به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۲۱:۵۸
 
۲
تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۲ ساعت ۱۷:۰۸
کد مطلب : ۳۱۰۵۳۵
بلایی که بر سر روسای جمهور قبلی آمد بر سر رئیسی هم می آید

تاجیک: دامنه اعتراضات گسترده‌تر می‌شود

تاجیک: دامنه اعتراضات گسترده‌تر می‌شود
گروه سیاسی: تصویر و تصور سیاستمداران ایرانی از مردم آنقدر دچار تغییر شده که به نظر می‌رسد بخش زیادی از جامعه برای سیاستمدار فعلی ارزش و اعتبار چندانی قائل نیست و خود برای تغییر در نوع زیست اجتماعی، آستین بالا زده است. اگر تا دیروز بخش زیادی از مردم در تقابل با اندیشه سیاسی حاکم فریاد اعتراضی داشتند، امروز شاهد شکل‌گیری جریانی از درون مردم هستیم که اصولا امر سیاسی را با معیارهای جهان مدرن می‌سنجند و در ساحت اندیشه؛ از سیاستمدار دوران خود پیروی نمی‌کند. محمدرضا تاجیک از جایگاه یک نظریه‌پرداز و تئوریست اصلاح‌طلب در خصوص این انشقاق شکل گرفته میان مردم و سیاستمداران می‌گوید؛ نوعی از کنش سیاسی در ایران در حال شکل‌گیری است که آن را به جرات می‌توان پدیده‌ای ناشناخته دانست که حتی بسیاری از سیاستمداران سنتی حاضر در ایران از درک آن عاجز هستند. او تاکید می‌کند؛ مردم به قدرتی رسیده‌اند که هر کنش جمعی را به سرعت تبدیل به یک امر سیاسی می‌کنند و این بار حاکمان هستند که باید برای آسیب کمتر؛ به سمت مردم بروند و مطالبات و اندیشه‌های ایشان را پذیرفته و درک کنند. وقتی گفتگو به سرنوشت روسای جمهور سابق می رسد، تاجیک می گوید؛«بنده معتقدم آنچه بر سر روسای جمهور سابق آمد، به شکلی دیگر متوجه رئیس دولت فعلی نیز خواهد شد و حتی برخی از زمینه‌های این اتفاق از هم اکنون نیز قابل مشاهده است.»آنچه در ادامه می‌خوانید؛ گفتگوی اقتصادنیوز با محمدرضا تاجیک سیاستمدار اصلاح‌طلب و رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری در دولت اصلاحات است.
* آقای تاجیک! تا چه حد شخصیت و قدرت یک رئیس‌جمهور می‌تواند در حل امورات کشور موثر باشد و همراهی فعلی جریان قدرت با شخص سید ابراهیم رئیسی را می‌توان یک نشانه امیدوارکننده برای حل مشکلات فعلی در کشور دانست؟
به هر میزان که شخصیت یک رئیس‌جمهور در ساخت سیاسی یک جامعه تاثیرگذا تر باشد، نشانه عدم بلوغ جامعه است. زیرا سیاست نوعی از توزیع متوازن قدرت است، و نه تمرکز صرف قدرت. باید بپذیریم که سیاست در دنیای کنونی محصور و محدود به مدیریت نیست، بلکه اشکال و گونه‌های مختلفی به خود گرفته است. شخص محوری در دنیای سیاست فعلی معنایی ندارد و نمی‌توان امر سیاسی را صرفا به کار حاکمیتی و اجرایی گره زد. زیرا جهان امروز مبتنی بر تخصص‌ها و علوم مختلف و پیاپی است و امکان ندارد یک فرد تمامی ابزارهای دنیای مدرن را در اختیار داشته باشد. امروز فردی را می‌توان سیاستمدار موفق دانست که به صورت عادلانه «قدرت» را در سطوح مختلف توزیع کند و از شخص محوری نیز پرهیز کند. جوامعی که مبانی دموکراتیک در آنها وجود ندارد و فاقد بلوغ سیاسی هستند، زمینه قدرت گرفتن سیاستمداران شخص محور را فراهم می‌کند و انگار؛ باید یک فرد با دم مسیحایی برای جامعه و مردم تصمیم‌گیری کند و تمامی امور با نظر و قدرت او به پیش برود.
