حضرت حجه الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی؛ رئیس جمهور محترم.
با سلام و تحیات و آرزوی قبولی طاعات و عبادات جنابعالی؛ به ویژه جهد و تلاش شما در خدمت به خلق خدا (که گفته اند: عبادت بجز خدمت خلق نیست / به تسبیح و سجاده و دلق نیست...) آنچه بحضور انورتان معروض ميدارم، بیان مجمل و مختصرِ دردی در سینه و بغضی در گلوست که با غور و بررسی در برخی مسائل اجتماعی و اعتقادی نیز مشاهدات عینی ام حاصل شده است.
به عنوان یک پژوهشگر اسلام شناسی و شاعر مداح اهل بیت و حامی شما در انتخابات 92، این روزها در حال و هوای ملکوتی ماه مبارک رمضان، گاه با دیدن اتوبوسهای پرهینمه ای که طبق نوشتجاتی بر روی بدنه آنها مخصوص جمع آوری روزه خواران و بدحجابان روانه خیابانها شده اند، و برخوردی که نیروهای انتظامیِ مسئولِ این اتوبوسها (که جای "ون" در ماههای دیگر را گرفته اند!) با شهروندان دارند، دچار تأثر و تألم قلبی عمیقی ميشوم، دلم ميگیرد و اصلاح طلبانه، بغضم را فرومی خورم. علیرغم اینکه ميدانم نیروی انتظامی کاملا زیر نظر دولت نیست، اما متأسف ميشوم که در دوران دولت تدبیر و امید و اعتدال نیز، همچون گذشته، چنین برخوردهایی با شهروندان جامعه ما ميشود.
کتاب آسمانی ما، قرآن مبین، با نصوصی چون «لا اکراه فی الدین» دینداری و دین ورزی را کاملا اختیاری معرفی کرده است، نه اجباری و تحمیلی. البته ميپذیرم روزه خواری در ملاءعام در جامعه ای که اکثر مردم آن مسلمان هستند، ميتواند موجبات احساس اهانت و ناخشنودی برخی افراد روزه دار را فراهم کند؛ و اخلاق انسانی و آداب معاشرت اقتضا ميکند که بیماران و مسافران و نامعتقدان به احکام دینی، برای احترام به عقاید عمومی، از این عمل پرهیز کنند و رفع تشنگی و گرسنگی و کمبود نیکوتین (!) را در منازل خود و دور از انظار عمومی به انجام رسانند. منتهی تصور نمی کنم چنانچه کسانی، این آداب و اصولی اخلاقی را رعایت نکردند، کیفرشان، «جمع آوری» از خیابانها و «شلاق زدن» باشد.
اولا مگر انسانها، ولو خاطی، «زباله» هستند که «جمع آوری» شوند؟! طبق آیه شریفه «و لقد کرمنا بنی آدم» و صدها آیه و حدیث دیگر، شخصیت انسان -که از روح خدا در او دمیده شده- در آیین ما حرمت و کرامت دارد. حتی اگر کافر و ملحد باشد؛ و حتی اگر مرده و میت باشد. پیامبر نازنینمان هنگامی که جنازه یک یهودی را از کوچه عبور ميدهند، درس و سخن خود را قطع ميکند و به احترام او ميایستد و هنگامی که با واکنش تعجب آمیز حضار روبرو ميشود که «این مرده، یک یهودی است!»، ميفرماید که «مگر او «انسان» نبوده است؟!» این تفکر متعالی، چقدر دور است از برخورد شخصیت شکن و تحقیرآمیزی که برخی مأمورین ما با -به اصطلاح- بدحجابان، و انسانهایی دارند که در یک کوچه ای و یک گوشه ای، از روی بیماری یا اضطرار، چیزی ميخورند یا مينوشند یا دزدکی سیگار ميکشند؟! طبیعتا اگر کسی با قصد خوار شمردن باورهای مسلمانان، علنا نیز به روزه خواری بپردازد، این مردم هستند که ميباید او را نصیحت کنند و نادرستی این عمل را بدو یادآور شوند. نه اینکه چنین افرادی از خیابانها «جمع آوری» شوند و شلاق بخورند...
مجازات شلاق در جوامع اسلامی قدیم، برای زناکاران و بهتان زنندگان به زنا، و شرابخواران اعمال ميشده است؛ و البته همیشه برای من -هرچند هرگز ادعای فقاهت ندارم- جای سؤال بوده است که در حالی که بر اساس منابع کهن دینی، در دوران پیامبر اکرم شرابخواران هم شلاق زده نمی شدند، و این مجازات از ابداعاتِ برخی خلفایی بوده است که مورد انکار شیعه هستند، چگونه است که فقهای شیعه نیز این حکم را امضاء نموده و مجازات شرب خمر را 80 ضربه تازیانه ميدانند، در حالی که در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای اهل سنت نیز این حکم، منسوخ شده و اجرا نمی شود! وانگهی اگر فلسفه تحریم شرابخواری - چنانکه از احادیث اهل بیت مستفاذ ميشود- معطوف به ضررها و زیانهای جسمی آن برای فرد است، شلاق زدن که زیان جسمی بیشتر و وخیمتری برای آنان به همراه دارد! حال، شلاق زدن روزه خواران که عمل آنان حداکثر غیراخلاقی، و حکم آن نهایتا، اخم و نصحیت و اندرز است (و بطور مبرهن، معنای نهی از منکر هم همین است)، چه توجیهی ميتواند داشته باشد؟!
