دریافت لینک صفحه با کد QR
نتيجه پشتكردن رسانهملي به بزرگان هنر و فرهنگ
مگسان و عرصه سيمرغ
15 فروردين 1394 ساعت 9:09
...رسانه ملی از سر غیظ و دشمنی با بزرگان عرصه هنر و فرهنگ این دیار پرگهر، به آدم هایی میدان ميدهد که از هنر فقط ژست ها و عکسهاي سلفی و قراردادها و پول هایش را ميشناسند و جز به دیده شدن به هر قیمتی به چیز دیگری فکر نمی کنند.
فرهاد ترابی
گروه فرهنگي: قشنگ کامکار در مصاحبهای؛ از استاد محمدرضا لطفی همسر سابقش که حدود سی سال پیش از هم جدا شده بودند گفته بود و از احترام ویژه ای که برای استاد قائل بود. از یاد نکوی او و اینکه بعد از شنیدن خبر درگذشت استاد افسرده شده است. قشنگ کامکارها، رخشان بنیاعتمادها و جهانگیر کوثریها و خیلیهاي دیگر که وارث اصالت و آنی هستند؛ سالهاست در رسانه ملی جایی ندارند. سهیل محمودیهایی که شعرهای پر از جوش و خروش و خون را با تمام وجود خود ميخواندند و مخاطبان را به وجد ميآوردند، رفته رفته به کنجی خزیدند.
رسانه ملی به جای دعوت از بیضایی ها، تقوایی ها، مشیریها، سایه ها، شجریانها و ...، منتظر ماند تا یکی یکی این اساتید جلای وطن کنند؛ یا روی در نقاب خاک کشند و او با وقاحتی بی مانند حتی خبر درگذشتشان را هم اعلام نکند. رفته رفته به جای میهمانهاي استخوان دار و با سواد و پرمایه، مدعوین و کارشناسان من در آوردی و میان مایه، یکی یکی به شبکههاي سیما گسیل شدند؛ تا عرصه از استادان جدید خالی نماند.
مجریانی که همه چیز میهمانان خود را ميدانستند و از آوردن نام استاد کنار اسمشان، پشت دوربین ریسه ميرفتند؛ کم کم خودشان را بالاتر از این نوخاستگان یافتند و شروع به دلبری نمودند. اصلا قرار بود آدم هایی دعوت شوند که چیزی برای عرضه نداشته باشند؛ یعنی خود خود مردم باشند؛ حتی بیچاره تر و گرفتار تر از مردم کوچه و خیابان، تا مجریها بتوانند خودی نشان دهند.
در مقابل این میهمانهاي بخت برگشته و دوربین ندیده، مجریانی که گاه در قامت شاعر، گاه در قامت مصلح اجتماعی، گاه در قامت یک انسان کامل، احساس کردند ميتوان با رندی و طراری و با چاشنی بغضهاي پوشالی رو به دوربین، هم دردل مخاطبان و مسئولین جا کرد و هم از هدایای پنهان و پیدای اسپانسرهای متمول برنامهها بهره مند شد. آنها حال و روز خاک خوردههاي این راه را دیده بودند و نمی خواستند که در انتهای راه با دستان خالی از رسانه بروند، که ميدانستند جز این رسانهي بی در و پیکر جایی برای عرض اندام ندارند و باید به چند لایک بی مایه در فضای مجازی دل خوش کنند.
امثال ايناني كه اين روزها، عليه هم پرده دري ميكنند، هم جزء همین گروه بودند که خودشان را آنقدر جدی گرفته بودند، که رسانه ملی را تالار عروسی خود ميپنداشتند و شعر عاشقانه برای هم ميسرودند و رو به دوربین با وقاحتی بی مانند و مشمئز کننده، نقش زن و شوهرهای مقرب پروردگار را، به بدترین شکل ممکن اجرا ميکردند؛ چرا که نقش بازی کردن هم هنری است که در وجود این مدعیان دروغین نبود.
