به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۰۲:۲۷
 
۳۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۹ ساعت ۱۵:۵۷
کد مطلب : ۶۷۹۲۶
او بدون هیچ تجربه سیاسی رییس‌جمهور شد

مرگ سیاسی جریان احمدی‌نژاد رقم خورد

مرگ سیاسی جریان احمدی‌نژاد رقم خورد
گروه سیاسی: سلب مسئولیت! کلید واژه مواجهه اصولگرایان با معضلات و مفاسدی است که یا خودشان ایجادشان کردند و یا نقشی عمده در به وجود آمدنشان داشتند. آن‌ها با استراتژی فرار به جلو نه تنها هرگونه مسئولیتی در قبال اعمالشان را منکر می‌شوند، بلکه با پروپاگاندای رسانه ای معضل ایجاد شده را به جریان سیاسی مقابل خود ربط می‌دهند. اوج این استراتژی را می‌توان در موضوع محکومیت قطعی محمدرضا رحیمی معاون اول دولت تحت حمایتشان یا به زعم خودشان پاک‌ترین دولت تاریخ به جرم فساداقتصادی جستجو کرد.

احمد شیرزاد فعال سیاسی در همین ارتباط به ندای ایرانیان گفت: «این به یک عادت برای اصولگرایان تبدیل شده که از همه طلبکار بوده و نسبت به جریانات موضع اپوزوسیونی بگیرند و در عین حال هیچ گونه مسئولیتی را در قبال اقدامات خود نپذیرند.»

علی رغم تبلیغات وسیع رسانه ای اصولگرایان، همگان بر این باورند که رحیمی پیوندی ناگسستنی با احمدی نژاد و اصولگرایان داشته و دارد و این امری غیر قابل کتمان و انکار بوده و اصرار بر عدم آن چیزی جز شکست اخلاقی برای اصولگرایان در پی نخواهد داشت. در واقع محکومیت محمدرضا رحیمی از دو وجه قابل تحلیل و بررسی است. اول تبعات آن بر جریان اصولگرایی و سپس پیامدهای آن بر جریان احمدی نژاد. احمد شیرزاد در این زمینه این چنین می‌گوید: «کنش و واکنش احمدی نژاد و رحیمی، مرگ سیاسی جریان احمدی نژاد را رقم زد و دیگر هیچ راه بازگشتی برای آن‌ها باقی نگذاشت. از طرفی اتفاقات اخیر شکست اخلاقی بسیار سنگینی برای مجموعه اصولگرایان است به خصوص آنجا که آقای رحیمی منابع مالی هنگفتی که بر اثر فساد مالی به دست آورده در اختیار 170 کاندیدای اصولگرای مجلس هشتم قرار داده است». مشروح گفتگوی ندای ایرانیان با دکتر احمد شیرزاد کارشناس مسائل سیاسی و نماینده سابق مجلس در ادامه می‌آید:

چرا اصولگرایان هرگونه پیوند با احمدی نژاد را منکر شده و به گونه ای سخن می گویند که گویی هیچگاه احمدی نژاد تحت حمایت آنان نبوده است؟
یکی از مشکلاتی که در جبهه اصولگرایی وجود دارد این است که هیچ نوع شناسنامه سیاسی برای افراد موجود نیست. البته احزابی مثل موتلفه و جامعه اسلامی مهندسین شفاف بوده و اعضای مشخصی دارند ولی در مجموع بسیاری از اصولگرایان، سیاسی‌ترین مواضع را می‌گیرند اما همواره ادعای غیر سیاسی بودن و عدم وابسته بودن به جریانی خاص را می‌کنند. این به یک عادت برای اصولگرایان تبدیل شده که از همه طلبکار بوده و نسبت به جریانات موضع اپوزوسیونی بگیرند و در عین حال هیچ گونه مسئولیتی را در قبال اقدامات خود نپذیرند. سال 84 مشخص بود که آقای احمدی نژاد کاندیدای اصلاح طلبان نیست و نماینده اصولگرایان است. در دور دوم آن انتخابات هم همه اصولگرایان به صورت یکپارچه از احمدی نژاد حمایت کردند. به نظر می‌رسد اصولگرایان نمی‌خواهند مسئولیت این واقعیت‌های تاریخی را به عهده بگیرند.

