علیرضا کفایی
گروه سیاسی: برجستهترین رویکرد دولت يازدهم، ورود به پرونده هستهای و مذاکرات پر حاشیه آن بوده است. پرونده هستهای و رفع تحریمها طوری سیطره خود را بر سیاست خارجی و داخلی تحمیل کرد که در هر زمینهای اعم از اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و..... بحث و نظری ارائه شود به نوعی به ماجرای هستهای ارتباط مییابد و این توجه خاص دولت و چراغ سبز حاکمیت قبل از هر چیز نشان دهنده این است که توان ادامه کار با وضع موجود مشکل است و حتماً باید پیش از ارائه هر راه حلی برای بهبود اوضاع در هر زمینهای مشکل هستهای و تفاهم و تعامل با جهان حل و فصل گردد.
اما روی دیگر سکه را هم باید دید، آنچه که باید به آن توجه داشت این است که:
1- نفس تحریم یک ملت نمیتواند بر پایههای اصول انسانی و اخلاقی صورت پذیرد و بدون شک تحریم گران مقاصدی را برای خود تعریف کردهاند که برای رسیدن به آنها حاضرند ملتی را به گروگان گرفته و از مسیر اصلی بیرون برانند تا به تدریج از آرمانها و اهداف خود دست بردارد.
2- تحریم از سوی کسانی تحمیل میشود که قدرت اقتصادی و نظامی و سیاسی برتر را دارند.
3- در وضعیت تحریم شرایط دیگر عادی نیست و اضطراری خواهد بود.
4- وضعیت اضطراری بواسطه مشکلات پیش بینی شده بسوی بحران خواهد رفت.
5- هم وضعیت اضطرار و هم وضع بحرانی مدیریت خاص خود را طلب میکند.
6- حاکمان در برخورد با بحرانها و به دلیل اشتباه در مدیریت بحران اشتباه بزرگتری را مرتکب میشوند و آن هم روی آوردن به دیکتاتوری و سرکوب است.
7- مطلق اندیشی و عدم انعطاف در مواجهه با مسائل و مشکلات مستحدثه و تفکر اقتدارگرایانه به دلیل آنکه موجب میشود تا تحریم گران حلقه تحریم را تنگتر نمایند و از طرفی وحدت و انسجام داخلی دچار از هم پاشیدگی میشود و نیز اعتماد عمومی به تدریج سلب میگردد شرایط را بحرانی تر خواهد کرد.
8- شدت و حدت بحران تا آنجا پیش خواهد رفت که حاکمان بناچار از تصمیمات قبلی خود عدول خواهند کرد و تن به خواستههای طرف مقابل دهند.
9- در پذیرفتن شروط تحریم کنندگان ممکن است شروطی هم برای خود تعریف کنند ولی واقعیت آن است که تسلیم شرایط شدهاند و مجبور به نرمش هستند.
10- هر نوع تحریمی هر چند که صبغه اقتصادی آن بیشتر به چشم آید اما باید توجه داشت که اصل و اساس آن سیاسی است. هیچ تحریمی بدون از مقاصد سیاسی نخواهد بود.
11- در شرایط تحریم و وضعیت بحران باید بیشتر به مردم تکیه کرد و اندیشه غالب و پذیرفته شده جامعه را در بین آحاد مردم در نظر گرفت و برای اطمینان از حمایت و پشتیبانی آنها به رای و نظرشان بها داد.
12- بها دادن به رای و نظر مردم جز از راه توسعه سیاسی و نقش احزاب امکان ندارد. نمیتوان در شرایط تحریم یک ملت ظلم مضاعفی هم به آنها کرد و رای فردی و یا گروهی اقلیت را بر آنان هم تحمیل کرد.
13- مهم شکستن حلقه محاصره است و در این مورد باید از تمام ظرفیتهای جامعه بهره برد هم از نظر سیاسی و هم از نظر اقتصادی و نیز اقلیت جنجال آفرین و غوغاسالار را که منتفع از شرایط تحریم هستند و به دروغ خود را دلواپس نشان میدهند و برای نفع بیشتر سعی میکنند
در زمان تحریم گروهی معلوم الحال با غارت و چپاول به آلاف و الوفی رسیدند و منتفع شدند و با این حساب در زمان پسا تحریم هم همانها کیسه دوختهاند و آماده تاراج هستند
تا تحریم ادامه یابد با قاطعیت بر سر جای خود نشاند.
