به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۲۷ - ۲۱:۲۰
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۰۱ ساعت ۰۸:۲۸
کد مطلب : ۱۴۰۰۰۲

خدا لعنتش کنه!

علیرضا طالب‌زاده
گروه دانمارک‌نشین تی‌ام بکس یک گروه موسیقی پاپ است، مجاز یا غیرمجازش را دقیقا اطلاع ندارم یعنی اصلا توفیری در بحثی که در پیش داریم ایجاد نمی‌کند، آهنگی دارند که اندکی گل کرده بنام «دهن سرویس» که «خدا لعنتت کنه!» در آن تکرار می‌شود. «دهن سرویس حس دیوونگی میدی به من، خدا لعنتت کنه، خدا لعنتت کنه! دوست دارم از ته دل آنچنان فشت (فحشت) بدم، خدا لعنتت کنه، خدا لعنتت کنه!» ...
اگر سن و سالی از شما گذشته و اصلا در عمرتان اسمی از این گروه و آهنگ «دهن سرویس» به گوشتان نخورده است می‌توانید همین حالا خواندن این یادداشت را برای دقایقی تعطیل کرده و از آقای گوگل کمک بگیرید و برای زنگ تنفس هم که شده به این آهنگ آنلاین گوش فرا دهید و اگر‌ترانه‌اش زیاد واضح نیست و متوجه کلمات و جملاتش نمی‌شوید می‌توانید به متن آهنگ هم مراجعه کنید. نگران نباشید ما همینجا منتظر شما خواهیم ماند و جایی نخواهیم رفت. البته یک گزینه دیگر هم دارید: می‌توانید همزمان که مشغول خواندن این یادداشت کوتاه هستید به این آهنگ هم گوش دهید...
خوب، آنهایی که برای اولین بار به این آهنگ گوش کردند و در متنش دقیق شدند احتمالا اندکی تا بیشتر شوک زده شده باشند. با این وجود امیدوارم که از این تکه لذت وافر بردید و خوشتان آمده باشد. این‌ترانه از‌ترانه‌های دلخواه فرزند یکی از دوستانم است و خود من هم مدت‌هاست به این آهنگ علاقه‌مند شده‌ام و قسمت هایی از آن را هم حفظ شده‌ام. آنهایی که قبلا در خودرو و خانه مکررا به این آهنگ گوش داده‌اند متوجه شده‌اند که کلمه کلیدی (Keyword) یعنی کلمه‌ای که بیشترین بسامد و فرکانس را در یک متن دارد در این آهنگ «لعنت» است.
 اصلا هر چه قدر بیشتر به این آهنگ گوش دهید به همان‌اندازه قبح و بار منفی «لعنتی!» ، «لعنت» و یا «خدا لعنتت کنه!» کم رنگ می‌شود و آخر سر از بین می‌رود به طوری که به مرور این «خدا لعنتت کنه!» یا «لعنتی!» را به عنوان قید یا جمله تحسین هم این روزها بکار می‌برند. نمونه‌های زیادی از آن را در جامعه به عینه می‌توان دید و شنید.
مثلا می‌گویند: «لعنتی خیلی خوب صحبت کرد!» ، «دمت گرم لعنتی!» ، «خدا لعنتش کنه خیلی خوب خونه را کاشیکاری کرده است!» یا «خدا لعنتت کنه عجب خونه محکمی ساختی!» این «لعنتی!» ، «خدا لعنتت کنه!» و یا «خدا لعنتش کنه!» اینجا قید و جمله یا شبه جمله تحسین هستند و نباید فکرهای منفی در مورد آنها بکنید.
اما قصدم از طرح این بحث، اگر مواقعی ملاحظه می‌کنید که مقامی محترم یا بلندپایه از این جملات و اصطلاحات و الحان برای مقامی دیگر استفاده می‌کند نباید زیاد شوک زده شوید و چشم‌هایتان گرد شود. منظورشان صدرصد تحسین و نشان دادن صمیمیت و خودمانگی است. زاویه دید ما در این لعنت‌کاری خیلی مهم است و نقشی اساسی بازی می‌کند. بنابراین بدون شک «لعنتی!» و «خدا لعنتش کنه!» در فرمایشاتشان نشانگر تحسین است. ما هم می‌توانیم بیکار و انفعالی ننشینیم و بازخورد و واکنشی به لعنت‌گو نشان بدهیم. مثلا بگوییم: «بیش لعنت!» یا «لعنت بیش!» .
نکته دیگر، که شاید به سختی موفق شویم ارتباطی بین مطلب بالا و ‌بحث پایین پیدا کنیم، وسوسه‌ای است که مثل خوره به جان آدم می‌افتد و تا گفته نشود یا روی کاغذ آورده نشود ول‌کن نیست. یا مثل داستان اسکندر مقدونی و آن سلمانی که قرار بود وجود شاخ‌های مبارک بر سر مبارک اسکندر را تا لحظه مرگ در سینه نگه دارد که موفق نشد: تجسم کنید که اگر انقلاب نمی‌کردیم، از دیوار سفارت شیطان گنده بالا نمی‌رفتیم یا جنگی در نمی‌گرفت این مدیران و مقامات انحصاری و شریفی که در گوشه و کنار در صندلی‌های چرمی فرورفته و بر ما حکومت می‌کنند و سالهاست از برکت وجود و قیافه، ایده‌های خلاقانه، سواد و تخصص و حرفه‌ای‌گری، ادب و هنر و فرمایشات و اظهارات فاضلانه آنها فیض‌های وافر برده‌ایم و می‌بریم و مملکت از سر دولت و درایت و کیاست اینها به این سطح از پیشرفت و توسعه رسیده‌است کجا تشریف می‌داشتند و در چه پست و مقامی می‌بودند و چگونه زیست می‌کردند؟ مثلا وکلای مردم به چه کار شریفی مشغول می‌بودند. اصلا چرا دور برویم، همین لعنت‌گویان کجا تشریف می‌داشتند و در چه پستی بودند و چه مقامی داشتند و چه سبکی صحبت می‌کردند. مطمئنا هیچ کدام از افراد مورداشاره پست‌ها و مزایای اختصاصی فعلیشان را صاحب نبودند! کاش نرم‌افزاری درست می‌شد که با تحلیل و بررسی وضعیت فعلی، عملکرد و بروندادهای کلامی اینان می‌توانست تشخیص دهد که جایگاه اینها کجا می‌بود فرضا می‌توانست بگوید فلان وزیر و وصی یا فلان مدیر چکاره می‌بود، کجا و چکار می‌کرد. البته قصدم از طرح این مساله گوشزد کردن این نکته بود که اگر معجزه‌ای رخ نمی‌داد و اگر نبود وجود اینها، مملکت به چه وضعی دچار می‌شد. مبرهن است که در این صورت ما از اوج عزت به حضیض ذلت شیرجه می‌زدیم و باید دستمان را پیش هر کس و ناکس دراز می‌کردیم. فعلا هر کس جایگاهی که شایسته آن بوده را اشغال کرده، مهم‌تر اینکه همه هم با هم تفاهم دارند و با رعایت آداب معاشرت و در کمال احترام در اقلیمی بزرگ گنجیده اند. و گرنه خود می‌توانید تجسم کنید که....
مرجع : روزنامه بهار