در باب کودتای ۲۸ مرداد و آنچه بر سر دکتر محمد مصدق آورده شد در این سالها بسیار گفته شده است. برخی بر این عقیدهاند کودتا توسط عامل خارجی رخ داد، برخی چهرههایی همچون آیتاله کاشانی و آیتاله بهبهانی را سببساز رخ دادن آن کودتا میدانند و گروهی تازه از گرد راه رسیده هم چند سالی است کشف کردهاند که علت اصلی کودتای ۲۸ مرداد اعتماد مرحوم مصدق به ایالات متحده بود!
همانطور که مشخص است در هر سه رویکرد نسبت به روایت کودتای ۲۸ مرداد که شرح خیلی مختصری از آنها گفته آمد اساساً نقش مردم نادیده گرفته شده است. در هر سه روایت گویی کودتاگران از جایی غیر از ایران آمدهاند و مردم نیز مجبور به اطاعت از آنها بودهاند. این در حالی است که بنا بر آنچه در تاریخ میخوانیم محمد مصدق آن جایی به حذف از قدرت نزدیک شد که مردم پشت او را خالی کردند. آری، حتما عامل خارجی و داخلی در به وقوع پیوستن کودتا نقش ایفا کردند اما اگر مردم یار و یاور مصدق باقی میماندند هم آیا تاریخ همین مسیر را طی میکرد؟! باید بدون تعارف قبول کرد که ما مردم، همان مردمی هستیم که صبح را با «زندهباد مصدق» آغاز میکنیم و در عصرگاه به «مردهباد مصدق» میرسیم.
این اخلاق ما مردم ایران در همان مقطع تاریخی باقی نمانده است و تا همین امروز هم با ما همراه است. در مقاطع مختلف تاریخ یکصد سال اخیر میتوان مصداقهای بسیاری را از رفتارهای جامعه یافت که در آن رگههایی از چیزی شبیه آنچه در کودتای ۲۸ مرداد رخ داد وجود دارد. از دوران انتخابات تا پس از انتخاب دولتها، از پیش از به وقوع پیوستن انقلاب تا روزهای ابتدای آغاز نظام سیاسی مستقر، از دوران شاه تا دورانی که شاهد تغییر رژیم بودیم، از دوران جنگ تا دهه پس از آن و. . . در همه این مقاطع تاریخی ما مردم هیچگاه بر سر تصمیمی که خود گرفتیم باقی نماندیم و فضا را برای سودجویان فراهم آوردیم.
فردی را انتخاب کردیم و هنگام عقبنشینی او به جای نقد و اعتراض به عقبنشینی و حمایت از او، با «پشیمانی» فضا را برای حضور دیگران خالی کردیم، انتخاباتی را مشکوک دانستیم و به جای همراهی با هم برای به نتیجه رساندن یک اعتراض مدنی سکوت و عافیتطلبی را برگزیدیم، در دوران دفاع هشت ساله «برادر» بودیم و پس از جنگ همان برادران همچون «برادران یوسف» شدیم و. . . میتوانیم با خودمان تعارف داشته باشیم و همچون تا امروز، هیچگاه از نقش مردم در کودتا و سقوط دولت ملی دکتر مصدق حرفی نزنیم اما این پنهانکاری و کتمان خلقیات ناپسند ما مردم ایران قطعاً هیچ کمکی به تغییر و اصلاح خودمان و دیگران نخواهد کرد. اگر به واقع دنبال تغییر دیگرانیم ابتدا باید تغییر را از خود شروع کنیم، کاری سخت که با انکار واقعیتهایی تلخ همچون آنچه شرح مختصری از آن گفته شد سختتر و سختتر میشود.
صداقت ملی
غلامحسین دهدشتی
«من میخواهم در راه وطن بمیرم، میخواهم در قبرستان شهدای آزادی دفن بشوم، من تا آخر عمر برای دفاع از وطن حاضر میباشم.»