14- علاوه بر اینکه عدهای در داخل نمیخواهند تحریمها برداشته شود در خارج هم دشمنانی هستند که در مدت زمان تحریم منافعی برای خود جستهاند و لذا حاضر نیستند به این سادگی از مخالفتهای خود دست بردارند.
15- باید توجه داشت که هر نوع طرح و برنامه و پیشنهادی که در شرایط تحریم ارائه میشود فقط مختص همان شرایط تحریم است و اگر درست و منطقی و کارشناسانه هم باشد به دلیل آنکه تحریم گران ممکن است شیوه هایی برای خنثی کردن و یا بلااثر کردن آن ترتیب دهند، امکان دارد شرایط داخلی و اقتصادی جامعه بحرانی تر شود.
16- طرحها و برنامه هایی مانند اقتصاد مقاومتی ناشی از شرایط اضطرار و بحران است؛ ضمن اینکه قانون مدونی ندارد و بیشتر به شایدها و اگرها میپردازد و با نیت خیر که البته خیلی هم مهم است نمیتوان حصول نتیجه موفق را انتظار داشت و نمیتوان سرنوشت یک کشور را با اگر اینگونه عمل کنیم شاید این نتیجه حاصل شود گره زد.
از روی بر هم این موارد میتوان به این نتیجه رسید که در هر امری ابتدا باید وجود آن را پذیرفت و ماهیت آنرا بخوبی شناخت و از توهم و احساسی عمل کردن اجتناب کرد و سپس اذعان داشت که مدیریت در هر شرایطی و بویژه در شرایط بحرانی نقش محوری و کلیدی دارد و بعد به این نکته ظریف توجه و عمل نمود که در بحرانها میبایست بسوی همگرایی بیشتر حرکت کرد و توسعه سیاسی و اعتماد به جریانها و جناحهای سیاسی بسیار حائز اهمیت است که حمایت و پشتیبانی عظیم مردمی را در پی خواهد داشت.
در زمان جنگ که شاید شرایط دشوارتر بود و بیم غلبه دشمن وجود داشت با مدیریت اصولی و استفاده از ظرفیتهای سیاسی و اجتماعی توانستیم از آن مرحله عبور کنیم و متاسفانه از مقطعی بحران مدیریتی داشته ایم که کار بدینجا رسیده است خصوصاً در 8 سال دولت به اصطلاح پاکدست واقعاً هیچ مدیریتی بر اساس منطق و منطبق با واقع اعمال نشده است و نه تنها نتوانستند دستاورد مهمی داشته باشند بلکه آنچه که بود را هم نابود کردند و سرمایههای عظیم کشور به یغما رفت و بدتر آنکه به سبب عدم مدیریت و اتکای به وهم و خیالات و با دروغگویی و نیرنگ بزرگترین سرمایه کشور و انقلاب یعنی جوانان را در آستانه انحراف و بدبینی و یاس و نومیدی قرار دادند.
تزها و تئوریهای وهم گونه و الصاق تفسیرهای غلط از دین بر پیشانی انقلاب و مذهب و تحلیل غلط از اوضاع جهان و رفتار و منش پوپولیستی دولتهای نهم و دهم و تندرویهای بی منطق و مدیریت روزمره گی و فضای شدید امنیتی و..... علاوه بر اینکه چهرهای خشن و ترساننده از اسلام عزیز در نزد جهانیان ارائه میداد باعث هدر رفتن منابع و ذخایر داخلی هم میشد و در راس آنها مردم را به خسران مادی و معنوی دچار میساخت که دیدیم و هنوز هم آثار شوم آن بر جبین ملک و ملت هویداست. ملت تاوان بی مبالاتی و بی اخلاقی و فریبکاری دولت آلوده دست را پس میدهد. در شرایطی که هزاران مشکل بر اثر تحریمهای ظالمانه بر مردم تحمیل شد فنا رفتن ذخایر و ثروت کشور هم ظلمی دیگر بود که بر مردم تحمیل شد.
امروز که میخواهیم پرونده هستهای مختومه اعلام شود (اگر بشود) و فرصتی برای نفس کشیدن باشد و تا اندازهای از بحران فاصله بگیریم چهره جدیدی از اقتدار گرایی ارام آرام خود را نشان میدهد و آماده است پس از توافق احتمالی زمام امور را به دست گرفته و سوار بر موج با از آن خود کردن پیروزی ملت همان مقاصد قبلی خود را منتها در شکلی نوین دنبال
محدودیتهای سیاسی و سیطره فضای امنیتی در زمان تحریم اشتباه بود و باعث شد که دولتهایی سر کار آیند که منافع ملی برایشان بازیچه بود و تاراج کردند و اکنون در زندانند
کند. خطری که وجود دارد همان عدم مدیریت و محدود کردن فضای سیاسی است چنانکه در سیاستهای کلی برنامه ششم توسعه هیچ اشارهای به توسعه سیاسی و امور سیاست داخلی نشده است.
