حمزه فیضیپور
انسانها با نقشآفرینی در نظام ها، پدیده ها( مثلا شادی) را بوجود میآورند و با آنها زندگی میکنند. این پدیدهها میتوانند آدمها را با حال کنند، آدمهای با حال و هوای شاد هم در یک سیستم هماهنگ، پویا و متعادل و در یک ارتباط اجتماعی صحیح میتوانند آفریننده پدیدههای فراگیرشادانگیز باشند. هر اندازه که نظام اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در جهت پاسخگویی به نیازهای افراد جامعه کارآمد باشد و سیستم در تعامل منظم مجموعهای و کارکرد تامین نیازهای افراد بر محور تعادل کارایی داشته باشد به همان میزان سرمایه اجتماعی نیز افزایش پیدا میکند و در این بستر افراد به عنوان کنشگران، حس "ما بودن" میگیرند و تعلق اجتماعی بیشتری پیدا میکنند.
بستری که "فوکویاما"، «هنجارهای همیاری» را شالوده آن میداند و معتقد است که سرمایه اجتماعی نه مبتنی بر نوعی سازمان رسمی بلکه ناظر بر یک ارتباط اخلاقی میباشد. در این ارتباط اخلاقی - اجتماعی است که میتوان به سه منبع اصلی پدیدههای شاد جمعی اشاره نمود که ره آورد کارآمدی سیستم در تعامل مثبت با کنشگران خود میباشد:
1- منبع اجتماعی که همان نوع و شکل ساختار ارتباطی شادی آفرین در جامعه است که با گسترش ارتباطات بین فردی بر مبنای همان هنجارها - هم نوع کمی و هم نوع کیفی آن- حال و هوای روح افزا بر جامعه و روحیات اجتماعی افراد مستولی میشود.
2- منبع انگیزشی که همان روحیات، احساسات و عواطف برانگیخنه شاد میباشد که متاثر از منبع اولی است.
3- منبع شناختی که افراد جامعه مانند یک سیستم (ورودی، پردازش، خروجی) اطلاعات و دادههای مثبت محیطی- پیرامونی را دریافت، پردازش و به همان میزان شادی تولید میکنند»
بهار که خود فصل رویش گل و سبزه و نغمه بلبل از ناحیه حضرت کردگار است و برای انسانها شادی به ارمغان میآورد در پیوندش با فعالیت پر از انرژی این سه منبع به مضاعف میتواند صحنه نمایش شادیهایی باشد که جامعه با آن و با سرزندگی و نشاط بیشتر در مسیر دستیابی به سه هدف "همبستگی اجتماعی"، "امید به آینده" و " اعتماد اجتماعی" حرکت نماید.
هر گونه اختلال در عملکرد انرژی بخشی و پویایی سه منبع ذکر شده میتواند اسباب غمگینی اجتماعی، یاس اجتماعی و افسردگی جمعی شود و اعتدال بهار فرح بخش را از مردم بگیرد و این زمانی اتفاق میافتد که نطامهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حالت تعادل کارکردی خود را از دست بدهند و نوع ناهمسویی حرکتی (نااعتدالی) بوجود بیاید که به دنبال آن، به خاطر عدم رفع مشکلات و تل انبار شدن خواسته ها؛ نارضایتی در میان مردم نیز افزایش مییابد.
