به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۱۳:۵۶
 
۵۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۸ ساعت ۲۲:۵۷
کد مطلب : ۳۵۹۳۹
به ياد بزرگ‌مردي به نام دكتر محمد مصدق

ملی شدن صنعت نفت ايران به روایت تاریخ

گروه سياسي: «اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر سید حسین فاطمی است که روزی در خانه آقای نریمان پیشنهاد خود را داد و عده ای از نمایندگان حاضر در آن جلسه آن را باتفاق آرا تصویب نمودند رحمه الله علیه که در تمام مدت همکاری با اینجانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.» دکتر محمد مصدق
رهبر نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران؛ زنده‌ياد دكتر محمد مصدق
رهبر نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران؛ زنده‌ياد دكتر محمد مصدق
غلامحسین دهدشتی

بعد از جنگ جهانی دوم انگلستان و امریکا مالک بی رقیب چاه های نفت خاورمیانه بودند. در آن ایام بزرگترین سرمایه خارجی انگلستان در امور صنعتی اختصاص به نفت جنوب ایران داشت و امریکا هم بهمین موازات نفت عربستان سعودی را یکپارچه قبضه کرده بود. نفت ایران در خاورمیانه نخستین و در جهان چهارمین مقام را دارا بود. یعنی بعد از امریکای شمالی و ونزوئلا و شوروی قرار می‌گرفت.

پالایشگاه آبادان با گنجایشی بظرفیت 25 میلیون تن نفت سالیانه بزرگترین پالایشگاه دنیا محسوب می شد و هشتاد هزار نفر کارگر و کارمند سالیانه نفتی بمیزان 32 میلیون تن تولید می کردند. این ثروت ملی توسط انگلستان به تاراج می رفت و همین امر سبب شده بود که انگلستان بزرگترین منابع نفتی خاورمیانه را در اختیار داشته باشد. آنچه از بررسیهای نفت حاصل می شود تاریخ نشان می دهد که اولین کشوری که از نفت خاورمیانه بهره برداری کرده انگلستان است. امپریالیستهای دیگر بعداً با اشتیاق بوی نفت به ان پیوستند که در راس آنها بعد از انگلستان امریکا بود که چنگالش را بسوی نفت خاورمیانه گشود، این غارتگران بعد از مدتی برقابت با یکدیگر پرداختند.

در سال 1943 میلادی تراستهای نفتی امریکا بر آن شدند بر سر بهره جوئی بیشتر از نفت ایران با تراستهای انگلیسی درگیر شوند. بعد از زورآزمایهای زیادی در سال 1946 شرکت نفت انگلیس با شرکت امریکائی استاندارد اویل نیوجرسی و شرکت امریکایی واکیوم قرارداد نفتی منعقد کردند. امریکا در اوایل جنبش ملی ایران این توهم را داشت که نهضت ملی جریانی است سطحی و از آن برای ترسانیدن انگلستان بتواند استفاده نماید لذ آنرا چندان جدی نگرفت.

در فروردین ماه 1329 مجلس شانزدهم تشگیل شد و علی منصور مامور تشکیل کابینه گشت. مردم که سطح آگاهیشان بر اثر جریانات مملکتی ناشی از نطق ها و مخالفتهای دکتر مصدق علیه رژیم و دست نشاندگان دربار و مجلس بالا رفته بود در برابر عمل دولت منصور عکس العمل نشان دادند و موج پیکارها و رقابتها عیان گشت. مجلس شانزدهم در حالی تشکیل شد که زمینه ملی شدن صنعت نفت فراهم شده بود و مصدق با پیکاری که آغاز کرده بود میرفت که مجلس را در جهت خواسته مردم قرار دهد. در مجلس شانزدهم قرار بود لایحه الحاقی به تصویب رسانیده شود که محتوای آن جز واگذاری امتیاز بی پایان نفت به انگلستان چیز دیگری نبود.

دکتر مصدق با جوی که با نطق ها و مبارزاتش در مجلس چهاردهم ایجاد کرد ضرب شست محکمی بشرکت نفت و هیئت حاکمه نشان داد آنها با تجارب تلخی که از دوره چهاردهم داشته و مقاومت مصدق را دیده و از پایگاه مردمی او نیز مطلع بودند سعی می کردند با حزم و احتیاط عمل کرده و برای تصویب لایحه های خیانت آمیز بضرر ملت و به نفع انگلستان دست به مانورهایی بزنند و زمینه را قبلاً آماده کنند تا بی گدار به آب نزده باشند.