این برنامه در 80 بند و شامل سرفصلهای امور (اقتصادی – فناوری اطلاعات و ارتباطات – اجتماعی – دفاعی و امنیتی – سیاست خارجی – حقوق و قضایی – فرهنگی و علم و نوآوری) ابلاغ شده است. در این برنامه هم بر توسعه اقتصادی و دیپلماسی اقتصادی تاکید و تمرکز شده است یعنی همان تکرار اشتباهات گذشته و ظاهرا قرار نیست با نظریههای توسعهای نوین که توسعه پایدار و همه جانبه را لحاظ میکند و پیش از هر امری به توسعه سیاسی میپردازد توجهی شود و درست مثل قبل باید منتظر بسط و گسترش فضای امنیتی و برخوردهای سیاسی باشیم.
آقای روحانی باید و وظیفه دارد به آنچه که حق و حقوق ملت است رسیدگی نماید نه صرفا بخاطر قولهایی که داده است بلکه باید بداند محدود شدن فضای سیاسی و تمرکز بر اقتصاد صرف هم اقتصاد را ویران میکند و هم مردم را دلسرد و نا امید. درست است که گشایش سیاسی، اقتصادی و بهبود معیشت مردم و اموری مانند رفع حصر از وعدههای آقای روحانی بوده است اما آقای روحانی بر اساس خواست ملت و مطالبه عمومی آنان بر موارد فوق که نشان دهنده همراهی آنان با آقای خاتمی و اصلاحطلبان است، توانست آن مطالبات را بخوبی تشخیص داده و وعده عملی شدنشان را اعلام نماید تا رای اکثریت مردم را از آن خود نماید. انتظار عملی شدن وعدههای آقای روحانی در واقع انتظار از او برای گرفتن حق و حقوق ملت بر اساس قانون و عمل به قانون است که وظیفه رئیس جمهور هم همین است.
اگر قدرتهای خارجی تحریم اقتصادی را بر مردم تحمیل کردهاند اقتدارگرایان داخلی نیز تحریم سیاسی را تحمیل کرده و میکنند و در این فضا هیچ زمینه رشدی برای نخبگان و استعدادهای بالقوه جوانان نیست و در بر همان پاشنه خواهد چرخید. در زمان تحریم گروهی معلوم الحال با غارت و چپاول به آلاف و الوفی رسیدند و منتفع شدند و با این حساب در زمان پسا تحریم هم همانها کیسه دوختهاند و آماده تاراج هستند.
جناب رئیس جمهور محترم که مورد اعتماد قاطبه مردم هستند توجه داشته باشد که محدودیتهای سیاسی و سیطره فضای امنیتی در زمان تحریم اشتباه بود و باعث شد که دولتهایی سر کار آیند که منافع ملی برایشان بازیچه بود و تاراج کردند و اکنون در زندانند و اگر این شیوه همچنان ادامه یابد و پس از تحریم بر همین مدار باشد باز هم باید منتظر خطاها و خلافهای کلان اقتصادی بود.
توسعه همه جانبه و پایدار و در راس آن توسعه سیاسی و نظارت سیاسی و مطبوعات آزاد و مستقل و نهادهای مردمی میتواند از در افتادن در گرداب بحرانی دیگر ممانعت نماید. آزادی و مردمسالاری و رای و نظر مردم میتواند به جامعه هویت بخشد و دخالت دادن آنان در امور موجب خواهد شد که همراه دلسوز و ناظری ارزشمند برای مدیران و دولت در ساختن کشور باشند و اهتمام و اعتقاد به توسعه سیاسی راههای خطا کاری و ضربه زدن به منافع ملی را مسدود خواهد کرد.
دوران پساتحریم با اهمیت تر از شرایط تحریم است و میطلبد که منابع و منافع ملی به درستی مدیریت و به سمت شکوفایی اقتصادی و رفع نگرانیهای مردم و امید بخشیدن به جوانان حرکت نماید و بدون شک به این مهم دست نخواهیم یافت مگر آنکه در شیوههای سنتی مدیریت که بیشتر بر توهم توطئه استوار است تجدیدنظر کنیم، در غير اينصورت باز هم سياست «آزمون-خطا» استمرار خواهد يافت و ...!