به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۶ - ۱۹:۳۵
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۰ ساعت ۰۸:۳۲
کد مطلب : ۲۱۸۰۸۲

نگاهی به پدیده شوم افغان‌کِشی

نگاهی به پدیده شوم افغان‌کِشی
گروه جامعه_اعتماد در گزارشی به پدیده قاچاق «آدم» در بعضي از شهرهاي شرقي کشور پرداخته است.
در این گزارش می‌خوانید:
* افغان‌كشي قبحي در مهريز ندارد، مهريز شهر كوچكي است و افغان‌كش‌ها به چهره و اتومبيل در شهر شناخته مي‌شوند، حتي نيازي به نشانه نيست، هر مهريزي در ميان آشنا و دوستان خود يا يك افغان‌كش فعال مي‌شناسد يا آشنايي دارد كه يك شبه راه صدساله رفته و بعد از خريدن چند خودرو و ملك، حالا كار افغان‌كشي را رها كرده و همان چند ماه كار كردن بار او را براي همه عمر بسته است.
* شايد چهار و پنج سال پيش «افغان‌كشي» هم در ظاهر و هم در باطن «شغل مخفي» بود، اما بعد از ديدن خانه‌هاي مجلل و خودروهاي متعد دوستان و آشنايان، كم‌كم آوازه اين شغل پرخطر در شهر پيچيد، تا جايي كه در مهريز اگر كسي موتور دويست ‌سي‌سي با فنرهاي دستكاري شده داشته باشد، او را «افغان‌كش» مي‌خوانند. از طرفي ديگر افغان‌كش‌ها نه از شهروندان طبقه فرودست جامعه، بلكه حتي از برخي جوانان تحصيلكرده هستند كه با شنيدن و ديدن عايدات مالي اين كار، كنج عزلت بيكاري را رها كرده و با ماشين خود يا ماشين «آدم» افغاني‌كشي كرده‌اند.
* «افغان‌كش»ها راننده‌هاي «آدم»ها هستند. در مهريز شايد سه يا چهار «آدم» اصلي باشد كه با تهران در ارتباط هستند، براي هركدام از اين آدم‌هاي اصلي اما «افغان‌كش»هاي زيادي كار مي‌كنند. هر «آدم» عموما پنج يا شش خودرو و بيش از پنجاه راننده دارد، 405 و سمند پراستفاده‌ترين خودرو براي «افغان‌كشي» مهريزي‌هاست. شناسايي اين خودروها نيز چندان كار دشواري نيست، فنرهاي اين خودروها به قدري بالاست كه بعد از سوارشدن ده تا پانزده افغانستاني درون خودرو، شاسي به اعتدال مي‌رسد. از طرفي ديگر، علاوه بر پژو و سمند، زانتيا خودروي لوكسي است كه عموما براي حمل‌و‌نقل مسافران ويژه به كار برده مي‌شود. مسافران زانتيا‌ها، عموما كارگراني نيستند كه در جست‌وجوي شغل راهي ايران شوند، عموما سه يا چهار نفر سوار زانتيا مي‌شوند، و اين مسافران يا تاجر يا از سركرده‌هاي فروش مواد مخدر هستند. مقصد عموم اين مسافران ويژه تهران است،
* با احترام و عزت، آراسته و شيك‌پوش سوار ماشين مي‌شوند و به راحتي مي‌توانند مبلغي حدود بيست ميليون تومان را براي اين جابه‌جايي بپردازند. غير از زانتيا، پژو چهارصد و پنج و سمند، وانت‌ها و موتورهاي دويست يا سيصد سي‌سي هم «افغان‌كشي» مي‌كنند.