در این گیرو دار دو نیرو در مقابل هم قرار داشتند نمایندگان دست نشانده ای که از جانب انگلستان و دربار کاملاً حمایت می شدند و سرکردگی آنان را رزم آرا عهده دار بود و نیروی دیگری به رهبری دکتر مصدق با تکیه به نیروی مردم بود. روز ششم تیر ماه 1329 دکتر مصدق اعلامیه ای را در مخالفت با رزم آرا در مجلس قرائت نمود:
( مطامع بیگانگان برای پایمال کردن حقوق سیاسی و محو قانون اساسی و لگد کوب کردن استقلال و حاکمیت ما دست از آستین عوامل صدیق و خدمتگذار خود بیرون آورده است و میخواهد زیر عنوان حکومت قوی خاطره های استبداد صغیر را تجدید کند لذا برای وفاداری به تعهداتی که در برابر مردم ایران داریم و از نظر حفظ حقی که به افراد یک ملت تعلق می گیرد به جهانیان اعلام می داریم که به هیچ وجه زیر بار تحمیل حکومتی که با پشتبانی اجانب و اسباب چینی بیگانگان و به رغم تمایلات عمومی روی کار آمده موافقت نخواهیم کرد و افتخار خواهیم داشت که در راه حراست شعائر ملی و دینی و نگهداری مشروطیت و دموکراسی جان افراد خود را فدا کند)

نطق های منطقی دکتر مصدق در مورد افشا نمودن ماهیت اهداف امپریالیسم که میرفت بدست رزم آرا پیاده شود موقعیت رزم آرا راست و بی پایه نمود و آنگونه که گمان می رفت دسیسه ها نمی توانست کارگر افتند. در تابستان سال 1329 دکتر مصدق در حالی که هدف اصلی را ملی کردن نفت قرارداده بود شعار (رد قرارداد الحاقی) را در دستور کار روز گذاشت با آگاهی باینکه پیروزی در این راه گام بلندی بسوی ملی شدن صنعت نفت می باشد.
در تیر ماه 1329 کمیسیون مخصوص نفت از جانب مجلس تشکیل و دکتر مصدق به ریاست آن برگزیده شد و بکار پرداخت. در همین سال رزم آرا رئیس ستاد ارتش با یک شبه کودتا نخست وزیر شد لکن با وجود همه کوششهایی که بعمل آورد، کمیسیون نفت قرارداد الحاقی را در آذر ماه 1329 رد کرد.
رزم آرا در تاریخ 16 اسفند ماه 1329 در مسجد شاه از پای در آمد و مجلسین سنا و شورای ملی در تاریخ 29 اسفند ماه 1329 پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را که از سوی دکتر مصدق و یارانش بخصوص دکتر حسین فاطمی پیشنهاد شده بود باتفاق اراء از تصویب قطعی گذراندند:

(بنام سعادت ملت ایران و بمنظور کمک به تامین صلح جهانی امضا کنندگان زیر پشنهاد می نمائیم که صنعت نفت ایران در تمامی مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد) قانون خلع ید هم در دهم اردیبهشت1330 به تصویب مجلس رسید و مصدق با عقیم کردن توطئه روی کار آمدن سید ضیاء الدین طباطبائی در 12 اردیبهشت ماه 1330 سمت نخست وزیری ملت را پذیرفت و در 29 خرداد 1330 از شرکت نفت خلع ید کرد و قسمتی از خاک وطن را که در دست کارشناسان انگلیسی بود از دست آنها خارج نمود و بدست صاحبان اصلی آنها داد.

آخرین پیام دکتر مصدق به ملت ایران در بیدادگاه نظامی شاه بعنوان وداع با مردم ایران چنین است:
آری تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت را ملی کرده ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ منابع اقتصادی عظیم ترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت بر چیده ام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بین المللی در افکنده ام و به قیمت از بین رفتن خود و خانواده ام و به قیمت جان و عرض و حالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت بساط این دستگاه وحشت انگیز را در نوردیدم.

من طی این همه فشار و ناملایمات این همه تهدید و تضییقات از علت اساسی و اصلی گرفتاری خودم غافل نیستم و بخوبی می دانم که سر نوشت من باید عبرت مردانی بشود که ممکن است در اتیه در سراسر خاورمیانه در صدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند و شاید برای آخرین بار در زندگی خود ملت رشید ایران را از حقایق این نبرد وحشت انگیز مطلع سازم و مژده بدهم:
مصطفی را وعده داد الطاف حق/ گر بمیری تو نمیرد این ورق