در خصوص دولت کنونی نیز با اینکه یک جریان به دلیل هراس از بقا تصمیم گرفت تا یک دولت یکدست را ایجاد کند، اما در قبال همین دولت نیز بنده تئوری حذف و طرد را متنفی نمی‌دانم. بنده معتقدم آنچه بر سر روسای جمهور سابق آمد، به شکلی دیگر متوجه رئیس دولت فعلی نیز خواهد شد و حتی برخی از زمینه‌های این اتفاق از هم اکنون نیز قابل مشاهده است.
حذف و طرد رئیس جمهور کلید می خورد
 فضایی در درون جریان فعلی در حال شکل‌گیری است که نشان از انشقاق درونی دارد و به نظر یک «دگر درون» در حال جوشش است و در آینده رویه حذف و طرد در قبال رئیس‌جمهور مستقر اعمال خواهد کرد.
حذف روسای جمهور سابق نشانه سیاست ورزی نابالغ است
حذف و طرد روسای جمهور از فردای واگذاری مسئولیت تبدیل به عادت‌واره سیاسی در کشور شده که همین نیز نشان از سیاست‌ورزی نابالغ در جامعه ایرانی دارد. متاسفانه روسای جمهور در ایران بر دوش مردم (جریانات سیاسی) وارد عرصه می‌شوند و در نهایت در زیر پای آنها از صحنه خارج می‌شوند. واقعیت این است که جوشش دگر «درونی» بسیار مخرب تر و حتی رادیکال تر از دگر بیرون است. زیرا گاهی وجود دگر بیرونی موجب وحدت در درون جریان می‌شود، اما شاهد هستیم در ابتدای کار دولت فعلی یک دگر درونی در حال جوانه زدن است.
اقتصاد چندپاره ایران با همسویی نهادهای قدرت، یکپارچه نخواهد شد
* بحران‌های اقتصادی فعلی در کشور به طور کل با عزم یک دولت حل نمی‌شود و شاید برای کاهش آسیب‌های موجود باید یک حرکت جمعی و حمایت جدی کانون‌های قدرت از دولت مستقر شکل بگیرد. فکر می‌کنید دولت سید ابراهیم رئیسی با وجود حمایت‌های گسترده حاکمیتی؛ قدرت حل و فصل کردن بخش بزرگی از مشکلات اقتصادی موجود را داشته باشد؟
بحران‌های اقتصادی موجود در ایران آنقدر عظیم است که هرگز نمی‌توان امید داشت یک نهاد متکی به قدرت آنها را حل و فصل کند. اقتصاد چندین پاره ایران با همسویی چند نهاد وابسته به جریان قدرت، یکپارچه نخواهد شد. مشکلات اقتصادی کنونی کشورمان فراتر از یک فضای تئوریک، در بخش استراتژیک و مدیریتی نهفته شده است. باید بپذیریم هیچ تئوری مشخصی برای اقتصاد ایران وجود ندارد و اقتصاد ایران در یک طیف بسیار ولنگار به سر می‌برد. اقتصاد ایران می‌تواند نشانه‌هایی از تمامی تئوری‌های اقتصادی جاری در جهان را داشته باشد و در عین حال هیچکدام از آنها نیز نباشد. به همین دلیل است که روزگاری دم از اقتصاد اسلامی می‌زنیم و چند وقت دیگر به سراغ مالکیت خصوصی می‌رویم. زیرا تکلیف ما در اقتصاد هنوز مشخص نشده و فراتر از آن ضعف جدی مدیریتی موجب اشکالات واضح استراتژیک در این بخش شده است. 
بحران آب نشان داد در ایران مدیریت اشکال دارد
متاسفانه سوء مدیریت موجود عاملی شده تا حتی با وجود امکانات نیز، شاهد افول در بسیاری از شاخص‌ها باشیم. برای مثال معضل کنونی آب در ایران به دلیل اعمال سیاست‌های لحظه‌ای شکل گرفته است. در حالیکه پهنه جغرافیایی ایران برای قرن‌های متمادی مشکل آب داشت و با مدیریت صحیح مانع از بروز بحران شده بود.
مسئولان باید مانع خروج سرمایه اقتصادی از کشور شوند
 اگر عزمی برای سر و سامان دادن به بحران‌های اقتصادی وجود دارد، باید در ابتدا مسئولان امر یک فکر جدی برای مناسبات داخلی، منطقه‌ای و بین المللی خود کنند. باید راهکاری اندیشیده شود که مانع از خروج سرمایه اقتصادی از کشور شود، زیرا در روزگار فعلی شاهد هستیم که علاوه بر سرمایه انسانی؛ سرمایه اقتصادی نیز از کشور در حال خارج شدن است.