* برخي «افغان‌كش»هاي كاركشته بعد از مدتي تصميم مي‌گيرند «گروگان‌گيري» كنند كه در اين صورت با خطر بيشتر، پول بيشتري به جيب مي‌زنند. شش شب افغان‌كشي معادل خريدن يك پژوي چهارصد و پنج، با قيمت سال گذشته است، اما چنين درآمدي بعد از مدتي ديگر چشمگير نيست و گروگان‌گيري به راهي براي دوبرابر كردن اين درآمد تبديل مي‌شود. مهريز در كنار جاده سنتو اولين شهر پس از پايان خط مرزي استان كرمان است. امكانات رفاهي شهر و باغ‌هاي اطراف آن فضاي مناسبي را براي كار ارزان افغانستاني‌ها فراهم كرده است. برخي مسافران قاچاق‌برها در مهريز پياده مي‌شوند و سراغ كار مي‌روند، برخي ديگر از مهريز به سوي اصفهان، مشهد يا تهران روانه و برخي ديگر در راه تكه ‌و پاره مي‌شوند.
* افغان‌كش‌هاي مهريزي يا كار خود را از پشت تپه پاسگاه و ايست بازرسي شهيد مدني آغاز مي‌كنند، يا برخي از كرمان مسافر مي‌گيرند اما براي اينكه كمتر شناخته شوند و البته براي اينكه مافياي سيستان و بلوچستان در دست آدم‌هاي مهريزي نيست، كمتر از لب مرز مسافر مي‌گيرند. هزينه افغان‌كشي بستگي به نوع ماشين، تعداد و طبقه اجتماعي مسافران دارد. حمل با پژوي 405 و با تراكم دوازده نفر حدود سه تا چهار و گاهي پنج ميليون تومان هزينه دارد، فصل و زمان نيز اين هزينه را تغيير مي‌دهد.
* عموما دو نفر در صندلي جلو جا مي‌شوند، هشت تا ده نفر صندلي پشت، پنج تا هشت نفر نيز بسته به جثه در صندوق عقب. اين اتومبيل‌ها براي صرف يك وعده غذايي و قضاي حاجت كيلومترها دور از جاده فرعي نگه مي‌دارند، هزينه خريد غذا نيز مجزا از هزينه تردد حساب مي‌شود. هرقدر توان مالي مسافران كمتر باشد، تعداد بيشتري از آنها در ماشين جا داده مي‌شوند، در برخي موارد افغان‌كش‌ها براي سود بيشتر در كنار مسافران خود كه حق اعتراض و پرسش هم ندارند، به جابه‌جايي مواد مخدر نيز دست مي‌زنند، اما اين مواد را در لباس و وسايل افغانستاني‌ها پنهان مي‌كنند تا در صورت دستگيري جرم كمتري متوجه آنها باشد.
* مسير سيستان و بلوچستان تا كرمان و يزد و قم با سواري و موتور طي مي‌شود اما كمي پيش از رسيدن به تهران، مسافران عموما به اتوبوس‌ها منتقل مي‌شوند. اتوبوس‌ها آخرين حلقه انتقال افغانستاني‌ها به تهران نيستند، مسافراني كه در جعبه خواب راننده، فضايي حدودا دو متر در يك متر روي هم تلنبار مي‌شوند در تهران به «گروگان‌خانه» تحويل داده مي‌شوند.
* «گروگان‌خانه»ها عموما در شهرهاي اقماري استان البرز و در مسير جاده‌هاي فرعي قرار دارند و مسافران افغانستاني پس از رسيدن به اينجا پول خود را پرداخت مي‌كنند و اين پول زماني به افغان‌كش‌ها مي‌رسد كه تمام مسافران را بدون كسري تحويل گروگان‌خانه داده باشد. اين خانه‌ها فضاي اقامت و غذاخوردن هم دارند اما به ازاي هر شب اقامت حدود دويست هزارتومان و به ازاي هر وعده غذا نيز تا پنجاه هزارتومان از افغانستاني‌ها به صورت مجزا گرفته مي‌شود.
* خروج از گروگان‌خانه تنها با تحويل پول و تسويه‌حساب ممكن است و افغانستاني‌ها در گروه‌هاي دو يا سه نفره و در تاريكي شب به آرامي از اين مكان خارج مي‌شوند و بعد از تحمل چند روز عذاب بي‌امان، بالاخره هواي آلوده تهران را به درون ريه مي‌كشند و كمر خرد و خاكشير شده خود را راست مي‌كنند.