این فریاد نماینده اول مردم تهران (دکترمصدق) است در اسفند۱۳۲۲شمسی در چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی ایران طنین افکند. آشی بدست سازمان سیا طبخ شد که ایرانیها در آن کمتر سهم داشتند هرچند جز با دخالت ایرانیها پخته نمیشد. درسهایی که از ماجرای ۲۸مرداد۱۳۳۲ میتوان آموخت اینکه دل عبرت بین هرچه در این آئینه عبرت بنگرد طرفهها میبیند. ماجرای استیفای حقوق نفت تا کودتا که از غرورانگیزترین و افتخارآمیزترین و در عینحال از پرتنشترین و پر شورترین ایام تلخ معاصر ایران بود. مبارزه حق طلبانه و استقامت و پایداری ایران در بخش اعظم این مدت مایه مباهات بود ودر پرتو آن نام ایران و مصدق در همه دنیا پیچیده بود، چشم و دل ملتهای استعمار زده به سوی ایران بود، پس چه شد که از آن شهد به شرنگ مبدل گشت و سرانجام آن عزت و سرافرازی به استبداد کشیده شد؟
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط حکومت ملی دکتر مصدق یکی از مهمترین حوادث تاریخی مملکت ایران بشمار میآید و همین حوادث در آینده ایران تاثیر فوقالعاده زیاد سیاسی گذارد. گسترش دامنه امواج نهضت استقلالطلبانه و ضد استعماری که به رهبری دکتر مصدق در ایران پدید آمد و الگو و نمونه برای سایر کشورهای زیر سلطه در منطقه افریقا و خاورمیانه گردید، تا آنجا پیش رفت که منجر به قطع کامل سلطه بیگانگان شده و فریادش از مرزهای ایران هم گذشت و در تمامی منطقه خاورمیانه طنین افکند و حتی در سطح جهانی تاثیر گذاشت. نهضتی را که دکتر مصدق آغاز کرد در اوج خود تمام صاحبان سرمایه و سلطهگران بینالمللی را آزار داد و سخت رنجانید. آنان سخت به وحشت افتادند و همین وحشت بود که ازترس قطع منافعشان کمر به توطئه و نابودی مصدق بستند. دکتر مصدق بارها و بارها تهدید به مرگ شد.
توطئههای گوناگونی نظیر ۳۰ تیر، ۹ اسفند و قتل افشارطوسی رئیس شهربانی کل کشور و غیره با هوشیاری مردم خنثی شد اما سرانجام کودتای ننگین ۲۸ مرداد طرح ریزی شد. روز ۱۹ تیر ۱۳۳۲ کنفرانسی در واشنگتن از طرف نمایندگان دولتهای امریکا، انگلستان و فرانسه تشکیل شد و در آن نمایندگان کشورهای غربی در مورد سرنگونی دولت مصدق و متلاشی نمودن نهضت ملی ایران یکصدا شدند. امریکائیان بیشتر روی شاه و اطرافیان وی که در ارتش و شهربانی بودند حساب میکردند، از این رو سازمانهای جاسوسی سیا امریکا و اینتلیخنت سرویس انگلستان دست بکار شدند و ژنرال شوارتسکف را برای فراهم نمودن زمینه کودتا به ایران فرستادند.
تلاش جهت سر نگونی دکتر مصدق سخت بالا گرفت، شوارتسکف با خرج یک میلیون دلار افراد زیادی را اجیر میکند و زمینه سقوط حکومت ملی را فراهم مینماید. هندرسن سفیر آمریکا در ایران تاریخ ۲۷ مرداد به تهران میآید و چک شماره ۷۰۳۳۵۲ بانک ملی ایران به مبلغ ۰۰۰/۰۰۰/۶۰۰/۳۲ ریال را جهت هزینه اجرای کودتای ۲۸ مرداد میپردازد. در پی حوادث و جریانات به وجود آمده بعدی شاه، تهران راترک و به شمال رفت و منتظر نتیجه ماند. سرهنگ نصیری که در آن زمان رئیس گارد سلطنتی بوده در حالی که در شب ۲۵ مرداد فرمان عزل را به خانه دکتر مصدق میبرد، مصدق فرمان را میگیرد و دستور دستگیری وی را میدهد و بدین سان کودتای ۲۵ مرداد عقیم میماند، شاه همراه با ثریا به ایتالیا فرار میکند.
