در مورد انسانها به طور حتم بر اساس دستورات دینی کار ما نیست. تنها زمانی ميتوانیم انگشت خود را به سمت شخصی دراز کنیم که وی قانونی را با مدرک زیر پا گذاشته باشد.
شاید از آفتهای سیاسی جامعه ما نیز عدم رعایت اخلاق باشد به گونه ای که در رسانهها همواره شاهد مقالاتی در مجیزگویی سیاستمداران و یا در طرد آنها هستیم، نه مجیزگویی و بزرگ نمودن سیاستمداران و ایجاد کیش شخصیت پرستی در کشور صحیح است و نه طرد همه جانبه افراد و توهین آنها. تنها خرد جمعی و قانونگرایی است که چاره ساز زندگی بشری در این روزهای تاریک بشری است.