به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۱۰ - ۱۴:۵۷
 
۲۶
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۱۸ ساعت ۰۹:۲۲
کد مطلب : ۵۴۰۳۶
چگونه آمدند، كشتند و تجاوز كردند و ...

روایت دختر ایزيدی نجات‌یافته از دست داعش

گروه حوادث: پس از حجم بالای اخبار منتشر شده درباره مشکلات پیش آمده برای زنان ایزدی توسط شبه نظامیان گروه دولت اسلامی موسوم به داعش، یک دختر ایزدی برای جهانیان از حقیقت آن چه که بر سر زنان ایزدی روی می‌دهد، سخن گفت.
روایت دختر ایزيدی نجات‌یافته از دست داعش
این دختر ایزدی در روستای «کوجه» یکی ار روستاهای سنجار سکونت داشت و توانست از دست شبه نظامیان گروه داعش فرار کند، درباره آنچه بر سر زنان و به ویژه دختران باکره از تحقیر جنسی روی می دهد و از چگونگی کشتن مردان روستا سخن گفت. او در مصاحبه با شبکه کرد زبان «نیوز» اظهار داشت: «در روستای خود بودیم که نیروهای پیشمرگه آن را ترک کردند. پس از آن برخی از ساکنان فرار کردند و برخی دیگر در روستا ماندند. ساکنان زیادی از روستای ما فرار نکردند اما حتی آن هایی که فرار کردند، دستگیر شدند. داعش آمد، در روستا ماند و اقدامی نکرد. آن ها به ما گفتند که در روستا بمانید و مسلمان شویم و کاری به کار شما نخواهیم داشت. کدخدا به ما گفت مهم نیست اگر می خواهید مسلمان شوید. دو روز بعد آمدند و تمام اسلحه موجود در روستا را جمع آوری کردند. این اتفاق برای ما و روستای حاتمی روی داد. روستای حاتمی از روستای ما به سنجار نزدیکتر است.»

او افزود: بر روی دیوار مدرسه روستای ما و روستای آن ها نوشتند که این روستا دیگر برای ما است و کسی حق تعرض به آن را ندارد. سه روز بعد اهالی روستای حاتمی گریختند. پس از این اتفاق، حضورشان را در روستای ما بیشتر کردند. ایست بازرسی های بیشتر گذاشتند. نزد کدخدا آمدند و به او گفتند که نترسید اتفاقی نخواهد افتاد. به کدخدا گفتند هنگامی که مسلمان شوید با یکدیگر برادر خواهیم شد و ازدواج بین ما و شما صورت خواهد گرفت. کد خدا هم گفت: مهم نیست.

او اظهار داشت: «سه روز بعد آمدند و گفتند از آنجایی که روستای شما تنها روستای باقی مانده است، شما را منتقل خواهیم کرد و به کردستان خواهند فرستاد. ما هم پذیرفتیم. ساعت 12 ظهر بیرون آمدیم و ما را به مدرسه روستا بردند. به ما گفتند که زنان باید به طبقه بالا بروند و مردان در طبقه همکف باقی بمانند. کیف هایی روی زمین گذاشتند و از ما خواستند که موبایل ها، پول ها و طلاهایمان را در آن ها قرار دهیم.»

او افزود: «مردان را با ماشین بردند. پس از آن صدای شلیک گلوله شنیدیم. یکی از بچه های روستا گفت که دیده مردان را کشتند. بسیاری از مردان را کشتند. پس از آن آمدند و ما زنان و کودکان را به آموزشگاه سولاخ بردند. سپس ما را از هم جدا کردند، زنان بزرگسال را را به باغچه بردند، زنان متاهل را به طبقه بالا و دختران را به باغچه پشتی منتقل کردند. ساعت 11:38 حدود 150 دختر و زن را با چهار اتوبوس از روستای سنجار به تلعفر بردند. در هر اتوبوس دو داعشی همراه ما بود. یکی راننده و دیگری در میان ما راه می رفت و دختران را با دست برانداز می کرد.»

او ادامه داد: «حرف می زدیم یا نمی زدیم فایده ای نداشت. سعی کردیم مانع او شویم اما نتوانستیم. ما را به یکی از پایگاه های بزرگ خود در موصل بردند. این پایگاه یک منزل بسیار بزرگ بود. ما را آن جا بردند. تنها نبودیم. آن جا دخترانی از حردان، سنون و تل عزیز هم بودند. آن شب آن جا ماندیم. صبح امیر آنها آمد و سه دختر کوچک از ما را با خود برد. پرسیدم با آن ها چه کار خواهد کرد گفت که به آن ها تجاوز خواهد کرد و هر کاری می خواهد انجام خواهد داد و سپس در بازار خواهد فروخت. سپس خواهد آمد و سه تای دیگر را خواهد برد.»

این دختر ایزدی گفت: «از خانواده من خواهران و مادرم در تلعفر ماندند. تنها من و زن برادرم و سه دخترش همراهم بودند. 63 تن از ما را به منزل دیگری بردند. آن جا هر شب ساعت 12 می آمدند و از دختران زیباترین ها یا هر کدام که خوششان می آمد را انتخاب می کردند و می بردند. گریه کردن یا نکردن فرقی به حال کسی که برده می شد نمی کرد. به هر حال با زور می بردند. بعد از ظهر یکی از روزها یکی از آن ها به من گفت که من را با خود خواهد برد. به او گفتم همراهت نخواهم آمد. می خواست به زور ببرد اما بسیار تلاش کردم و توانستم از دست او خلاص شوم.»

او ادامه داد: «9 روز را در پایگاه ماندم. بعد از ظهر یکی از روزها دیدم که از در حفاظت امنیتی از پایگاه شدید نیست. ساعت 12:30 فرار کردم. قیمت دختران 800 و 1000 دلار بود اما دختران ایزدی ارزانتر و به قیمت 500 دلار فروخته می شدند.» این دختر ایزدی توانست خود را به منزل یکی از ساکنان موصل برساند. این خانواده نیز او را در میان زنان خود جای داد، برایش کارت شناسایی جعلی زن مسلمان درست کرد و از موصل خارجش کرد.
مرجع : العربيه