مهاجرت متراکم آغاز شده است
امروز با پدیده‌ای بی‌نظیر مواجه هستیم که یک شهروند برای اخذ ویزا و یا حق شهروندی، هزینه‌ای هنگفت از سرمایه داخلی را با خود به کشورهای منطقه می‌برد. باید بپذیریم که دیگر افراد برای یک زندگی اقتصادی بهتر از کشور خارج نمی‌شوند، زیرا شاهد هستیم طبقه ثروتمند ایرانی در حال خرید ملک در کشورهای اطراف است. سیاست‌های غلط در کشور موجب شده تا پدیده‌ای به عنوان «مهاجرت متراکم» در کشور شکل بگیرد. امروز در مواجهه با نوعی از مهاجرت هستیم که همراه با خود؛ «هویت»، «فرهنگ»، «اعتقاد دینی»، «اقتصاد» و حتی «سیاست» را تحت الشعاع قرار می‌دهد و صرفا مهاجرت سرزمینی را دنبال نمی‌کند.
زخم‌هایی که تبدیل به عصیان اجتماعی می‌شوند
این امکان وجود دارد که برای یک دوره کوتاه مرهمی برای بحران‌های اقتصادی موجود پیدا شود، اما ضعف ریشه‌ای در مدیریت اقتصادی کشور زخم‌هایی را ایجاد کرده که به سادگی قابل التیام نیست و در آینده نزدیک همین زخم‌ها موجب جوشش شورش‌های متعددی در کشور خواهد شد.
* آقای تاجیک! راه حل عبور از چنین بحران‌هایی چیست و چگونه مشکلات اقتصادی موجود در کشور حل خواهد شد؟ 
بنده در پاسخ به این سوال باید بگویم که؛ کارهای بزرگ توسط انسان‌های بزرگ حل انجام می‌شود. بدون شک مشکلات فعلی در کشور با کسانی که فهم دقیقی از مدیریت اقتصادی و دانشی از پیچیدگی‌های سیاسی ندارند، حل نمی‌شود. 
* دولت آقای رئیسی در شرایطی تشکیل شد که هیچکدام از اصلاح‌طلبان نتوانستند در حاکمیت حضور پیدا کنند. فکر می‌کنید دوباره اصلاح‌طلبان با یک سلسله شعارهای جذاب خود را وارد عرصه سیاست‌ورزی می‌کنند و یا قرار است از پس این گوشه‌نشینی جریان اصلاحات، یک اتفاق دیگر برای ایشان رقم بخورد؟
وجود هراس معطوف به بقا در جریان حاکم، و نگاه حذفی به جریان سیاسی مقابل و حتی خودی هایی که ذره‌ای اختلاف با طبقه حاکم دارند؛ از جمله عواملی است که امکان بروز و ظهور به اصلاح‌طلبان نخواهد داد. البته این امکان وجود دارد که برای حفظ ظاهر، بخشی از اصلاح‌طلبانی که جایگاه اجتماعی محکم و سبد آرای قوی ندارند را برای برخی از انتخابات های پیش رو وارد صحنه کنند. این افراد عمدتا فاقد ظرفیت همراه کردن مردم با خود هستند و حتی نمی‌توانند بدنه موجود در جریان اصلاحات را نیز مجاب به حمایت از خویش کنند. برای مثال می‌توان اتفاقی که در انتخابات 1400 رخ داد را در ذیل همین خط مشی سیاسی از سوی جریان حاکم برشمرد. به نظر یک دیکتاتوری خودی ها در کشور شکل گرفته تا شرایط متهلب را فعلی را مدیریت کند و منتظر اتفاقات پیش رو باشد. این احتمال وجود دارد که برخی گشایش‌ها در شرایط جدید ایجاد شود و شاید محدودیت های فعلی نیز تشدید شود.