روز ۲۷ مرداد هندرسن سفیر آمریکا فوراً به تهران میآید و با دکتر مصدق ملاقات میکند و به وی میگوید دولت آمریکا دیگر نمیتواند حکومت اورا برسمیت بشناسد و به عنوان یک نخست وزیر قانونی با وی معامله کند. هندرسن علناً به دکتر مصدق میگوید که آمریکا با تمام قوا از ادامه حکومت وی جلوگیری به عمل خواهد آورد و به مصدق پیشنهاد میکند که از نخست وزیری کناره گیری نماید، دکتر مصدق با لحن بسیار تندی هندرسن را از خانه اش بیرون میکند و میگوید که فردا با آمریکا قطع رابطه خواهد کرد. هندرسن پس از این مشاجره لفظی با رابطان دولت جدید در مرکز تماس گرفته و میگوید که زاهدی را به عنوان مسئول دولت ایران به رسمیت میشناسد.
حقیقت اینکه طرح سرنگونی دولت مردمی مصدق از همان آغاز زمامداری ایشان در دستور کار بریتانیا قرار داشت. انگلیس میخواست نخست وزیری مستبد ولی قابل اعتماد که بتواند از پس مخالفان برآید و اوضاع را جمع و جور کند روی کار بیاورد. نامزد این کار در وهله اول سیدضیاء طباطبایی بود که معلوم شد زمینه وی به قدر کافی قوی نیست لذا فعالیت روی قوام متمرکز گشت. اما شاه به هیچ یک از این دو نفر اعتماد نداشت، تجربه سی تیر ۱۳۳۱بریتانیا را به این نتیجه رسانید که خلاصی از دست مصدق و کنترل اوضاع بر وفق مراد جز با توسل به کودتای نظامی میسر نخواهد بود.
دکتر مصدق ابر مردی که صدای غرش او در دادگاه لاهه هنوز هم طنینانداز است، ابرمردی که سالهای عمر خویش را فدای آزادی و استقلال میهن نمود و هیچگاه شعاری جز این دو نام به زبان نیاورد و تلاش جز در راه به حقیقت پیوستن این دو اصل انجام نداد. مردی که پیشوای نهضتی شد که شاگردان و مریدانی همچون جمال عبدالناصر، پاتریس لومومبا، مائوتسنگ، جواهرلعل نهرو، احمد بن بلا، احمد سوکارنو (که خود را شاگردان مصدق نامیده اند) از آن سر برون آوردهاند و از مصر تا چین گرفته تا الجزایر و آفریقا با شعارها و پلاکاردهایی با نام و عکس و شعارهای مصدق جلای وطن نمودهاند.
مصدق دیگر فقط فرزند ملت ایران نبود بلکه یک شخصیتی فراتر از ایران داشت آنگونه که حتی زنان آفریقا نیز به خوبی اورا میشناختند. وی از ابتدای فعالیتش آنچنان آزادی را میستود و هنگامی که نام آزادی را به زبان میآورد اشک در چشمانش حلقه میزد بطوریکه به باور مرحوم دکتر شریعتی هفتاد سال برای آزادی نالید. تردیدی نیست که دولت آمریکا خیلی بیشتر از بریتانیا در ارتش ایران نفوذ داشت، برخی از سران ارتش مانند باتمانقلیچ با آمریکاییها مرتبط بودند اما ظاهراً مهره اصلی سازمان سیا در ارتش سرهنگ عباس فرزانگان بود. زاهدی او را به عنوان افسر رابط برای نظارت بر برنامهریزی عملیات جنوب منصوب کرد، قرارشد پس از امضای فرمانها توسط شاه، سرهنگ زندکریمی بیدرنگ با عدهای از افسران که اسامی آنها قبلاً مشخص شده بود تماس بگیرد و عملیات نظامی ظرف ۴۸ساعت بعد از صدور فرمان آغاز شود.
