این روزها گمانه زنیهای فراوانی برای روزهای پساهاشمی چه در بین اصلاح طلبان چه در بین اصولگرایان و تندروها به گوش میرسد.از سرنوشتی که در انتظار اصلاح طلبان است تا ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و انتخابات میان دورهای مجلس خبرگان.تاکید بر جایگاه میانجیگری آیت اللههاشمی و نقش او در تنظیم کردن نوع کنشگری اصلاح طلبان و اعتدالیون در سالهای اخیر، تاکیدی بهجا است و به نظر هنوز هم تحلیلِ دنیای سیاست بدونهاشمی برای نیروهای اصلاح گرا و اعتدالی با نوعی گیجی همراه است. از اظهار نظرهای اصلاح طلبانه میتوان فهمید که هرچند بیشتر نیروهای اصلاح طلب نقشهاشمی رفسنجانی را به عنوان یک وزنه سنگین موازنه گر قبول دارند اما به واسطه شوکی که به آنها وارد شده هنوز حرفشان یکی نیست. آنها نمیدانند در حال حاضر حرف از جایگزینی برایهاشمی بزنند و تاکید داشته باشند که نگرش اعتدالی و اصلاح طلبی یک مسیر پیشرونده بوده که قائم به فرد نیست یا با تعریف و تمجید نقشهاشمی ناشی از ترس تاثیر فقدان او در ادامه مسیر حرکتیشان باشند. اما اصلاح طلبان باید زودتر تصمیمشان را بگیرند. در این روزهای تاریخ ساز و و درحالی که کمتر از چهارماه دیگر به انتخابات دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری وقت باقی است، دیگر زمان تشتت آراء برای آنها نیست. رهروان راه اعتدالیهاشمی دیگر زمانی برای فرصت سوزی ندارند. آنها خوب میدانند که اگر برای ادامه مسیرشان به وحدت نرسند خطر انشقاق و دودستگی به شدت در کمینشان نشسته است و چه فرصتی مناسب تر از این برای جریان رقیب؟ اصلاحطلبان و جریان اعتدال به خوبی میدانند که دیگر زمان خودبرتربینیهای جناحی گذشته و حالا در فقدان موازنه گری چون آیت اللههاشمی رفسنجانی یا باید هرچه سریع تر بر گِرد یکی از چهرههای مقبولشان خیمه بزنند یا با تطهیری که این روزها از سوی منتقدان پر و پاقرص آیت الله برای او صورت گرفته، روی جذب آرای مردمی بر اساس سرمایه اجتماعیهاشمی رفسنجانی حساب کنند تا دوباره گزینه مورد وفاقشان یعنی حسن روحانی را بر صندلی پاستور بنشانند.هرچه که هست زمان به سرعت برای «چپها» در حال گذر است و آنها حالا در این پیچ تاریخی بدجور گیر افتاده اند. حالا نوبت تصمیم آنها است. آیا آنها میتوانند از دلهره نبودنهاشمی بیرون بیایند و از این تهدید یک فرصت بسازند؟ آیا آنها دیگر به این هوش سیاسی رسیدهاند که از تجربیات پیرِ از دست رفتهشان استفاده کنند.