آیا جریان اصلاحات در آینه زمان خود را مورد سنجش قرار خواهد داد؟
در خصوص اصلاح‌طلبان نیز باید گفت که دیر زمانی است که اتفاق تازه‌ای در جریان اصلاحات رخ نداده و در روزگاری که آلترناتیوهای جذابی هر روز در جامعه شکل می‌گیرند که هر نوع اندیشه سیاسی را در آنها می‌توان پیدا کرد؛ باید این پرسش را مطرح کرد که این جریان آیا در آینه زمان خود را مورد سنجش قرار خواهد داد و کاستی‌های موجود را خواهد پذیرفت؟
اصلاح طلبان باید پوست اندازی کنند /کسی خریدار اندیشه فعلی اصلاح طلبان نیست
باید بپذیریم که ذائقه نسل کنونی تغییر کرده و اگر اصلاح‌طلبان می‌خواهند به عنوان یک آلترناتیو مهم در عرصه سیاست باقی بمانند، باید طرحی نو ارائه دهند و دست به یک پوست اندازی بزنند. واقعیت این است که در بازار سیاسی امروز، کسی دیگر خریدار اندیشه فعلی اصلاح‌طلبان نیست.
امیدی به تغییر رویه اصلاح‌طلبان ندارم
بنده امید چندانی به جریان اصلاح طلبی ندارم که دست به یک پوست اندازی بزند و طرحی جدید برای جامعه ارائه کند. مگر اینکه در تمامی سطوح درون جریان اصلاحات؛ یک انقلاب درونی رخ دهد. در این انقلاب درونی نیز باید نگاه جریان اصلاحات به سیاست و جامعه به طور کل متحول شود. 
اصلاح‌طلبان نباید به دنبال رفوکاری و اقدامات موقت باشند
اصلاح‌طلبان نباید به دنبال رفو کاری و اقدامات موقت باشند، زیرا این دست اقدامات دردی از آنها دوا نخواهد کرد و ایشان را در بطن بازی‌های جدی سیاسی-اجتماعی قرار نخواهد داد.
* جامعه امروز به نوعی دچار سرخوردگی سیاسی شده و مسائل دیگری جز سیاست را دنبال می‌کند. فکر می‌کنید کم توجهی به اصلاح‌طلبان تا چه میزان به دلیل عملکرد ایشان است و تا چه میزان نیز در ذیل مشکلات اقتصادی و برخی از بحران‌های موجود است؟
آمارها نشان می‌دهد که در دهه‌های اخیر؛ شعارها و نیازهای جامعه به طور فزاینده‌ای شکل «انضمامی» به خود گرفته است. دیگر مردم همانند دهه نخست انقلاب به دنبال مقولات فرهنگی و حتی مسائل ایدئولوژیک نیستند و «اقتصاد» تبدیل به یک مسأله جدی برای ایشان شده است.
نسل امروز دیگر فلسفه بافی نمی کند
باید بپذیریم که نسل امروز دیگر فلسفه بافی نمی‌کند و به دنبال زیست در جهان اکنون و گفتمان‌های فلسفه باف را پس می‌زند. جامعه امروز به دنبال گفتمانی می‌گردد که مشکلات آن را حل کند و در بدنه اجتماع حضور فعال و موثر داشته باشد. واقعیت این است که بهره‌گیری از کلمات و اندیشه‌های عمدتا انتزاعی دیگر مردم را جذب نخواهد کرد. جامعه امروز به دنبال گفتمانی از کنش و عمل است و جریان اصلاحات نیز باید به دنبال عرضه چنین گفتمانی باشد. زندگی روزمره فعلی سیاست‌ورزی پویا را می‌طلبد و تفکرات آرمانگرایی را قطعا پس خواهد زد. اگر قرار است که جریان سیاسی به مردم راه «مدینه فاضله» را نشان دهد، باید آن مدینه فاضله در زندگی اکنون خودنمایی و کارکرد داشته باشد. نسل فعلی اساسا اندیشه‌ای را نمی‌پذیرد که لحظه سخت اکنون او را درک نمی‌کند و نسخه‌های شفابخش برای چند ده سال بعد تجویز می‌کند. ذکر این مسأله نیز الزامی است؛ درست است مردم در زندگی خود مسائل اقتصادی در اولویت قرار داده‌اند، اما در زیر لایه‌های جامعه یک نوع کنش جدید سیاسی در حال شکل‌گیری و متولد شدن است.
