گروه سیاسی: یك فعال سیاسی حضور نظامیان در عرصه سیاست را سم میداند و با استناد به اظهارات بنیانگذار انقلاب اسلامی میگوید اگر هشداردادن درباره عدم دخالت نظامیان در سیاست، تخطئه نیروی نظامی باشد اول از همه باید امام خمینی را محکوم کنند، چون هیچکس به اندازه ایشان نسبت به حضور نظامیان در امر سیاست حساسیت منفی نداشت و نشان نداد.
مصطفی تاجزاده در گفتگو با ایلنا درباره مذاکره ایران و آمریکا گفت: اگر هر دو کشور خواهان این هستند که با یکدیگر وارد جنگ نشوند، جز اینکه دیریازود مقابل هم نشسته و مذاکرات را آغاز کنند، راهی ندارند. مذاکره سرنوشت محتوم ایران است و هیچ گریزی از آن نیست، مگر اینکه بخواهیم گزینه جنگ را انتخاب کنیم. البته ناگفته نماند آمریکا هم از مذاکره ضرر نمیکند.
بین جنگ یا مذاکره، ناگزیر باید یکی از این دو راه را انتخاب کنیم. زیرا نمیشود جامعهای را که روزبهروز وضعیت مردم و اقتصادش بدتر میشود، در تعلیق نگه داشت. ببینید! اقتصاد آمریکا دهها برابر بزرگتر از اقتصاد ایران است و به طور مستقیم آسیب و فشاری بر مردمش تحمیل نمیشود. اما در ایران اینگونه نیست. بهمحض اینکه تحریم نفتی و بانکی اعمال میشود، آسیب مستقیم آن بر زندگی مردم قابل رویت است.درست است، اما توجه کنید که بهمحض شروع تحریمهای نفتی و بانکی ، قیمت دلار و طلا چند برابر شد. این اتفاق را دوبار تجربه کردیم؛ یکبار در سال ۹۲ و هنگامیکه آقای احمدینژاد رئیسجمهور بود، دلار از هزار تومان به چهارهزار تومان افزایش پیدا کرد و طبعا این افزایش قیمت بر روی کالاهای دیگر هم اثر گذاشت. بار دیگر هم در سال ۹۶ و هنگامی که مجددا تحریمهای نفتی و بانکی بازگشت، دوباره شاهد جهش قیمتها بودیم.به همین دلیل راهبرد ایران باید «نه جنگ و نه تحریم» باشد، علتش روشن است. رهبری بهدرستی در سال ۹۱ گفتند: این تحریمهایی که علیه ایران وضعشده دیگر تحریم نیست، بلکه جنگ اقتصادی است و بعد هم عدهای دیگر آن را تروریسم اقتصادی لقب دادند.
معتقدم کلیت نظام در بخش اول موفق بودند و کاری کردند که ایران حتی با ترور سردار سلیمانی هم وارد جنگ نشود. اما در بخش دوم متاسفانه غفلت شد و جلوی جنگ اقتصادی (تحریم) را نگرفتند و امروز شاهد آن هستیم که افزایش قیمتها، چه فشاری به مردم وارد میکند و همین امر باعث نارضایتی عمومی شده است زیرا قدرت خریدشان بهشدت کاهش یافته و چشمانداز روشنی نمیبینند.
وی در پاسخ به این پرسش كه چرا فکر میکنید سیاست کلی نظام، تایید مذاکرات است؟،گفت:برای اینکه نمیتواند دربرابر مشکلات اقتصادی مردم بیتفاوت باشد. هرچند اکثر ایرانیان به دولت آمریکا و سیاستهایش خوشبین نیستند، در عینحال معتقدند باید مذاکره کرده و بهسمت تنشزدایی برویم. همچنانکه اکثر کشورهای دنیا از روسیه و چین تا هند و پاکستان این مسیر را پیش گرفتهاند. وقتی میگویم با آمریکا مذاکره کنیم بهاینمعنا نیست که به دولت این کشور اعتماد داریم. خیر؛ اصلا اینگونه نیست. به آمریکا خوشبین نیستیم، همچنانکه به انگلیس خوشبین نیستیم و همچنانکه به هیچ دولت خارجی خوشبین نیستیم.در بهترین حالت دولتها به فکر منافع ملی خودشان هستند. حالا ممکن است گاهی منافع آنها با منافع ایران همسو باشد و جایی هم در تعارض باشد. کما اینکه در هر مذاکرهای باید اولین مسئلهمان منافع ملت ایران باشد. با این وجود در کشور جریانی است که دلش نمیخواهد این گفتوگوها آغاز شود.