مهران مدیری در مراسم نکوداشت و تودیع پورمحمدی مدیر سابق شبکه سه، به شوخی گفت آقای پورمحمدی از هر کس خوشش ميآمد حمایتش ميکرد و از هرکس هم که خوشش نمی آمد؛ پدرش را درمی آورد. تازه این پورمحمدی بود که گل سرسبد مدیران و برنامه سازان تلوبزیون به حساب ميآمد. این خوش آمدنهاي سلیقه ای در فضای مسمومی که فقط به پاچه خاری راه ميداد؛ بچه زرنگ هایی را وارد کار کرد، که رگ خواب حاجیهاي رسانه دستشان بود؛ تا با تظاهر به سوپر دینی و قایم شدن پشت اوراد و الفاظ دهن پر کن مذهبی، کار خود را پیش ببرند و بار خود را ببندند.
اما وقتی فتیلهي این خوش رقصیها فروکش کرد و هنگام تقسیم غنائم رسید؛ به جان هم افتادند و یکی دیگری را بچه ننه صدا ميکرد و از حدود چهل فایل صوتی ميگفت و دیگری از نگاه همسر سابقش به سازمان منافقین ميپرسید! زوج الگو و همه چیز تمام رسانه ملی، از دلبریهاي چندش آور، به خود زنی روی آوردهاند؛ تا مگر مجال بیشتری برای دیده شدن و رفتن روی جلد نشریات زرد پیدا کنند. خدا را چه دیدی شاید از این دوئل یکی به سلامت گذر کرد و مورد قبول مجدد بزرگان! رسانه قرار گرفت و بساط عیش و نوش امن فراهم گردید.
شرم باد بررسانه ای که از مهدی هاشمی و گلاب آدینه به راحتی عبور ميکند؛ تا زوجهاي موفقش آزاده نامداری و فرزاد حسنی باشند... كه خودشان، يكديگر را بي آبرو و سكه يك پول ميكنند! رسانهای که عشق شورانگیز هما روستا و استاد حمید سمندریان را ندید و نفهمید. شرم باد بر رسانه ای که به جای دعوت و آماده کردن شرایطی برای آمدن اصغر فرهادیها، کیارستمیها، شهرام ناظریها به تلویزیون و هنگام تحویل سال، ترجیح ميدهد ایل و تبار فلان مدیر موسسه را به تلویزیون بیاورد، تا مردم در لحظات پایانی سال از تبلیغات مؤکد و گل درشت آنها از فلان آقا، به طور کامل مستفیض شوند.
هنرمند و شاعر و مصلح اجتماعی و آهنگساز و خواننده و منتقد و.... نیاز به ریاضت و سعی و تلاش و ممارست و تزکیه دارد. نمی توان با گرفتن یک میکروفن در دست و گرفتن چند ژست، منوچهر نوذری شد، نمی توان با یکی دو تحریر، استاد محمدرضا شجریان شد، نمی توان با سرودن چند بیت شعر، شفیعی کدکنی شد. هرصدا پیشه ای که منوچهر اسماعیلی نمی شود. او باید عمرمختار و آنتونی کوئین را توأمان درک کند؛ تا صدایش با روح و جان ما بازی کند. نورسیدههاي مغرور سیما آنچنان از موضع عاقل اندر سفیه با مخاطبان خود رو به رو ميشوند؛ که تو گویی همین حالا از سفر من الحق بر گشته اند و ميخواهند خلق وامانده در ابتذال را با خود به آسمان هفتم ببرند.
رسانه ملی از سر غیظ و دشمنی با بزرگان عرصه هنر و فرهنگ این دیار پرگهر، به آدم هایی میدان ميدهد که از هنر فقط ژستها و عکسهاي سلفی و قراردادها و پول هایش را ميشناسند و جز به دیده شدن به هر قیمتی به چیز دیگری فکر نمی کنند. به ادبیات استفاده شده از سوی برخي مجريان اين رسانه عليه هم نگاه کنید؛ تا ابتذال پنهان شده در پشت واژهها را به وضوح ببینید!
یکی از مادر سیده و نذر مایه ميگذارد که کدهای مذهبی است و در نزد ایشان کاربردهای بسیار دارد؛ دیگری ميگوید باز پشت یک زن قایم شدی، که ميداند زن در نگاه مخاطبش چه جایگاهی دارد. تا خط تولید کوتوله پروری سیما از کار نیفتد و به آدمهاي اصیل این حوزه مجال بروز و ظهور داده نشود، هر سال شاهد این قبیل خودزنیهاي افشا گرانه خواهیم بود و این قصه، تازه آغاز شده است.
کد مطلب: 73443
بهار نیوز
https://www.baharnews.ir