سوژه سیاسی مردم تغییر کرده است
نوعی از سوژه سیاسی متفاوت در دل اجتماع در حال ایجاد است که می‌تواند از هیچ چیز، یک مقوله جدید بسازد. این قدرت
به دلیل «هراس از بقا» تصمیم گرفتند تا دولت یکدست سیزدهم را ایجاد کنند
را دارد که از کوچکترین رخدادها یک اتفاق سیاسی بسازد. این تغییر نگاه مردم آنقدر قوی و موثر است که حتی می‌تواند حاکمیت و دولت مستقر را به چالش بکشد. دیگر «قدرت» یک امر متمرکز نیست و شاخصه‌های قدرت در حال پخش شدن است. به همین دلیل باید پذیرفت که می‌توان از طریق یک پدیده اجتماعی، دینی، فرهنگی و...؛ یک گفتمان مستقر را تحت فشار سیاسی قرار داد. عقیده من بر این است که مردم از سیاست عبور نکرده‌اند، بلکه جامعه ایران وارد یک فضای سیاسی جدید ناشناخته شده است. هرچند که فضای سیاسی حاکمیتی همچنان به شکل سنتی و از طریق گفتمان غالب دولتی اداره می‌شود. 
مردم تمام تلاش خود را به کار می گیرند که دیده شوند
سیاست در جهان کنونی به تعبیر «ژاک رانسیر» تلاش هر فرد برای دیده شدن است. مردم در زیست اجتماعی فعلی تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند که دیده شوند و تقاضاهای خود را نیز محقق کنند. به همین دلیل است که یک اتفاق کوچک اقتصادی به سرعت تبدیل به مساله‌ای سیاسی می‌شود، اما نوعی از «سیاست» که مختص به همان گفتمان جدید سیاسی درون اجتماعی است.
خاتمی مخالف محصور شدن جریان اصلاحات در بازی قدرت است
* فکر می‌کنید سید محمد خاتمی هم نقش تاثیرگذار مردم را دیده که به احزاب سیاسی ذیل اصلاحات تاکید می‌کند که به میان مردم بروند و با ایشان به صورت رو در رو به گفتگو بنشینند؟
آقای خاتمی همواره مخالف محصور شدن جریان اصلاح‌طلبی در بازی قدرت است. ایشان همواره تاکید دارند که این جریان به دلیل پشتوانه اجتماعی، یک جریان فرهنگی، زیبایی شناختی، اندیشه ورز، و... است و نباید آن را تک ساحتی و سیاسی صرف دانست. متاسفانه در دل جریان اصلاحات بخشی تلاش کردند که این تفکر صرفا به شکل سیاسی معرفی و دنبال شود.
اصلاح‌طلبان بخاطر هراس از پوپولیسم، در دام جدایی از مردم افتادند
متاسفانه جریان اصلاح‌طلبی از هراس از دچار شدن به پوپولیسم، دچار جدایی نخبگان از توده‌ها شد. زیرا بخش زیادی از اصلاح‌طلبان متاسفانه مفاهیم سیاسی بنیادین را مطالعه نکرده بودند و در دام جدایی از مردم افتادند.  
مردم در حوادث آبان جلوتر از جریان روشنفکری حرکت کردند
حرف امروز آقای خاتمی این است که یک جریان نمی‌تواند بدون پشتوانه مردم به کار خود ادامه دهند. باید بپذیریم که مردم در روزگار فعلی بسیار جلوتر از جریان روشنفکری حرکت می‌کنند که نمونه آن را می‌توان در حوادث آبان 98 به وضوح دید.
حرکت اعتراضی توده‌ها توسط روشنفکران مصادره می‌شود
امروز ایده‎های مردم در صحنه تبدیل به حوادث تاریخی می‌شود و با تاسف فراوان باید عرض کنم که یک جریان روشنفکری و حتی دانشگاهی بعد از مدتی حرکت مردمی را به نام خود مصادره می‌کند. فرای این مصادره نوع کنش دیرهنگام طبقه روشنفکر به حوادث رخ داده از سوی توده‌ها است. شرایط فعلی توده‌ها و سیاستمداران به گونه‌ای است که باید یک دیالوگ ممتد تاثیرگذار و تاثیرپذیر و در زمان اکنون بین ایشان شکل بگیرد و اینطور نباشد که سیاستمدار و یا روشنفکر خود در پیش مردم ببیند و انتظار پیروی توده‌ها از خود را داشته باشد.