این متن به دنبال یاس آفرینی و یا تخریب عملکرد مثبت هیچ گروه و جریان سیاسی نیست بلکه با الهام ازمتن وزین نهج البلاغه و به طور خاص بخشی از نامه 53 امام علی علیه السلام به مالک اشتر که بر « همسویی گرفتن مالیات با عمران و آبادانی زمین تاکید دارند (...وَلْيَکُنْ نَظَرُکَ فِي عِمَارَةِ الاْرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِي اسْتِجْلاَبِ الْخَرَاجِ) و تنگدستی را سببِ ویرانی زمین معرفی کرده و این دو را مستقیم و غیر مستقیم ناشی از عملکردِ به تعبیر امروزیِ مجموعه سیستم دانسته است (...وَإِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الاْرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا، وَإِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لاِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَى الْجَمْعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ، وَقِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَر)» میخواهد که واقعیتها و اتفاقات جامعه دربهار 1403 تا بهار 1404 و نیز در سالهای گذشته همانطور که هستند بیان شوند تا که در رسیدن به نقطه مطلوب و پرهیز از درجا زدن، گذشته چراغ راه آینده شود و با برنامهریزی، اصلاح عملکردی و رفع تنگناها و گرفتاریهای مردم آغازی خوب بر بهار سالهای پیش رو باشد و با تداوم مناسب در مسیر پایان متناسب حرکت نماید. در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا سه منبع شاد را داریم یا نه؟ آیا با پایان سال 1403 و سالهای گذشته میتوان ارزیابی مثبتی از پرانرژی بودن منابع شادی بخش اجتماعی داشت؟
در پاسخ؛ ابتدا به این نکته اشاره کنم که پدیده زمانِ بهار تا بهار (هرسال) همانند خود پدیدههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگیِ متاثر از هم و موثر بر همدیگر (کنش و کنشگری، مدیریت، فعالیت، تعامل، رقابت و ...) آغاز و پایانی دارند از جمله:
آغاز بد، پایان بد
آغاز بد، پایان خوب
آغاز خوب، پایان بد
آغازخوب، پایان خوب
به عنوان نمونه سال 1403 بهار خوبی را شروع نکرد( سقوط بالگرد، شهادت رییسی و یارانش)، تدوامش( قضایای درون و بیرون کشور) نیز خوب نبود و همچنین به خاطرافزایش گرانی ها، تورم، بیکاری و ... پایان خوبی برای مردم نداشته است. اگر این شکل و فضا در سال جدید هم تداوم داشته باشد:
- وقتی که قیمت دلار با سرعت، بالا میرود و به طور مستمر ارزش پول ملی کاسته میشود.
- وقتی که مردم در تهیه اقلام دارویی و خوراکی با مشکلات مالی فراوان مواجه میشوند.
- وقتی افرادی کوچک با حقوق نجومی راه صدساله را یک شبه طی میکنند و مردمانی بزرگ و با عزت نفس در غم تهیه مایحتاج اولیه همچنان درجا میزنند و گرفتارند.
- وقتی که در زمستان مردم باید بی برقی را تحمل کنند و از این ناترازی؛ صنعتگر، تولیدکننده، مغازهدار، نانوادار و دیگر اقشار جامعه متضرر و عصبانی میشوند.
- «وقتی که تورم ایران با بیش از ۴۲ درصد بیش از ۲۰ برابر بالاترین نرخ تورم (۴.۲ درصد) در کشورهای عربی است»!
- «وقتی که تورم ایران، حدود 18 برابر بیشتر از عریستان است که در رتبه دوم تورم منطقه ایستاده است و 60 برابر عمان که کمترین تورم را دارد»(اعتماد آنلاین، 5/9/1403 )
- وقتی که اقتصاد رانتی داریم که « فقط عدۀ خاصی قادرند در آن کسب درآمد کنند و شمار زیادی هم در وضع نامساعد به سر میبرند و انواع ناکامی از جمله بیکاری را تجربه میکنند»
- « وقتی که ایران با داشتن ۶۸ نوع ماده معدنی، ۳۷ میلیارد تن ذخایر اثبات شده و بیش از ۵۷ میلیارد تن ذخایر بالقوه به ارزش ۷۷۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ در میان ۱۵ کشور بزرگ غنی از مواد معدنی را از آن خود کرده است اما با جمعیت زیاد فقرا و مصایب اقتصادی مواجه است».
- وقتی که «ایران با تقریباً ۱٪ از جمعیت جهان بیش از ۷٪ از کل ذخایر معدنی جهان را در اختیار دارد، رتبه اول گاز و رتبه سوم نفت در جهان را دارد و اما از قطعی برق در زمستان رنج میبرد»!
- وقتی که در بیشتر عرصههای سیاسی، اجتماعی، صنعتی، اقتصادی، فرهنگی، صادرات و واردات ناترازی وجود دارد.
- وقتی اقتصاد بد و مشکلات معیشتی حال مردم را گرفته و نانآور خانوار و خانواده در برابر مشکلات تابآوری اجتماعی و اقتصادی را از دست داده است.
