گیسو یا همان فصل دوم عاشقانه به کارگردانی منوچهرهادی و با حضور انبوهی از سوپراستارهای مشهور و نامی سینمای ایران از جمله ساره بیات، محمدرضا گلزار، هومن سیدی، حسین یاری،هانیه توسلی، بهاره رهنما، مسعود رایگان، شمسی فضل الهی، سانیا سالاری، علیرضا زمانی نسب، آزاده ریاضی، بیژن امکانیان، سید جمشید حسینی و همچنین بازیگر زن ایتالیایی جولیا پانلی ساخته و همینک آغاز به پخش کرده است.
جهت دانلود قسمت دوم و همچنین سایر قسمتهای سریال
جذاب و تماشایی گیسو به لینک زیر مراجعه کنید:
دانلود قسمت دوم سریال گیسو
فصل دوم عاشقانه درامی معمایی با رویکردهای اجتماعی منجمله پولشویی است و با توجه به ساخت سریالهای مختلفی که روابط رومانتیک در آنها محور اصلی بوده، در این فصل در جهت ارتباط با مخاطب تحولی اساسی در داستان صورت گرفته است.
در سریال گیسو؛ رضا در مخمصه ای افتاده که برای بیرون آمدن از آن به کمک سهیل و پیمان نیاز دارد. اما نقشه آنها آن طور که باید پیش نمی رود و اتفاقاتی رخ میدهد که کنترل اوضاع را از دست همه خارج میکند و …
در قسمت اول گیسو چه اتفاقاتی رخ داد؟
قسمت اول سریال گیسو با تریلری هیجان انگیز آغاز میشود. دو شخص که مجهز به اسلحه هستند به دنبال فردی دیگر هستند و در صدد سوقصد به وی هستند. هر سه این شخص که تا این جا برای بیننده ناشناخته هستند به تعقیب و گریز ادامه میدهند و در هنگامی که به جاده ای متروکه میرسند … ادامه این قضیه کات میشود تا در پایان قسمت اول گیسو به آن رسیدگی شود. در سکانس بعدی، رضا که از پروندههای فسادآمیز پدرش بسیار آشفته است به نزد او میآید و ضمن رد و بدل کردن سخنانی تند، به او میگوید که گیسو هنوز زنده است و وی نیز به دنبال اوست. حاج یونس نیز که مانند همیشه حق به جانب صحبت میکند، زیر بار این حرفها نمی رود و ابراز میکند که وی تنها به برخی فعالیتهای اقتصادی کوتاه و سالم میپردازد. در ادامه شاهد وضعیت کنونی سهیل هستیم که مشغول مسابقات اتوموبیل رانی صحرایی است.
چند نفر از دوستان و همراهانش از او میخواهد که با ماشین وی (که در واقع متعلق به پیمان است و پس از خروج از کشور دست او سپرده است) تمرین کنند. در حین رانندگی ولی، ماشین چپ شده و باعث خسارات فراوانی به ماشین میشود. سهیل که حتی بیمه ماشین را پرداخت نکرده بود به زیر بار یک خرج و مخارج بسیار بالا میرود. بد بیاریهای سهیل ولی به این جا ختم نمی شود. او که پس از جدایی و ترک خانه به یک مسافرخانه رفته است، حتی توان پرداخت اجاره آن جا را نیز ندارد و بابت اقامت یک ماهه در آن جا، بدهکار است. در نهایت مجبور میشود ساعت مچی گران قیمت خود را به مسوول آن جا به عنوان ضمانت بدهد تا بتواند هزینههای کرایههای عقب افتاده اش را جبران کند. در همین حال است که به ظور ناگهانی پگاه از راه میرسد. سهیل متعجب میشود که او چگونه توانسته است آدرس مسافرخانه را پیدا کرده و به نزد وی بیاید.
صحبتهای ردوبدل شده بین این دو همانند صحبتهای پیشین حول اختلافات شخصی شان در زندگی مشترکشان میگذرد. در سمت دیگر داستان، حاج یونس قرار دارد که با همکاران و شرکایش است و در ضمن گفتگو و مذاکراتی که با آنها دارد، همچنان این گونه ابراز میکند که برایش پاپوش دوخته اند و قضیه گیسو نیز در همین راستا بوده است. گرچه در آغاز این گونه گمان میکرد که وی را افراد امنیتی به سمت او فرستاده اند (چرا؟!) در ادامه داستان ریحانه که از پیش به یاد داریم که مبتلا به بیماری سرطان شده بود در هنگامی که رضا و دنا به خانه باز میگردند، بیهوش شده و به زمین میافتد. رضا همسرش را به بیمارستتن برده و سپس پگاه را از این ماجرا مطلع میکند. او نیز که در مطب خوذ و مشغول ویزیت کردن بیمارهایش است سراسیمه خود را به بیمارستان مذکور میرساند.