تغییر رویه رسانه ملی در اعتراضات اصفهان مسدود شد
* شما تاکید بر این نکته دارید که سیاستمداران و جریانات سیاسی باید همسو با مردم حرکت کنند. به نظر شما نگاه دولت فعلی به اعتراضات اخیر در اصفهان با دولت قبل تفاوتی داشته و یا حتی اقدام رسانه ملی در پوشش برخی از اخبار اعتراضات را می‌توان گامی رو به جلو از صدا و سیما دانست؟
در موضوع اعتراضات اخیر در اصفهان صدا و سیما تلاش کرد که نمایشی متفاوت از آنچه در گذشته رخ می‌داد، ارائه دهد. اما همین اقدام نیز از درون با اعتراضاتی همراه شد که معتقد بودند نمایش نابهنگام و ناجور اعتراضات، عاملی برای تشدید آن شده است. همین مخالفت ها نیز باعث شد تا مسیری تازه‌ای که از سوی رسانه ملی شکل گرفته بود، مسدود شود. ودر آینده شاهد چنین بازنمایی از سوی صداوسیما نخواهیم بود.
جریان حاکم یک هراس بزرگ دارد
بنده معتقدم بخاطر هراس بزرگی که وجود دارد اجازه داده نمی شود یک حرکت مدنی گسترش پیدا کند و با ادامه آن مخالفت خواهد کرد. به احتمال فراوان در آینده نیز حرکت‌های مدنی جمعی نیز با مخالفت جریان حاکم مواجه خواهند شد. زیرا جریان حاکم از تسری و گسترش حرکت‌های جمعی توده‌ها هراس دارد و کشیده شدن دامنه یک اعتراض به سایر بخش‌های کشور را بر نمی‌تابد. 
حاکمیت باید تکلیف خود را با اعتراضات مردمی مشخص کند
باید بپذیرفت که نگاه امنیتی موجود نخواهد گذاشت که مواجهه دولت فعلی با موضوع اعتراضات مردمی، تفاوت ماهوی نسبت به گذشته پیدا کند. در همین راستا نیز نباید انتظار داشت که حق اعتراض مردمی آن هم در ذیل یک قانون مصوب به ایشان اعطا شود. به نظر می‌رسد که حاکمیت باید تکلیف خود را با حق اعتراضات مردمی مشخص کند، چون این پدیده با ماست. من به عنوان کسی که یک شکلی از نشانه شناسی را برای فهم جریانات به کار می گیرم معتقدم که نشانه ها از یک جریان ادامه دار خبر می دهد. زیرا زمانی که در یک چارچوب منطقی اجازه بیان اعتراض داده نمی‌شود، به سرعت افراد معترض به سمت انجام کارهای خشونت آمیز و خارج از عرف اعتراضی مدنی کشیده می‌شوند.
دامنه اعتراضات مردمی گسترده تر خواهد شد اگر...
بنده بر اساس نشانه‌های موجود و نه بر اساس تهییج و یا پیشنهاد، اعلام می‌کنم؛ حرکت‌های اعتراضی متعددی در پیش است و حاکمیت از هم اکنون باید تکلیف خود را با آنها مشخص کند. یا تدبیری بیاندیشد که جامعه دچار مشکلاتی نشود که برای حق خود مجبور به اعتراض شود.
یکی از بهترین راه‌های مواجهه با اعتراضات مردمی این است که اجازه ندهند اعتراضات شکل رادیکال به خود بگیرد. و از اساس حق معترضین و درخواست‌های ایشان فهم شود. نباید اجازه داد که یک تقاضای مردمی تبدیل به دگردیسی شعار و کنش شود و در اشکال گوناگون جامعه را دچار اشکال کند. 
مردم حقوق خود را فریاد می‌زنند
بررسی جنبش‌های اعتراضی اخیر نشان می‌دهد که مردم دیگر در پی احقاق حق خود نیستند و حقوق خود را فریاد می‌زنند. حقوق‌های «قومیتی»، «جنسیتی»، «خرده فرهنگ‌ها»، «خرده مذهب‌ها»، «زنان» و...، جزو حقوقی هستند که امروز مردم آنها را مطالبه می‌کنند و کمتر از مسائلی همچون حق آزادی و امثالهم می‌گویند.
 * فکر می‌کنید در چند سال اخیر؛ به خصوص پس از حوادث آبان 98 اصلاح طلبان مواضع درستی در قبال مردم و اعتراض آنها داشتند و یا رفتار و گفتار آنها شاید تا حد زیادی باب میل حاکمیت بوده است؟
یکی از مشکلات اصلی در جریان اصلاحات این است که؛ از تمامی طیف‌های فکری می‌توان در این جریان پیدا کرد. به این معنا که از یک فرد کاملا محافظه‌کار تا یک فرد کاملا مخالف جریان حاکم می‌توان یافت که مدعی کنش اصلاح‌طلبی است.