- وقتی که قیمت یک عدد پسته خام و یک عدد پرتقال، هر کدام 60000 ریال باشد!
- وقتی که معلمان یک جامعه به جای استفاده از فرصت و زمان برای مطالعه با هدف تامین نیازهای اولیه و پرداخت اجاره و رهن خانه به شغلهای دوم و سوم مانند اسنپ و ... رویی میآورند.
- وقتی که مداوم بازنشستگان کشور نسبت به دریافتیها و سنگینی گرفتاریها آه و فغان دارند.
- وقتی که بچه قد و نیم قد به جای کودکی کردن و به مدرسه رفتن، سرشان داخل سطل آشغالی شهرداری باشد.
- وقتی که روزانه میلیونها لیتر بنزین و دیگر فرآوردههای نفتی قاچاق میشود!
- وقتی که سن ازدواج بالا رفته است.
- وقتی که در طول سال به خاطر سرما، تعطیلی را بر آموزش و پرورش تحمیل میکنند و آموزش و یادگیری به کما میرود.
- وقتی که خرید خانه برای جوانان یک آرزو شده است و صد سال باید عمر کنند تا به این آرزو برسند!
- وقتی که مردم از روی واکنش و عصبانیت نسبت به وضع موجود قوانین مصوب را بیاعتنا هستند.
- وقتی که آهنگ مهاجرت نخبگان و ترک کشور از سوی پزشکان افزایش مییابد و گاه زندگی کردن در کشورهای حاشیه خلیج فارس( قطر، امارات ، عمان و کویت) برای جوانان یک آرزو میشود.
- وقتی که « بالا بودنِ رفاه بخشی از جامعه موجب میشود دیگر اقشار نیز رسیدن به درآمد بالا را هدف خود قرار دهند و از آنجا که اقتصاد، ابزارهای لازم برای دستیابی به رفاه بالا را در اختیار آنها قرار نمیدهد( تبعیض و ناعادلانه بودن توزیع ثروت و درآمد)» طبیعی هست که ناهنجاری در جامعه بروز کند و جرایمی مانند خود کشی، سرقت و اعتیاد و ... افزایش یاید. این اوضاع نشان میدهد که اداره جامعه با مشکل مواجه هست و اگر تصمیمات بر این روال ادامه پیدا کند بحرانها حادتر خواهند شد.
با این اوصاف و در چنین اوقات و حالاتی از ارزیابی در پایان امسال و سالهای قبل؛ با طرح ضرب المثلِ « سیاه بهار» یا مَثَل« به هوای بهار و حال بچه نمی توان اعتماد کرد» مواجه میشویم که با فقر، خشکسالی، بیکاری، ناامنی روانی، ناامیدی نسبت به آینده و دیگر گرفتاریها و عدم تدبیر در رفع آنها؛ وقتی برای بروز احساسات شادگونه و زندگی کردن (نداشتن دغدغه تامین نیازهای اولیه) در ابتدای سال جدید باقی نمی ماند و به نوعی در چهره جامعه میتوان افسردگی را مشاهده نمود و به هیچ چیزی نمی توان اعتماد کرد و "سیاه بهاری" در ذهن مجسم میشود که تن را میلرزاند و بر آن چون ابر بهاری باید گریست (بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران .....). لذا برای آینده مملکت، در قاموس بهار و نه « بهار تا بهار، دریغ از بهار» آرزوی بهاری از ابر و باران رحمت میشود که با اصلاح امور و کارآمدی دستگاههای متولی در فراهم کردن زمینهها و بسترهای نشاط اجتماعی و برخورداری جامعه از شرایط زیست بهینه اقتصادی و اجتماعی؛ تصویری از «آغاز خوب و پایان خوب» را ترسیم نمود که آن حس تعلق خاطر به خاک وطن آن چنان تقویت شود که حسرت بر دل بدخواهان تاریخی این آب و خاک بنشاند که فکر پلید تغییر جغرافیای آن را در سر میپرورانند.
آن روز که روز ابر و باران باشد
شرط است که جمعیت یاران باشد
زانروی که روی یار را تازه کند
چون مجمع گل که در بهاران باشد(مولوی)