گروه فرهنگی- رسانهها: یکی از کارکردهای رسانه تغییر سبک زندگی است اما نميتوان صرفا از دریچهاي مهندسی به موضوعات پیچیده اجتماعی نگریست و هرپدیدهاي را با تئوری توطئه تحلیل کرد و در پی دستهای پنهان در پس آن بود.
پدیده ارمیا، خانم جوانی که با حفظ حجاب اسلامی در مسابقات خوانندگی يك شبکه فارسي ماهوارهاي شرکت ميکند و بعنوان برنده این مسابقات معرفی گردیده است در هفتههاي اخیر به یکی از موضوعات چالش برانگیز و مورد توجه خانوادههاي ایرانی و شبکههاي اجتماعی تبدیل شده است، شاید بتوان پدیده ارمیا را با موضوع برهنه شدن گلیشفته فراهانی مقایسه کرد، دو جنجال خبری که یکی اصرار بر بدون پوشش بودن زنی جوان موجب جنجال شد و دیگری اصرار بر پوشش داشتن خانم دوم. البته در این میان واکنشها به این دو پدیده تفاوتهای فراوانی دارد، در پدیده گلیشفته، طیف هوادار مدرنیسم مطلق، به دفاع از برهنگی گلیشفته پرداختند و آن را در قالب آزادیهاي فردی توجیه کردند، اما طیف سنتی بصورت مطلق آن را محکوم نمودند و اکثریت جامعه که بخش تعامل سنت ومدرنیسم محسوب ميشوند، نه لزوما از جایگاه شرع بلکه از نگاه عرف واخلاق در درجاتی ملایم تر از بخش سنتی، اقدام گلیشفته را ناپسند شمردند.
اما در موضوع ارمیا، توافق دوبخش سنتی ومدرن در محکوم کردن این پدیده در نوع خود جالب توجه است. طیف مدرن که از آزادی پوشش تا حد برهنگی گلیشفته دفاع ميکرد، از ارمیا بدلیل پایبندی به پوششی که از نظر آنان سمبل خرافات و تحجر ودر بند کردن زنان است انتقاد ميکند و طیف سنتی از اینکه زنی محجبه یکی از احکام اسلامی را نقض کرده و در حضور مردان آواز ميخواند برمی آشوبد و گویی ترجیح ميدهد که ارمیا بجای این رفتار پارادوکسیکال که با حفظ حجاب وعدم تماس فیزیکی با مردان نامحرم به آواز خواندن ميپردازد، ظاهری مشابه دیگر شرکت کنندگان یعنی بی حجاب داشته باشد.
اینکه شبکه مذكور که پشتیبان مالی نامعلوم و اهداف نامشخصی دارد چرا زنی محجبه را در این مسابقات بصورت ویژهاي مطرح کرده و با امدادهای نیمه غیبی وی را بعنوان برنده معرفی ميکند موضوع پیچیدهاي نیست و همانگونه که دیگران نوشتهاند مطرح کردن اقلیت و عنصری ناهمخون با سایر افراد، یکی از شگردهای کلاسیک در مدیریت رسانه در جهت جلب توجه، جلب محبوبیت، منافع مالی و مزیتهای حرفهاي است، که با توجه به اهداف احتمالا سیاسی کلیت شبکه، ممکن است اهداف دیگری نیز در این میان مطرح باشد اما نگاهی که صرفا مبتنی بر تئوری توطئه باشد نميتواند همه ابعاد پدیده پیچیده اجتماعی ارمیا را تحلیل کند.
در هرموضوع در حوزه سبک زندگی ما با سه طیف عمده در جامعه مواجه هستیم: طیف سنتی که برحاکمیت ارزشهای دینی بر ارزشهای مدرن در جامعه تاکید دارد و مدرنیسم را با سنت سازگار ميکنند، طیف مدرن که بالعکس در تقابل میان سنت و مدرنیسم، حق را به جانب مدرنیسم ميزنند واز عرصه تعاملات اجتماعی سنت زدایی ميکنند و طیف سوم، که نیم توانند میان سنت ومدرنیسم یکی را برگزینند لذات و جذابیتهای مدرنیسم وآرامش بخشی سنت برای آنها هردو مورد نیاز است بنابراین سعی ميکنند که در سبک زندگی خودساخته خود سنت را با مدرنیسم بیامیزند و در حوزههاي به ارزشهای سنتی پایبند باشند و در حوزههاي به ارزشهای مدرن رو بیارند.
