گروه مقالات: حسن فاتحی در وبلاگ خود «صداقت در سیاست» نوشت: اختلال شخصیت مرزی borderline، یکی از شایعترین انواع اختلالات شخصیت است که متاسفانه در ایران رو به فزونی است. بیماران مبتلا به این اختلال از لحاظ خودپنداره وضعیت بی ثباتی دارند، به عبارتی دیگر برداشت و نگرشهایشان نسبت به دیگران از مرز تقدس و آرمان سازی تا انزجار و نفرت نوسان دارد. ممکن است در مورد یک فرد یا حتی درمانگر خود در طول زمانی محدود دیدگاههای متفاوتی داشته باشند، گاهی با عباراتی متملقآمیز به وصف و تعریف پرداخته و زمانهایی نیز با عبارات توهین آمیز و زننده به بیان روحیات خود پرداخته باشند.
افراطیون جامعه ما نیز تا چند صباحی قبل، همین افراد و شخصیتها و جریانهایی که امروز با تعابیر بد از آنها یاد مینمایند، میپرستیدند و با تعابیر متملقانه از آنها یاد میکردند. بی ثباتی در خودپنداره افراطیون، تنها به زمان گذشته بر نمیگردد، آنها امروز نیز در مورد روابط بین فردی خود دچار تناقض آشکار ميباشند، آدمی را بانقاب ارزش وارد میدان نموده و چه چه وبه به مينمایند و زمانی دیگر به وی برچسب انحرافی و... ميزنند!
تا زمانهایی تعریف شده، هیچ گونه فسادی را نمیبینند و هر کس هم بخواهد از فساد و كژي شخصیتهای آرمانی اینها حرف بزند متهم به سیاهنمایی مينمایند اما صباحی دیگر پرچم دلواپسم را بلند نموده و از مبارزه با فساد سخن ميگویند! بی ثباتی عاطفی این جماعت افراط، تنها نگرش و قضاوت آنها را دچار تناقض نمی نماید، بلکه برای جلب توجه به تکانشها و رفتارهای حیلهآمیز نیز متوسل ميشوند تا با عوامفریبی و مظلومنمایی توجه دیگران را جلب نموده باشند، همان خطری که بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به صورت خود آزاری و دیگرآزاری از سر نیرنگ و مواقعی نیز بدون قصد نیرنگ و بلکه بخاطر بیماریشان برای خود و دیگران بوجود ميآورند.
سومین ویژگی شخصیت مرزیها، تفکرات پارانویایی تحت استرس ميباشد که بر این اساس آنها به زمین و زمان بدبین گشته و به دشمن سازیهای تخیلی مبادرت ميورزند. افراطیون جامعه ما هم در حالیکه به دشمن غربی حساسیت ویژه دارند واز هزاران ترفند ندیده آنها سخنها ميگویند، در تناقضی عجیب با فراموشی آثار استثمار و استعمار کمونیستها بخصوص شوروی سابق!، براحتی از برادر پوتین خودشان با تعابیر خاص یاد مينمایند و هیچ ابایی از وابستگی و سرسپردگی به وارث کمونیسم دیروز ندارند!
شخصیت مرزیها حساسیت شدیدی هم نسبت به شرایط محیطی دارند و بدین خاطر نیز از ترس تنهایی و رهاشدگی تقلاها مينمایند، مواظب هستند مبادا مورد بی توجهی واقع شده باشند. افراطیون جامعه ما نیز همیشه ترس رها شدگی از ناحیه مردم داشته و دارند، بی جهت به رقبای سنتی خود تهمت ميزنند تا مبادا نظر مردم به آنها جلب شده باشد، براي مثال چماق فتنه را سالهاست مدام بالا نگه داشتهاند، ...همین نگرش یک بعدی سالهاست آتش به خرمن انقلاب اسلامی زده و عجیبتر اینکه نمی خواهند بیدار شده و به درمان خود همت نمايند.
پاورقی: شاید یکی از دلایلی که افرطیون جامعه ما با علوم انسانی بالاخص روانشناسی میانه خوبی ندارند، بدین خاطربوده است که روانشناسی پرده از شخصیت بیمار آنها بر میدارد و دقیقا" بدین علت هم ميتواند باشد که داعش هم روانشناسی را قبول ندارد. در هرحال افراطیون بیمارند، چه داعشی که دست پرورده شبکه های اطلاعاتی غرب و شرق بوده است و چه افراطیون وطنی که ترسی از بیان وابستگی خود به روس و چین نداشته و از دشمنی با غرب سخنها بر زبان جاری مينمایند.