در سال 88 هم هیچ کاندیدای اصولگرایی جز آقای محسن رضایی که وضعیت متفاوتی داشت، حاضر نشد در مقابل آقای احمدی نژاد بایستد.  هر کدام به یک دلیل و اشارتی در انتخابات حاضر نشدند و تمام اصولگرایان با انسجام پشت سر احمدی نژاد ایستادند. معدود نمایندگانی همچون آقایان توکلی، نادران و ... هم که در دوره دولت اول آقای احمدی نژاد به عملکرد وی انتقاد داشتند، در سال 88 اعلام کردند ما دفع افسد به فاسد می‌کنیم و بر اساس همین توجیهات از وی حمایت کردند. به نظر می‌رسد اگر اصولگرایان مسئولیت حمایت بکپارچه از احمدی نژاد را به عهده نگیرند، باید از مرغان هوا به دنبال پذیرش مسئولیت در این امر باشیم!

در موضوع محکومیت محمدرضا رحیمی، رسانه‌های اصولگرا با شانه خالی کردن از پذیرش مسئولیت در قبال حمایتشان از دولت آقای احمدی نژاد، رحیمی را محصول اصلاح طلبان و آیت الله هاشمی معرفی کردند. این اقدام آن‌ها را در چه سمت و سویی تحلیل می‌کنید؟
همواره تبلیغات رسانه‌های اصولگرا موجی از بهت و حیرت را به دنبال دارد. ببینید خیلی‌ها در مجموعه آیت الله هاشمی بودند اما دلیل نمی‌شود که محصول ایشان باشند. ضمن آنکه این یک واقعیت تاریخی است که آیت الله هاشمی با حمایت جناح راست میانه دولت را به دست گرفت و هیچ سنخیتی با احزاب چپ آن دوران نداشت. از طرفی تبار اصلاح طلبان هم به چپ گرایان دهه 60 می‌رسد، بنابراین دولت آقای هاشمی ارتباطی با اصلاح طلبان فعلی نداشت. در انتخابات سال 76 هم آقای رحیمی جزء استاندارانی بود که به شدت علیه آقای خاتمی موضع منفی گرفت و این موضع را در اقداماتش دخیل کرد. هرچند که آقای هاشمی هرگز موضع منفی در مقابل آقای خاتمی نداشت. به هر حال مانور تبلیغاتی اصولگرایان به نظر نوعی فرار به جلو است. در واقع اصولگرایان می‌خواهند با هیاهوی تبلیغاتی محکومیت محمدرضا رحیمی را از سر خودشان باز کنند. از طرفی اصولگرایان می گویند چرا اصلاح طلبان علیه این دزدی و اختلاس‌ها افشاگری نکردند، اما در پاسخ به آن‌ها باید گفت کدام رسانه اصلاح طلب حاشیه امنیت رسانه‌های اصولگرا را دارد؟ مخصوصاً در دوره احمدی نژاد که حساسیت‌ها روی اصلاح طلبان و رسانه‌هایشان بسیار بیشتر از الان بود.