اصلاحات تبدیل به جریان هفتاد و ملت شده است
جریان اصلاحات یک جریان هفتاد و دو ملت است که امکان ندارد از آن یک صدای واحد شنیده شود. نکته جالب درون جریانی این تشکیلات سیاسی این است که بخش زیادی از احزاب آن با هم همسو نمی‌شوند و حتی درون برخی از احزاب نیز هستند کسانی که علی‌رغم حضور در کادر اصلی، رفتارها و تفکرات غیر همسو با جریان حزبی خود دارند. به طور خلاصه اینگونه می‌توان گفت؛ اصلاح‌طلبان نه در تشکیلات و نه در ایدئولوژی؛ یکپارچه نیستند و صدای واحد ندارند. این تفاوت در دیدگاه تا حدی عمیق است که بسیاری از اصلاح‌طلبان در خصوص مانیفست و مفهوم «اصلاح‌طلبی» نیز قرائت متفاوتی از یکدیگر دارند. اصلاح‌طلبان علاوه بر اینکه دچار یک تاخیر در اعلام مواضع هستند، بسیار متکثر و حتی متناقض نیز هستند. 
مواضع چندگانه اصلاح طلبان در مقابل اعتراضات مردمی
در خصوص اعلام مواضع در قبال اعتراضات مردمی نیز دقیقا همین فرایند شکل می‌گیرد و شاهد هستیم که برخی از اصلاح‌طلبان به صراحت از مردم دفاع می‌کنند و حتی صدای اعتراض آنها را نیز منعکس می‌کنند. برخی نیز در حد یک اپوزیسیون جدی مواضعی حتی رادیکال تر از مردم اتخاذ می‌کنند. اما در همین جریان کسانی نیز هستند که به گونه‌ای موضع می‌گیرند که مورد غضب قرار نگیرند و در جریان قدرت باقی بمانند.
اصلاح طلبان  تکلیف خود با اعتراضات مردمی را مشخص کنند امروز در جریان اصلاحات؛ افراد برجسته‌تر از احزاب هستند، زیرا بسیار مشاهده شده که موضع یک فرد بیشتر از تصمیم یک حزب مورد توجه قرار گرفته است. به همین دلیل اصلاح‌طلبان نیز باید تکلیف خود را در قبال مردم، اعتراضات ایشان و حتی حرکت جمعی خود مشخص کنند. این یکپارچگی هرگز به معنای نفی تضارب آرا درون جریانی نیست؛ بلکه با وجود اندیشه‌های گوناگون، دیالوگی باید شکل بگیرد که ضمن دوری از ایجاد آنارشی و چند دستگی؛ منجر به اجماع شود.
* در جایی فرموده‌اید که با استقرار مطلق امر اقتصاد در جامعه و حکمرانی مخالف هستید و بهتر است، اقتصاد، سیاست و فرهنگ با یکدیگر دیالوگ برقرار کنند. فکر می‌کنید این مقولات که تا به حال در جامعه ایرانی از یکدیگر جدا بودند، چگونه قرار است در یک جهت و گفتمان قرار بگیرند؟
اگر بخواهیم یک رویکرد برای زیست فعلی جامعه ایرانی پیشنهاد دهیم، آن رویکرد؛ «اقتصاد سیاسی» خواهد بود. متاسفانه در ایران مقولاتی که به آن اشاره کردید از هم جدا شده‌اند، اما در دنیای پیچیده کنونی، بسیاری از ساحت‌ها با یکدیگر سطح اشتراک دارند و نمی‌توان به دور آنها دیوار کشید.
جامعه در حال کاریکاتوریزه شدن است
اگر اجازه ندهیم ساحت‌های مختلف با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، قطعا اقدام به «کاریکاتوریزه» کردن جامعه کرده‌ایم. به این معنا که؛ نباید اجازه داد یک مقوله فکری کاملا رشد کند و موضوعات دیگری همچون فرهنگ، هنر و...؛ مجال رشد پیدا نکنند. برای مثال؛ جامعه ایرانی در زمان پیش از انقلاب حالت کاریکاتوریزه به خود گرفته بود، زیرا بر اساس یک هراس بزرگ؛ مقولات نظامی و امنیتی به شدت رشد کرده بود و سایر مقولات نحیف و ضعیف باقی مانده بود. اگر اجازه ندهیم ساحت‌های مختلف همزمان باهم رشد کنند و در ارتباط با یکدیگر قرار بگیرند، قطعا زمینه فروپاشی را ایجاد کرده‌ایم. زیرا بخش‌هایی از جامعه به سرعت شکننده می‌شوند و همین موضوع نقطه آغاز فروپاشی خواهد شد. در دنیای امروزی با یک بدن بدون اندام مواجه هستیم و باید تمامی بخش‌ها را به یک اندازه منطقی رشد بدهیم.