تلاش پزشکان برای نجات جان ریحانه بی فرجام میماند و در حین عمل وی فوت میکند. به این ترتیب پرونده بازی پانته آ بهرام در سریال گیسو در همین قسمت اول بسته میشود. چیزی که پیش ترها هم شایعه شده بود که وی در این فصل حضور ندارد و به این ترتیب با این داستان سازی، مقدمات حذف وی را فراهم کردند. دلیل فوت وی نیز دیر اقدام کردن و گذشتن مدت زمان زیاد از بروز علایم و بیماری وی از سوی پزشک، عنوان شد! با وجود این که در سکانس پایانی این قسمت باز هم به جریانات سکانس نخست باز میگردیم ولی مشخص نیست که افراد سوقصد کننده چه کسانی هستند و همچنین از هویت فردی که با ماشین سرنگون شده است نیز ما اطلاعی نداریم! برای پی بردن به جزیبات بیشتر باید به تماشای قسمت دوم گیسو بنشینیم. شما را دعوت به تماشای این قسمت از گیسو میکنیم.
سریال جدید میخواهم زنده بمانم یک سریال بسیار خوش ساخت و تماشایی میباشد که در دهه 60 خورشیدی روایت میشود. سریال مضمونی عاشقانه، خانوادگی و جذاب دارد که در همان قسمتهای اولیه توانست نظر بسیاری از مخاطبین را جلب کند. تماشای این سریال را توصیه اکید داریم به شما کاربران گرامی. قطعا از دیدن این سریال پشیمان نخواهید شد.
جهت دانلود قسمت 3 سریال میخواهم زنده بمانم و همچنین سایر قسمتهای آن بر روی لینک زیر کلیک کنید:
دانلود قسمت سوم سریال میخواهم زنده بمانم
سریال قورباغه که پس از یک شروع توفانی به اوج مخاطبین خود رسیده بود همینک با پخش یازدهمین قسمت موفقیت آمیز و بدست آوردن هواداران بیشتر؛ توانسته که جایگاه خود را در این هفتهها تثبیت کرده باشد. در این هفته شاهد انتشار قسمت 12 قورباغه خواهیم بود. قورباغه که یک اثر متقاوت شبکه نمایش خانگی و در ژانر معمایی جنایی با تهیه کنندگی: علی اسدزاده، نویسندگی و کارگردانی: هومن سیدی تولید شده است دوشنبه هر هفته از سایت کول دانلود پخش میشود.
جهت دانلود قسمت 12 دوازدهم سریال قورباغه بر روی لینک زیر کلیک کنید:
دانلود قسمت 12 سریال قورباغه
در قسمتهای قبلی قورباغه چه گذشت؟
قسمت 11 قورباغه در جایی آغاز میشود که در پی ادامه ماجراهایی که منتهی به کشف کردن مواد مخدر با قدرت جادویی به وسیله نوری میشود، وی محل و انبار موادها را پس از تقسیم سهم هر فرد، ترک میکند و به دنبال این ماجرا، مکان را با مواد منفجره، آتش میزنند. دلیل این کار دقیقا مشخص نیست ولی این گونه میتوان نتیجه گیری کرد که این اقدام در جهت ابهام زدایی درباره مکان ذخیره مواد بوده است تا پاکسازی شود و کسی شک نکند. پس از اتفاقات شرح داده شده نوری که گویی از انفجار قریب الوقوع با خبر بوده است شروع به دویدن و فرار از مکان میکند.
در همین حال پلیسها از راه میرسند. سروش که بسیار به قضیه مشکوک بوده و حدس زده است که نوری قصد دور زدن او را دارد و در واقع چیزی را از او پنهان میکند. نوری برای فرار از توضیح دادن به او، قضیه آزار و اذیت لیلا خواهرش را به وسیله نگهبان پارک بیان میکند. سروش هم که عصبی شده بود با او درگیر میشود و به همین خاطر با شکایت فرد مضروب به بازداشتگاه میرود و به این ترتیب نقشههای بعدی نوری نیز عملی میشود. چرا که وی به دور بودن چند روزه سروش نیاز داشته است تا بتواند مواد به دست آورده را در سکوت خبری به جای امن برده و از آنها استفاده کند. بعد از اینهاست که نوری درگیر مشکل دیگری میشود. وی به هر حال به سروش نیاز دارد و به همین خاطر باید از فرد شاکی، رضایت بگیرد. او که به هیچ وجه زیر بار رضایت دادن نمی رود و به این ترتیب، نوری نخستین استفاده خود را از مواد به تازگی به دست آورده میکند و با آنها بر روی شاکی تاثیر گذاشته و رضایتش را جلب میکند. آباد که بسیار از این تغییر نظر شاکی متعجب شده است به کنایه به نوری میگوید که آیا تو هیپنوتیزم بلدی؟ نوری نیز به حالت بی اعتنایی میگوید که بله. و به همین سبب است که این اسم هیپنوتیزم کردن بر روی او میماند.