این فعال سیاسی در ادامه گفت:کسانی که با مذاکره مخالفت میکنند دو دسته هستند: گروهی اساسا با مذاکره با آمریکا مخالفند و اگر دولت را هم در دست بگیرند میگویند که نباید با آمریکا مذاکره کنیم. عقیدهشان این است که اگر با ایالاتمتحده سازش کنیم، از مسیر و اهداف انقلاب دور شده و به خون شهدا خیانت کردهایم. این دسته هر نوع مصالحهای (مانند قطعنامه۵۹۸، قرارداد الجزایر و برجام) را غلط میدانند. کسی مانند سردار کریمی قدوسی قاتل برجام است!اما دسته دیگری که شامل اکثریت اصولگرایان میشوند مخالف مذاکره نیستند، ولی حرفشان این است که خودشان باید با آمریکا مذاکره کنند نه دولت روحانی یا اصلاحطلبان. برای این گروه فقط منافع کوتاهمدّت حزبی و جناحی مهم است. بهعنوان نمونه میگویند: نگران هستیم که در مدت باقیمانده به انتخابات، قیمت دلار کاهش یابد و این امر سبب پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات گردد. معنای این سخن آن است که برای شکست اصلاحطلبان در انتخابات آتی، نباید قیمت دلار و دیگر کالاها تا خرداد ۱۴۰۰ کاهش یابد. متاسفانه برای این افراد، فقط پیروزی جناح خودشان مهم است.
تاجزاده در خصوص انتخاب یك نظامی به ریاست جمهوری گفت:ما باید بین نامزد نظامی و دولت نظامیان تفاوت قائل شویم. در انتخابات گذشته بعضی نظامیان نامزد میشدند و جامعه هم حساسیتی نشان نمیداد. البته رأی نمیآوردند، چراکه مردم دلشان نمیخواهد رئیسجمهورشان نظامی باشد. دلیلشان هم شاید این باشد که وقتی یک رئیسجمهور نظامی برسرِکار بیاید، شفافیت در امور کمتر میشود. احتمال تنش در روابط خارجی قوت میگیرد و راهحلهای متخذه، بنابر مثل معروف که نجار همه چیز را میخ و چوب و اره میبیند، در درجه اول نظامی است. بههمینعلت در دنیا تصمیمگیری در خصوص اصل جنگ را هم در اختیار نظامیها قرار نمیدهند و فقط وظیفه جنگیدن را بر عهده آنان میگذارند. چون اگر قرار باشد که تصمیمگیری در مورد ادامه جنگ یا صلح را بهعهده نظامیان بگذارند، هیچجنگی به پایان نمیرسد.اما انتخابات این دوره تفاوت مهمی با دورههای قبلی دارد. زیرا شاهد تئوریزهشدن این ایده هستیم که دولت باید در اختیار نظامیان قرار گیرد. اگر بخواهم صریحتر بگویم، میگویند باید تمام مناصب کشور در دست نیروی نظامی قرار گیرد! چارت تشکیلاتی اداره کشور را هم تهیه کرده و معتقدند چون ما خون و هزینه دادهایم پس باید کشور را خودمان اداره کنیم! همچنین میگویند مدیران نهادهای انتخابی دائما درحال تغییر هستند ولی در نهادهای انتصابی اینگونه نیست و بهدلیل ثابتبودن، موفقتر از مدیران و نهادهای انتخابی عمل میکنند. برای اثبات ادعای خود نیز، صنایع موشکی را با صنایعی مانند خودروسازی مقایسه میکنند.