از این رو بسیاری از مردان ایرانی را ميتوان مشاهده کرد که به رغم، تدین و پایبندی به نماز و روزه، مداوما به شنیدن صدای خوانندگان نظیر هایده و گوگوش ميپردازند، و بسیاری از زنانی که اعتقادات وحتی اعمال مذهبی مداوم دارند اما احکامی نظیر حجاب کامل و یا ممنوعیت آرایش برای نامحرم را نقض ميکنند، بسیاری از مردان خانواده این زنان نیز با وجود سازگار کردن خود با بدحجابی از ارزش سنتی غیرت تهی نیستند و ولنگاری زنان خانواده خود را برنمی تابند، بنابراین ميتوان گفت که طیف سوم به نوع نتیجه التقاط یا تعامل ناهمگون وپارادوکسیکال سنت ومدرنیسم هستند.
شاید از نظر منطقی بتوان طیف اول ودوم یعنی سنتی ویا مدرن را به طیف سوم ترجیح داد چرا که از سازگاری درونی ارزشها در سبک زندگی برخودارند اما واقعیت آن است که اکثریت جامعه ایران را باید در طیف سوم جستجو کرد، بنابراین هرجریانی در جامعه در پی برقراری ارتباط وتحت تاثیر قراردادن این طیف است از این رو مشاهده ميشود که از یکسو صداوسیما که تریبون رسمی نظام است برخلاف احکام اسلامی از آرایش غلیظ برای جذاب کردن هنرپیشگان ومجریان زن خود استفاده ميکند و شبکه من وتو نیز با قرار دادن زنی محجبه میان شرکت کنندگان آکادمی گوگوش سعی در جذب این نوع از مخاطب دارد.
اما چه باید کرد؟
آیا باید این رفتار پاردوکسیکال در پدیده ارمیا را حمل به تئوری توطئه، سازمان مجاهدین خلق، ترویج بهائیت و یا توطئه آخوندی کرد؟ یا آنکه از منظری عمیق تر تناقضاهای جامعه ایرانی که محصول تعامل پرافت وخیز انقلاب اسلامی با جهان است بررسی نمود. ارمیا نمونهاي از هزاران و میلیونها نفری است که در تلاقی دو موج فرهنگی ميخواهند وسط بایستند و بخشی از این هردو فرهنگ را همزمان حفظ کنند، گروهی که بی دین نیستند اما نميتوان آنها را کاملا متدین نیز دانست، اخلاق و معنویت دین را در کنار لذات مدرن ممنوعه در سنت ميخواهند واز این رو دچار نوعی تناقض ارزشی در رفتار ميشوند.
مدیریت اجتماعی این طیف فرایندی پیچیده است که از سوی ....رسانههاي حرفهاي فارسی زبان خارج از کشور با جدیت دنبال ميشود اما از سوی رسانههاي داخلی و نهادهای دینی کمتر مورد توجه قرار ميگیرد و اگر در حاشیه و بطن برنامههاي صداوسیما نیز رگههاي از آن دیده ميشود پیش از آنکه نتیجه سیاستگذاری آگاهانه و هوشمندانه مسئولان باشد نتیجه غریزه حرفهاي برنامه سازان است. به نظر ميرسد نباید همانگونه که جامعه بصورت سطحی از کنار پدیده برهنگی گلیشفته گذشت و به محکومیت ویا تایید صرف بسنده کرد در برابر پدیده ارمیا نیز رفتار مشابهی داشته باشد چرا که نادیده گرفتن اکثریت جامعه در درازمدت از سوی نگاهی، به حذف آن نگاه خاص از روند جامعه ميانجامد.