در حالی که اصلا قضیه، هیپنوتیزم نبوده است و اکنون میدانیم که داستان چیز دیگری است. نوری دومین استفاده خود را نیز در فروش از یک طلافروشی عملی میکند. در یکی از روزها وی به کمک آباد و سروش یک طلافروشی که برای کارشان مناسب باشد را زیر نظر کرده. بر روی کارت بانکی، مقداری از ماود مخصوص ریخته و به آن جا میرود. نوری چند شمش طلا به ارزش یک و نیم میلیارد تومان را از او خریداری کرده (بدون این که پولی پرداخت کند) و به او میگوید که محتوای ضبط شده دوربینها را هم خالی کند! و این نخستین باری است که او با استفاده از مواد به دست آورده، توانسته که به پولی برسد. به این ترتیب این آغاز ثروت عظیمی است که بعدهها به چنگ میآورد. باقی داستان نیز قابل حدس است، نوری که به گفته رامین، زمانی حتی بند کفشش را هم نمی توانست ببندد همینک مشخص است که چگونه به این ثروت بادآورده و ویلای چند هزار متری و ماشین آخرین مدل و… رسیده است. همه به جشن و سرور میپردازند، در حالی که سروش و آباد هیچ چیز از واقعیت پشت پرده نمی دانند و گمان میکنند که نوری توانایی هیپنوتیزم دارد!
در سکانسهای بعدی به زمان حال باز میگردیم. رامین در یک قدمی عملی کردن نقشه اش است. سروش را که مسلح شده است با یک هفت تیر حاوی فشنگهای مشقی فریب داده و این تفنگ را به دستش میدهد. هر دو به ویلای نوری میروند. رامین محل به اتاق نوری میرود، سروش و نوری نیز سرگرم صحبت میشوند. سروش به شدت وی را به زیر آماج حملات خود قرار میدهد که چرا این همه سال آنها را بازی داده است. وی همچنین ابراز میکند که اینک خواستار سهم خود از آن مواد است وگرنه او را خواهد کشت. به سمت وی شلیک کرده ولی از آن جایی که فشنگها مشقی بوده اند، اتفاق خاصی نمی افتد. آن گاه نوری با چندین ضربه سهمناک کارد به شکم او و سپس آتش زدن او، سروش را به مرگی فجیع میرساند. رامین نیز جنازه او را با ماشین به محلی دور افتاده برده و بار آتش میزند! جنایتی بس هولناک و سهمگین. در سکانس آخر این قسمت شاهد آزاد شدن دوباره شمس آبادی هستیم! آن هم به وسیله لیلا! و به این ترتیب این فرضیه شدت میگیرد که لیلا باعث لو داده اطلاعات به شمس آبادی بوده است؟! برای ادامه داستان پیشنهاد میکنیم که به تماشای قسمت 12 قورباغه بنشینید. لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در این باره با ما از طریق بخش کامنت در میان بگذارید.
ملکه گدایان از آن دسته از سریالهایی بود که کم کم و با حوصله مخاطبین را درگیر خود کرده است. تا اندازه ای که اینک با گذشت نه هفته، داستان به مرز پختگی و جاافتادگی رسیده است و به نظر میرسد که هر بار هواداران خود را به گونه قابل توجهی افزایش میدهد. همینک باید شاهد پخش قسمت 10 سریال ملکه گدایان در سایت کول دانلود باشیم.