نگاه اقتصادی صرف آسیب‌زا است
باید برای کشور خود متوازن فکر کنیم و تصمیم بگیریم. نگاه و توجه صرف به امر اقتصاد قطعا در آینده کشور را دچار مشکل خواهد کرد. البته گاهی نیاز است که برای یک دوره موضوع آسیب پذیر را تقویت کرد، اما نباید تمام توان و تمرکز حاکمیت صرفا به امر اقتصاد باشد و سایر مقولات مهم زیستی به فراموشی سپرده شوند.تصور کنید یک رئیس دولت با تمام توان امورات اقتصادی مردم را مورد توجه قرار دهد، اما از سایر مقولات مورد نیاز جامعه خود غافل شود. قطعا چنین رئیس دولتی وقتی از عمکلرد خود سخن می‌گوید؛ مورد هجمه جامعه قرار می‌گیرد. زیرا جامعه تنها به اقتصاد نیاز ندارد و تمامی شئونات زندگی را دنبال و مطالبه می‌کند. مشکل امروز جامعه ایران نیز این است که حاکمیت نتوانسته واقعیت کشور را به درستی به مردم عرضه کند و یک نگاه توام با شک برای برای ایشان به جا گذاشته است. باید دولت‌ها و حاکمان تلاش کنند تمامی مسائل مربوط به مردم را مورد توجه قرار دهند و نگذارند تنها بخشی از نیاز جامعه برطرف و سایر حوزه‌ها رها شود.
 * آقای تاجیک! در طول بحث برای چندبار به مردم و سیاستمداران اشاره کردید. شما در ایران پیش رو به مردم امید بیشتری دارید یا سیاستمداران؟
بی تردید به مردم! بی تردید به مردم، بی تردید به مردم!  از یک سخن استاد شفیعی کدکنی وام می‌گیریم و می‌گویم؛ در میان سیاستمداران آنچه میخواهم نمی‌بینم و آنچه می‌بینم؛ نمی‌خواهم. بنده امید ندارم که یک تحول اساسی در عرصه سیاست‌ورزی کشور به سودی رخ دهد و شاهد یک بلوغ سیاسی باشیم. بنده تلاش برای تغییر جامعه از دریچه سیاستمداران و رأس حاکمیت را مفید و امکان پذیر نمی‌دانم و بر این باور هستم که مردم با فرهنگ و با شعور ایران؛ اندک اندک راه و مسیر خود را پیدا خواهند کرد و سرنوشت خود را رقم خواهند زد.
فهم کنند که چگونه باید خودشان همان کسانی باشند که سرنوشت خودشان را باید تقریر و تدبیر کنند و همواره منتظر این نباشند که شازده ای با اسب سفیدش بیاید یا شاهی از قبرش برخیزد و اسطوره ای از پس تاریخ بیاید و تغییری ایجاد کند، یا به تعبیر اخوان ثالث کاوه ای بیاید، گیوی بیاید، توسی بیاید و ...اینبار مردم باید فهم کنند که شازده شهر سنگستان خودشان هستند و نباید در نقش سنگ ها ایفای نقش کنند. آن شازده ای که باید آنها را از سنگواره ای نجات دهند خودشان هستند. در ادبیات دینی و قرآنی هم داریم که خودشان باید تغییر کنند و خودشان اراده کنند و حرکت کنند. امیدوارم این اتفاق در جامعه امروز ما بیفتد و آن چیزی که شایسته این مردم با فرهنگ و با تمدنی است رخ دهد.
گفت و گو: سید سجاد موسوی
برچسب ها: محمدرضا تاجيك

۱۴۰۰/۰۹/۲۳ ۱۴:۰۰
بسیار هم عالی!
..........
فریاد از بی فکری و نادانی... (380182)
اصغر
۱۴۰۰/۰۹/۲۳ ۱۴:۱۴
تاجیک: دامنه اعتراضات گسترده‌تر می‌شود
همین یه جمله اصل داستانه (380183)
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها