به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۲۱:۵۸
 
۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۴ ساعت ۱۲:۰۰
کد مطلب : ۱۲۴۱۲۱

نگاهی پیامدی بر انسان‌های منتظر

سیدرضا شاکری- نویسنده و پژوهشگر
روزنامه بهار

مجهول نویسی یعنی به جای اینکه اتفاقی مانند شکستن شیشه را به فاعلانی نظیر من، او و شما احاله کنیم، با بیان «شیشه شکست یا شکسته شد.» آن را با فاعلی مجهول روایت کنیم. این نوع روایت یک بازجویی و فراخواندن همه انسان‌ها به تامل است. بر خلاف بسیاری از متخصصان که مجهول نویسی را زبانی علمی و بیطرفانه و خنثی می‌انگارند، آن متضمن جانبداری وجودی و مسئولانه نسبت به زندگی و حیثیت انسانی است.   تا پیش از هگل، فیلسوف نامدار آلمانی،‌تراژدی را نتیجه برخورد و رویارویی حق و باطل می‌دانستند اما هگل آن را رویاروی حق‌ها با حق‌ها تفسیر نمود. این قاعده را در زندگی امروز بگذاریم و دامنه اش را اندکی ببینیم. زمین لرزه چیست؟ آیا جز رویارویی دو حقِ زندگی یعنی زندگی طبیعت و زندگی انسان است؟ ما به لحاظ اخلاقی نمی‌توانیم هیچ یک از دوحق انسان و طبیعت را انکار کنیم، به همین خاطر بلاهای طبیعی هرگز محکوم نمی‌شوند. حوادث بشری حاصل از مجموع زندگی انسان نیز همین وضع را دارند. دو خودرو که در جاده‌ای با هم برخورد کرده و خسارت‌های جانی و مالی زیادی به‌بار می‌آورند نیز نمونه‌ای از برخور حق با حق است. در  نمونه نخست انسان باید برای  کاهش ویرانی و آسیب به صیانت و مراقبت از حق زندگی خود در کنار مراعات حق زندگی طبیعت بپردازد. اگر این اصل دو جانبه رعایت می‌شد اکنون انسان دچار بحران نابودی محیط زیست نبود  اما در باره نمونه دوم چطور؟  انسان‌ها در زندگی جمعی با استفاده از قوانین و نیروهای طبیعت تغییراتی ایجاد می‌کنند که به بهبود زندگی و توسعه حق حیاتشان می‌انجامد و این کاملا در شمار حقوق انسانی است.

انسان‌ها سرپناه، پوشاک و خوراک تولید می‌کنند تا بیاسایند. امروزه خودرو‌های پیشرفته می‌سازند، هواپیما، کشتی، جنگ‌افزار، برج و گوشی هوشمند. همه این‌ها توسعه حق حیات آدمی است. اما انسان‌ها یی در طول تاریخ موفق‌تر و کم آسیب‌تر زیسته‌اند که به پیامدهای ساخته‌ها و توسعه حق حیات خویش بیشتر از مزایایش توجه کرده اند. جامعه‌ای موفق است که بتواند بیشترین اشراف را به آثار و پیامدهای اعمال و برنامه‌ها و اعمال حقوق خویش بر عرصه زندگی داشته باشد.   اکنون ساختمان پلاسکو فروریخته است. پر مشکل بودن جامعه ایران امروز زمینه ساز فراموشی است و فردا حوادث و فاجعه‌های دیگری برای ما دارد. ممکن است هر آن یک حادثه کوچک مقیاس به بلایی دامن گستر مبدل شود و فاجعه قبلی به تاریخ سپرده شود و از یاد برود. پلاسکو حقیقت‌های تلخ زیر را در گوش ما زمزمه می‌کند و گاه جیغ می‌کشد.
1. دومینوی انسانی در ادامه خواهد بود؛ از روز فاجعه و نحوه بازتاب رسانه‌ای آن بسیاری چشم‌ها و گوش‌ها در انتظار نزول بلایند؛ چند خانواده در انتظار سر رسیدهایی مانند وصلت، خرید خانه، سفر عید، تولد فرزند، کنکور دانشگاه، اشتغال، خدمت نظام وظیفه، خرید خدمت، بستری شدن در بیمارستان، نوبت تسهیلات، استخدام، بیمه و حتی طلاق و سامان دادن به دعواهای حقوقی و مالی و. . . بوده اند؟
2. در تهران و کلانشهرهای ایران از این ساختمان‌های فرسوده چه تعداد داریم؟ جامعه آماری این فاجعه از حیث تنوع و تعداد چگونه است؟ چه نوع شغل هایی دامنگیر نابودی خواهند شد؟ روابط کار، تولید و مشتری در این ماه‌های پایانی سال چه آسیبی خواهد خورد؟
3. انسان‌ها چونان عوامل پیچیده و هوشمند پس از این حوادث به مهمترین و جدی‌ترین اولویت خود می‌اندیشند؛ کجا و چگونه می‌توانند کمترین آسیب و زیان فاجعه بعدی احتمالی را تنظیم کنند؟ اعتماد به مدیریت‌های کلانشهری آسیب می‌بیند. مدیریت بحران کلانشهرها زیر سوال می‌رود. هماهنگی خدمات مورد‌تردید واقع می‌شود.

شهروندان در حوزه‌های اشتغال و مناسبات شهری و زندگی بیشتر به سمت فرد محوری خواهند رفت زیرا سامانه‌های جمعی در مواقع اضطراری چندان بهینه عمل نمی‌کنند.
4. ترس، استرس، افسردگی، پرخاشگری و احساسات گرایی بخشی از پیامدهای روانی این فاجعه خواهد بود.
5. تکرار شوندگی ماجرای عدد و رقم حساسیت‌های انسانی و اجتماعی را فرو خواهد کاست. مردم آمار و اعداد خسارت‌ها را می‌شنوند ولی نمی‌توانند به عمق آن راه ببرند. واحد‌های عددی مانند میلیارد و هزار میلیارد پشت سر هم تکرار می‌شوند. اصولا عدد در کشور ما بلاموضوع شده است.

این‌ها پیامدهای  فاجعه پلاسکو هستند و می‌توانند در هزاران مورد مشابهِ در تقدیر تکرار شوند و ویرانی و مصیبت به بار آورند. اما چگونه این حادثه رویارویی حق با حق است؟ پلاسکو در زمانی که ساخته شد برای خود ابهت و عظمتی داشته است. در بسیاری از اخبار قدیم و روایت‌ها و خاطرات مردم و گزارش‌های مطبوعات رد آن را می‌یابیم. تاریخ این سازه خود گویای حق و حریمی است که مانند هربنایی موجودیت می‌گیرد و مستقل از ما خواهد ماند. اگر مدیران شهری و مالکان این سازه خیلی وقت پیش‌ها به بازسازی اصولی آن اقدام می‌کردند این ساختمان می‌توانست اکنون به یادمانی از تهران در عصر آغاز تجدد بدل شود، اما نشد. همین افسوس و دریغ از حقی حکایت دارد که به دست ما نادیده گرفته شده است. اما جنبه‌تراژیک کجاست؟ مستاجران، صاحبان و کارگران و تولید کنندگان لباس و ارائه دهندگان خدمات که در این ساختمان سال‌های سال به کار و کسب مشغول بودند یک طرف حق اند. حق دیگر این است که هر سازه و ساخته دست بشر تابع قوانین طبیعت است و بنابراین همیشگی و جاودان و بی عیب و نقص نیست. این حقیقتی ذاتی، تکوینی و عقلی است. نادیده گرفتن این حقیقت و فراموشی و غافلانه گذر کردن از کنار آن به تدریج آن را در مقابل حق اول قرار می‌دهد. تصادم و برخورد این حق هاست که فاجعه را رقم می‌زند.   کشور ما همانند بسیاری از جوامع و بلکه بیشتر از برخی آنها و به شکل نااندیشیده گرفتار فناوری‌های سخت شده است.

سازه‌های عظیم تهران مانند مترو، تونل ها، پل‌های طبقاتی، برجها و. . . پس از 50 یا 60 سال دچار چه وضعیتی خواهند شد؟ در آن سال‌های آینده کدام حق‌ها با حق‌های دیگر برخورد خواهند کرد و کدام‌تراژدی رقم خواهد خورد؟ آیا نمی‌ترسیم که رسانه‌های نیم قرن آینده ما نا گهان ظرف یک روز پر از یک واژه شوند؟ چنان که واژه پلاسکو چنین شد. این را بدانیم که قضاوت درباره‌ پدیده‌ای مانند حماسه  که یک طرف آن حق و طرف دیگرش باطل است، بسیار آسان است. اما‌تراژدی آغاز ماجراست. نمی‌توان به راحتی تایید و محکوم کرد. جامعه‌ای از لحاظ توسعه یافتگی موفق است که هرچه بیشتر زمینه ناچاری شهروندانش را از قضاوت و داوری بکاهد.