در فروردین ۱۳۳۲مبلغ یک میلیون دلار در اختیار پایگاه سیا در تهران گذاشته شد تا از این پول بدون احتیاج به کسب مجوز و فقط با امضای هندرسن سفیرآمریکا در ایران و رئیس پایگاه سیا در تهران برای ساقط کردن ملی دکتر مصدق استفاده کنند. کرمیت روزولت در خاطرات خود نقل میکند که از مبلغ یک میلیون دلار که برای برپا کردن تظاهرات بر ضد مصدق تخصیص داده شده بود ۷۵هزار دلار بیشتر خرج نشد و بقیه آن را پس از پایان عملیات به شاه تحویل دادند. انتشار خبر رادیو در صبح۲۵مرداد شاه را از شکست کودتا آگاه ساخت و بیدرنگ همراه همسرش ثریا به رامسر پرواز کرد و از آنجا با یک هواپیما دو موتوره عازم بغداد گردید. شکست کودتا، فرار شاه و همسرش به بغداد و سپس عزیمت شتاب زدهاش به رم در روز۲۷مرداد لندن و واشنگتن را در سیاستی که باید در قبال او در پیش بگیرند دچارتردید و سردرگمی کرده بود. با شکست کودتا کرمیت روزولت و همکارانش مجبور شدند استراتژی جدیدی طرح کنند.
وزارت امور خارجه آمریکا از طریق سفیر خود در رم به شاه توصیه نمود بیانیهای درباره حوادث اخیر ایران صادر کند و تاکید نماید که برطبق قانون اساسی مصدق را عزل و زاهدی را به نخست وزیری منصوب کرده و برای جلوگیری از خونریزی ایران راترک کرده است. به رغم شکست کودتای ۲۵مرداد، کرمیت روزولت به امید آنکه بتواند کودتای دوم را به ثمر برساند بیدرنگ دست به کار اجرای طرح دیگری گردید: طرح اجرای کودتای روزچهارشنبه۲۸مرداد۱۳۳۲که با هماهنگی سازمان سیا تهیه شده بود با دقت، سرعت و استفاده از کلیه امکانات موجود و مهمتر از همه در نهایت غافلگیری دولت، احزاب و جمعیتهای سیاسی، ملی و مردم تهران به مورد اجرا در آمد.
غفلت و سهلانگاری مسئولان امور مملکت به ویژه ستاد ارتش و از سوی دیگر هوشیاری و آمادگی و تحرک دشمن با طرح و برنامه موجب گردید که بسیاری از عوامل اطلاعاتی در رکن دوم ستاد ارتش، شهربانی و فرمانداری نظامی به اردوی او بپیوندند. به اینترتیب شبکهای وسیع به سرگردگی جاسوسان انگلیسی و آمریکایی با همکاری عناصر دربار و گروهی از افراد لمپن (به سرکردگی شعبان جعفری معروف شعبان بی مخ) و افراد خود فروخته بسیج شدند تا به خواست بیگانگان جنبش ملی را سرکوب کنند و دولتی را که طی دو قرن تاریخ سیاسی ایران به منزله امید و آرزوی ملی ایرانیان بود از میان بردارند. کودتای ۲۸مرداد گذشته از آثار و نتایج آن یکی از این رویدادهای عبرت انگیز زمان است و همواره به صورت یک ننگ و شرمساری در تاریخ باقی خواهد ماند. بزرگترین ارزش دکتر مصدق درستی و صداقت او بود-دکتر مصدق هیچگاه به ملت خود دروغ نگفت. به عقیده دکتر مصدق هیچ ملتی در سایه استبداد به جایی نرسید.