وی افزود: در سیاست خارجی با یک تناقض بزرگ مواجه هستیم. از یکطرف در عراق، لبنان، یمن و سوریه نفوذ داریم و در آنجا جنگ یا صلحی بهدست نمیآید مگر اینکه نقش ایران بهرسمیت شناخته شود که حکایت از قدرت منطقهای ایران دارد، اما از آنطرف در عین این اقتدار نمیتوانیم طلبمان را از عراق پس بگیریم. یعنی از آن اقتدار در این زمینه کاری برنمیآید. پس همچنانکه در صنایع نانو، هستهای و موشکی بسیار پیشرفتهایم، اما در تولید خودروی مناسب مشکل داریم.مهمتر آنکه در طول ۴۲سال گذشته، تورم بهطور متوسط سالی ۲۰درصد بوده و دولت ها قادر به حل و مهار گرانی نبودهاند؛ به عبارتی حکومتی توانا در حفظ امنیت و یکپارچگی ایران و ناتوان در حل مشکلات ایرانیان!امروز ما باید دست به یک انتخاب استراتژیک بزنیم؛ یا باید به اقتصاد بپردازیم؛ یا همین رشد یکبعدی و متناقض را ادامه دهیم تا زمانی که مردم منفجر شوند. ماجرای بنزین که یادتان هست؟ اگر گرانی و تورم و بیکاری مهار نشود هر لحظه ممکن است آن فجایع تکرار شود.
این فعال سیاسی در پاسخ به این سئوال كه آیا به نظر شما مردم با صندوق رأی قهر کردهاند؟،گفت: بله؛ این قهر بهطور نسبی اتفاق افتاده است. نهاد انتخابات، با ردصلاحیت نامزدهای مستقل تضعیف شده است. نمونه بارز آنهم مجلس یازدهم یا مجلس اقلیت است. افزون بر آن بهدلیل موانع زیادی که در راه خدماترسانی نهادهای انتخابی ایجاد کرده و میکنند، بسیاری میگویند فرضا به نامزد شما رأی دادیم، این رئیسجمهور چه کاری میتواند بکند وقتیکه تقریبا تمامی تصمیمات ریزودرشت نظام، از خرید واکسن و افزایش قیمت بنزین گرفته تا مذاکره با آمریکا و... را هسته سخت قدرت اخذ میکند؟ بنابراین چرا باید دولت را ما تشکیل بدهیم؟ بهتر است که دولت را هم خود ایشان تشکیل دهند تا مسئولیت آن بر عهده خودشان باشد.
وی گفت:چندیپیش سخنگوی شوراینگهبان، آقای کدخدایی گفت که اگر انتخابات آزاد باشد مردم به یک قاتل رأی میدهند! وی توجه ندارد که معنای دیگر حرفش ایناستکه مردم پیش از انقلاب و تحت رهبری شاه، چنان آگاه شده بودند که توانستند یک نظام سلطنتی ۲۵۰۰ساله را کنار بگذارند، اما الان به جایی رسیدهاند که اگر آزاد باشند به یک قاتل رأی میدهند!
سوال مهم این است که آقای کدخدایی! شما و همفکرانتان در طول این ۴۲سال چه کردهاید که مردم حاضرند به یک قاتل رأی بدهند ولی به شما و دوستانتان رأی ندهند؟ از سوی دیگر شوراینگهبان برای این ناظر انتخابات شد که آزاد و سالم برگزار شود، نه اینکه همسلیقههای یک جناح تایید شوند و رأی بیاورند.این مغلطه را در بسیاری از موارد دیگر هم میکنند. مثلا هر زمان صحبت از مشکلات کشور و مردم و هزینههای غیرضروری میشود، بهجای اینکه به علت حقیقی مشکلات یعنی اتخاذ سیاستهای اشتباه و پرهزینه خود اشاره کنند، در مغالطهای آشکار میگویند: انتخاب مردم غلط بود که حسن روحانی رئیسجمهور شد و اگر او را انتخاب نمیکردند وضع اینگونه نبود.گویی علیرغم ادامه سیاستهای موجود، اگر فقط بهجای حسن روحانی، مثلا یک نفر دیگر انتخاب میشد، مملکت گلوبلبل میشد!