آقای احمدی نژاد در دولت دهم اظهار نظری داشت مبنی بر اینکه اگر فساد اقتصادی محمدرضا رحیمی اثبات شود، از مردم عذر خواهی خواهد کرد. در حال حاضر که رحیمی به جرم فساد اقتصادی محکوم شده است، شاهد این هستیم که آقای احمدی نژاد نه تنها عذرخواهی نکرده بلکه با بیانیه ای به طور کل از رحیمی معاون اول دولت خود برائت جسته است. در مقابل نیز رحیمی نامه افشاگرانه و تندی علیه احمدی نژاد نوشت که در تاریخ جمهوری اسلامی بی سابقه است. این کنش و واکنش احمدی نژاد و رحیمی را در چه راستایی تحلیل می‌کنید؟
بیانیه آقای احمدی نژاد و نامه افشاگرانه رحیمی علیه وی بسیار اتفاقی مهم بود. یه نظر می‌رسد کنش و واکنش احمدی نژاد و رحیمی، مرگ سیاسی جریان احمدی نژاد را رقم زد و دیگر هیچ راه بازگشتی برای آن‌ها باقی نگذاشت. آقای احمدی نژاد در آن زمان که بر سریر قدرت بود و همه نهادهای کشور از وی حمایت می‌کردند، به جوانمردی و اینکه از نیروهای خود تمام قد دفاع می‌کند معروف شده بود. اما باید عنوان کنم اگر مرد را به عنوان صفت اجتماعی در نظر بگیریم، جوانمرد کسی است که در هر شرایطی پشت سر نیروهایش بایستد. اگر احمدی نژاد در این شرایط پشت رحیمی می‌ایستاد مهم بود اما حالا که طوفان بلا از هر طرف برای رحیمی وزیدن گرفته، آقای احمدی نژاد از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی کرد و این شکست بسیار سنگینی برای احمدی نژاد است. این شکست متوجه محمدرضا رحیمی نیز هست چرا که وی نیز پیمان وفاداری با احمدی نژاد داشت و معتقد بود که دولت وی پاک‌ترین دولت تاریخ است. رحیمی در حال حاضر کسی را بی کفایت و بی لیاقت عنوان می‌کند که زمانی وی را پاک‌ترین و کاردان‌ترین رجل سیاسی تاریخ می‌دانست. نکته قابل توجه دیگر اینکه اظهارات رحیمی علیه احمدی نژاد همان مسائلی است که اصلاح طلبان در کارزار انتخاباتی سال 88 عنوان می‌کردند اما گوش شنوایی نبود.

پس از محکومیت محمدرضا رحیمی به نظر می‌رسد که جریان‌های اصولگرایی در حال ذبح سیاسی همدیگر هستند، افشاگری اخیر رحیمی علیه احمدی نژاد هم عمق بحران درون جناح اصولگرایان را دو چندان کرد. به عقیده شما این مسائل چه تبعاتی برای اصولگرایان دارد؟
به نظر می‌رسد اتفاقاتی که در روزهای اخیر بر سر موضوع محکومیت محمدرضا رحیمی رخ داده، شکست اخلاقی بسیار سنگینی برای مجموعه اصولگرایان است به خصوص آنجا که آقای رحیمی منابع مالی هنگفتی که بر اثر فساد مالی به دست آورده در اختیار 170 کاندیدای اصولگرای مجلس هشتم قرار داده است. این‌ها مسائلی است که باید توسط رسانه‌ها مشخص و روشن شود. تک تک جملاتی که آقای رحیمی در آن نامه گفته یا دروغ است که باید مشخص شود و یا فکت هایی است که باید موردش مشخص شود. الان به لحاظ تنویر افکار عمومی اصلاً نباید از کنار این مسئله به راحنی گذاشت.

با این اوصاف آینده سیاسی جریان آقای احمدی نژاد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ببینید همانطور که عرض کردم با این اتفاقات مرگ سیاسی جریان احمدی نژاد رقم خورد. معنای این حرف این نیست که از فردا هیچ خبری از آقای احمدی نژاد و اطرافیانش نخواهد شد، اصولاً در عالم سیاست هیچ کس نمی‌میرد و همه تداوم می‌یابند، فقط ضغیف و قوی می‌شوند. اما این بحث‌هایی که پیرامون نیرو جمع کردن آقای احمدی نژاد برای ورود پرقدرت به عرصه انتخابات مطرح بود دیگر بلا موضوع است. مگر اینکه وی بخواهد جریانی کاملاً جدای از اصولگرایان راه بیاندازد. اما باید توجه داشت که ضعف‌های آقای احمدی نژاد الان خودش را نشان می‌دهد. احمدی نژاد بدون هیچ تجربه سیاسی رییس جمهور شد. درست است که سابقه استانداری و شهرداری داشته اما نه عنصر مدیریتی و نه عنصر تحلیلگری است. ساده‌ترین تحلیل سیاسی هم به بیانیه برائت احمدی نژاد از رحیمی حکم نمی‌کرد. احمدی نژاد اگر کمترین تحلیل سیاسی را داشت از رحیمی برائت نمی‌جست. در واقع وی نهایت بی درایتی و بی اخلاقی سیاسی را انجام داد و این ناشی از عدم درک درستش آر شرایط عالم سیاست است.