دغدغه من از بیان این عرایض، هم اجتماعی و هم دینی است. با توجه به دو بُعد مادی و معنوی زندگی انسان، غیر از نگرانی برای حقوق بشر و ارزشهای انسانی، نسبت به معضل رواج دین گریزی و دین ستیزی نیز نگرانی وافر دارم و از رویه «دلواپسان» به شدت دلواپسم! متأسفانه عملکردهای نامناسب به نام دین (در بسیاری کشورهای اسلامی و در اغلب دوره های تاریخی) موجب سرخوردگي و بدبيني مردم و به ويژه نسل جوان نسبت به معنویت و گريزان شدن آنان از اعتقادات ديني، و درغلطیدن آنها به وادی پوچ گرایی و نیست انگاری و یا مکاتب ضد انسانی شده است. تا جايي كه در مورد کشور ما، آيت الله واعظ زاده خراساني ميگويد: «هيچ وقت وضع اينطور نبوده است. حتي همان تيپهاي متجدّد هم از عواطف اسلامي برخوردار بودند، ولي الان حتي آن عواطف هم تدريجاً رو به كاهش است...» (فصلنامه هفت آسمان ش9-10/ص33). مرحوم آقای مطهری چه زیبا گفته اند: «هر وقت و هر زمان که پیشوایان مذهبی مردم پوست پلنگ میپوشند و دندان ببر نشان میدهند و متوسل به تکفیر و تفسیق میشوند، بزرگترین ضربت بر پیکر دین و مذهب به سود مادیگری وارد میشود.» (علل گرایش به مادیگری، ص 72)
ما آینده نگرهای دین باور معتقديم آیینهای الهی از آنجا كه با فطرت انساني سازگارند، ذاتاً جاذبه دارند و تنها زماني ممكن است موجب بروز تنافر گردند كه اصول و ارزشها و تعاليم آن به صورت تحريف شده وارونه به نمايش گذارده شود. (مرحوم دكتر شريعتي ميگويد: به روشني پيداست كه سخن از انحطاط و دگرگوني يك مذهب نيست. بلكه در اسلام آنچه روي داده است، «وارونگي» است. به طوري كه مترقّيترين ابعاد اعتقادي و عملي آن به صورت منحطترين عوامل ضدّ اجتماعي درآمده است!) از طرفي ميدانيم در بسياري از قلمروهاي زندگي آدمي كه قانون در آن راهي ندارد، اعتقادات دروني انسانها ميتواند مؤثّر و كارساز باشد. اعتقادات ديني پخته و بالغ اگر نهادينه شود، ميتواند از بسياري جنايات و مظالم و مفاسد جلوگيري كند و افراد جامعه را به سوي پاك زيستن، تهذیب اخلاق، رعايت حقوق سايرين، حتی ايثار و فداكاري، خدمت به همنوعان و نقش آفريني مثبت در جامعه سوق دهد. به عقيده ساموئل کنیک در کتاب «جامعه شناسی» (ص140): «مذهب پس از اقتباس اصول اخلاقي، آنها را تقويت ميكند و به صورت پاكتر و درخشانتري درميآورد.» با تأمّل در اين مطلب و همچنين با مطالعه تاريخ ملل و اقوام مختلف، به طور قطع درمييابيم كه بودِ دين به مراتب بهتر از نبود آن است. و براي زنده كردن ارزشهای معنوی و جلوگيري از تشديد فرآيند حرکت به سوی پوچ گرایی و نیست انگاری و لاابالیگریهای افسارگسیخته و افول اخلاق انسانی در جوامع و آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد، فحشا، خودکشی، آسیبهای روانی و... راهي جز اين نيست كه گرد خرافات و اوهام و تعصّبات و خشونتها و کج سلیقگیهای فردي و داعش مآبانه را از دين بزداييم و با تكيه بر قرائت اخلاقي - عرفاني - عقلانی - انسانی از دين، سيماي حقيقي و دلپذير آن را به نمايش بگذاريم.
با توضیحات فوق، از حضرتعالی تقاضا دارم در ایام باقیمانده از ماه مهمانی خدای مهربان، نسبت به پدیده زشت و دل آزارِ «اتوبوسهای جمع آوری روزهخواران» که با روح دین حنیف اسلام بشدت مغایر است، نیز تأملی و توجهی داشته باشید و با ذهن روشن خود و اندیشه باتدبیری که بحمد الله از آن برخوردارید، بدان بنگرید و اقدامات مقتضی را در حد اختیارات خود مبذول فرمایید. قطعا ارائه سیمای صادق و اصیل دین آسمانی ما كه تعارضی با اصول حقوق بشر، تنوع و تكثّر، رواداری، مدارا، عقلانیت، عشق، هنر و موسیقی و شادی و آزادی و... ندارد، ميتواند جوانان را به عواطف دینی و باورهای معنوی علاقمندتر کند و از بی هویتی ها و سرگشتگی های نسل جوان در دوران کنونی جلوگیری نماید. و من الله التوفیق
ارادتمند، رامین ناصح- اسلام پژوه و دبیرکل کانون آینده نگری ایران.