تاجزاده در خصوص عملكرد دولت روحانی گفت: دولت دوم آقای روحانی از نگاه جامعه تاکنون شکستخورده است زیرا نتوانسته وعدههای خود را محقق کند. فعلا بهدلایل آن نمیپردازم. اما سوال میکنم که آیا دولت روحانی با ترکیب فعلی، در چهارسال اول موفق بود یا خیر؟ اگر ناموفق بود چرا مردم در دور دوم، ۶ میلیون بیشتر به وی رأی دادند؟ ادعای رقیب مبنی بر سیاهنمایی و ترساندن گسترده مردم از نامزد آنان، بهفرض صحت نمیتواند دلیل پیروزی آقای روحانی در سال۹۶ باشد. این ادعا در سال۹۲ که مردم شناختی از روحانی نداشتند و او هنوز امتحان پسنداده بود تا حدودی پذیرفته است. شبیه این ادعا را در سال۷۶ و پس از پیروزی آقای خاتمی هم گفتند که شما در تبلیغات خود بسیار حرفهای عمل کرده و در جامعه جنگ روانی بهراه انداختید. اگر اینگونه بود چرا رأی آقای خاتمی در سال۸۰ بیشتر شد؟ مگر مردم عملکردش را ندیده بودند؟ طبیعتا اگر ضعیف بود سال۸۰ باید کمتر به او رای میدادند.دلیل رأی مجدد مردم به آقای روحانی در سال۹۶، بهخاطر این بود که عملکرد چهارساله او را دیده و میدانستند که پس از انتخاب وی، قیمت دلار و طلا ثابت شده، اقتصاد آرامش پیدا کرده، هیاتهای اقتصادی به کشور رفتوآمد میکنند، سایه شوم جنگ از سر کشور دور شده و وضعیت بهداشت و بیمه کاملا متفاوت گردیده است.
اما چرا امروز مردم از دولت ناراضی هستند؟ اصلا بحث تبلیغات رقیب نیست که باعث شده روحانی از چشمها بیفتد بلکه علت آن مشکلات جامعه است. مردم امروز به اینکه آقای حداد، موافق یا مخالف آقای روحانی است کاری ندارند. مردم میگویند در سال ۹۶ که به تو رای دادیم دلار ۳۵۰۰ تا ۴۰۰۰ تومان بود و در حال حاضر ۲۵هزار تومان شده است. اگر بگوید تحریم عاملش بوده، میگویند باید میرفتی و مذاکره میکردی تا تحریمها برداشته شود. نمیگذاشتند مذاکره کنی و جلویات را میگرفتند؟ خب استعفا میدادی. رئیس جمهور درباره شعارهایش مسئولیت دارد و این مطالبات ربطی به تبلیغات رقبای وی ندارد.برای اینکه نظر جامعه را بهتر بشناسیم از شما میپرسم که امروز کدامیک از وزرای فعلی شانس بیشتری برای پیروزی در انتخاب پیش رو دارد؟ قطعا آقای ظریف. احساس عمومی این است که اگر ظریف بیاید شانس رأیآوری خوبی دارد. اما مگر او مسئول برجام نیست؟ مگر دلواپسان نمیگویند او خیانت کرده و قرارداد ترکمنچای امضا کرده است؟ مگر چند روز پیش دو کارت زرد در مجلس به او ندادند؟ مگر صداوسیما شبانهروز علیه او و برجام تبلیغ نمیکند؟ چرا همچنان محبوب است؟ به اعتقاد من این کارتها رأی او را بالا میبرد.
اگر مردم مخالف مذاکره با آمریکا باشند، ظریف باید منفورترین چهره دولت میشد نه محبوبترین. و اگر مردم از دولت روحانی بهطور کامل روی برگردانده باشند، نباید وضع یک وزیرش بهگونهای باشد که اگر نامزد شد، مردم به او رأی دهند. این نشان میدهد که مردم حساب مسائل را از هم جدا میکنند.