* در نواحي شرقي ايران علاوه بر كالا و سوخت، براي جابه‌جايي مهاجران افغانستاني هم تقاضاي بالايي وجود دارد. درآمد آن هم بسيار بيشتر است. پديده‌اي كه موسوم است به افغاني‌كشي. در هر پژو و سمند حداقل ۱۰-۱۱ نفر به زور چپانده و با طي مسافتي چند صد كيلومتري به نواحي داخلي‌تر ايران برده مي‌شوند. سود پديده افغاني‌كشي به اندازه‌اي است كه با دو بار قاچاق غيرقانوني مهاجران، سرمايه آن پژو يا سمند تامين مي‌شود.
* انگيزه‌هاي رانندگان اين پژوها و سمندها براي قاچاق مهاجران غيرقانوني افغانستاني به ايران چيست؟ نرخ بالاي بيكاري، نبود شغل‌هايي كه متناسب با اقليم نواحي شرقي ايران باشد و درآمد بالاي قاچاق.
* شرايط كشور افغانستان روز به روز وخيم‌تر مي‌شود. دولت مركزي در اين كشور هنوز نتوانسته بر تمامي نقاط اين كشور سيطره داشته باشد. طالبان روز به روز قدرتمندتر مي‌شود. ناامني در اين كشور به حد فوق بحراني رسيده است. نرخ بيكاري بالاست. هيچ مسير اميدواركننده‌اي هم پيش روي شهروندان افغانستان در قبال كشورشان ديده نمي‌شود. وقتي جان در خطر است و شغلي هم نيست كه حداقل معاش روزانه تامين شود، براي افغانستاني‌ها گزينه اول روي ميز مهاجرت خواهد بود. مطمئنا به دليل فقر و درآمد پايين، بسياري از افغانستاني‌ها قادر به مهاجرت به كشورهاي دوردست نيستند. تنها كشور همزبان هم ايران است.
* پليس راه مهريز يكي از سفت و سخت‌ترين بازرسي‌ جاده‌هاي ايران است. جايي كه اكثر ماشين‌هايي كه از جاده‌هاي جنوبي رهسپار نواحي داخلي ايران هستند، بازرسي مي‌شوند. اما با اين وجود قاچاقچيان و افغاني‌كش‌ها باز هم دست از كار خود برنمي‌دارند. همان‌گونه كه در افغانستان مهاجرت يك فرهنگ است در بين قاچاقچيان و افغاني‌كش‌هاي ايراني هم فرار از پليس يك فرهنگ است.
* در روزگار پيش از كرونا انتقادي كه همواره به سفارت افغانستان مي‌شد، سخت‌گيري در صدور ويزاي ايران براي اتباع افغانستاني بود. انتقادي كه عموما با اين پاسخ وزارت امور خارجه مواجه مي‌شد كه ما مي‌خواهيم مهاجرت‌ها به ايران را كنترل كنيم. نمي‌خواهيم تمام افغانستان به ايران مهاجرت كنند. ايران گنجايش اين مهاجران را ندارد. پس بايد ورود آنها را كنترل كنيم. در دوران پس از كرونا هم سفارت ايران، رويه‌ پيشين خود را با شدت بيشتري ادامه داده است.
* در حادثه‌ سوختن مهاجران افغانستاني در پژوي افغاني‌كش بسياري انگشت اتهام را به سوي پليس ايران نشانه گرفتند. با توجه به بازيگران متفاوت و گوناگوني كه در اين حادثه نقش دارند به نظرم پليس در آخرين حلقه زنجيره‌ اتهام قرار مي‌گيرد. عوامل تشويق به مهاجرت‌هاي غيرقانوني فقط در افغانستان نيستند بلكه در ايران هم نيروهاي زيادي باعث افزايش مهاجرت‌هاي غيرقانوني مي‌شود. نيروهايي كه برخوردهاي قهري و تيراندازي و آتش زدن نمي‌توانند جلوي اعمال فشارشان را بگيرند.
* در روزگار كنوني هم راه مبارزه با قاچاق مهاجران برخوردهاي قهري نيست. راه مبارزه، پذيرفتن جريان‌هاي مهاجرتي بين ايران و افغانستان است. جريان‌هايي كه تا وقتي به صورت رسمي پذيرفته نشوند براي همگان خسران و زيان به بار خواهند آورد.
برچسب ها: اتباع افغانی