جهت دانلود قسمت 10 دهم سریال ملکه گدایان و همچنین دانلود سایر قسمتهای این سریال بر روی لینک زیر کلیک کنید:
دانلود قسمت دهم سریال ملکه گدایان
در قسمت پیشین ملکه گدایان چه خبر بود؟
سریال جذاب ملکه گدایان همچون روال ثابت همه قسمتهای گذشته با یک سکانس از دهه شصت آغاز میشود: سکانس مراسم عقد لعیا و جلال در دفترخانه و گفتگوی لعیا و شبیر (شخصی که مسوول پیدا کردن نوزادان در دستگاه ملکه ست) . مشخص میشود شبیر در آن زمان با لعیا همکاری داشته و با هم برای تصاحب و ربودن ثروت جلال دست به یکی کرده بودند و این همکاری کماکان و تا 30 سال بعد نیز ادامه دارد. ولی هنوز مخاطب نمی تواند از حال و روز فعلی جلال، سرنخی داشته باشد و این همچنان علامت سوال است. در سکانسهای بعدی آریا به دیدن افرا در مفت آباد رفته است، آریایی که بابت دروغهای افرا ناراحت است و در نهایت با دلخوری از افرا جدا میشود. در همین حال نیز سهیل و البرز از دیدار با شبیر برگشته اند، البرز حیران از وضعیت آن همه نوزاد، به فکر لو دادن شبیر به پلیسهاست که در طول مسیر ماشین خراب میشود و کمی بعد نیز آریا سر میرسد.
آریا خیلی نامحسوس سعی دارد که با البرز صحبت کند اما نمی تواند خیلی مشخص راجع به افرا چیزی بگوید. در سمت دیگر داستان لعیا و پارسا در آزمایشگاه مشغول گفتگو هستند، از بازی و برنامه ای که قرار است روی البرز پیدا کنند، از خاطرات گذشته که توسط لعیا بازگو میشود و کینه ای که هنوز ادامه دارد، از همه مهم تر استفاده از نبوغ البرز نابغه برای تولید مواد مخدر و نزدیک شدن هر چه بیشتر البرز و افرا به همدیگر به ریاست افرا به مفت آباد. مادر سارا ناراحت و عصبانی از داریوش سراغ سارا را میگیرد اما داریوش اظهار بی اطلاعی میکند و یادآور میشود که بخاطر سارا تن به این خفت داده تا بتواند ردی از سارا پیدا کند. در مکالمه بین شبیر و همسرش که لال است و قادر به تکلم نیست سخنانی بیان میشود، این که اجازه نمی دهد لعیا به این ثروت بادآورده در راه برسد و البرز سهم آنهاست، او همچنین در ادامه اظهار پشیمانی میکند که ای کاش البرز را به خسرو نمی داد، و با این سوال که به نظرت لعیا میداند که البرز کیست، مخاطب را به فکر فرو میبرود. داریوش به سراغ آدرس مورد نظر رفته اما کسی در خانه نیست در نهایت کسی که وارد پی شود پارسا ست، برخورد و بحث شدیدی بین آنها اتفاق میافتد اما پارسا با حربه ای خاص داریوش را آرام و قانع میکند که همچنان ادامه رو او باشد. سیامک از آریا میپرسد که آیا واقعا افرا را فراموش کرده یا نه؟ آریا با گفتن این که این جشن تولد تو نیست و جشن گودبای پارتی تعهد خودم نسبت به افراست او را قانع میکند که همه چیز تمام شده است اما این حقیقت ماجرا نیست آریا قادر به فراموش کردن افرا نیست. تا این جا میتوان خط و ربط یک سری از مسایل را یافت و تحلیل کرد.
این که این برنامهها و بلاهایی که به سر البرز آمده است همه از سمت لعیا بوده و دلیل آن نیز از طرفی کینه و خصومت شخصی (به چه دلیل؟) و سلب هویت از البرز بوده است ولی شاید بخش اعظم آن را بتوان در این نکته جستجو کرد که آنها فهمیده اند که البرز در دانشگاه آلمان توانسته است به فرمول پیچیده و اعجاب آوری در خصوص درمان بیماریهای ناشناخته، دست بیابد که همین فرمول از سویی میتواند وقتی که به غلظت بالای 80 یا 90% برسد یک مواد مخدر مهم را نیز تولید کند. ولی این که البرز واقعا کیست هنوز مشخص نشده است. چیزی که به نظر میرسد شبیر ولی به خوبی میداند. حدسی که میتوان زد شاید این نکته است که البرز کنونی (که در واقع فرهاد واقعی است) شاید فرزند نامشروع شبیر و لعیا و یا این که جلال و لعیا (در زمان پیش از ازدواجشان) بوده است و در زمانی که البرز واقعی که فرزند خورشید و خسرو بوده است و در حادثه مهدکودک، درگذشته است، وی را به فرزند خواندگی به نزد خسرو و خورشید اهدا کرده اند. چیزی که مشخص است، البرز واقعی فوت کرده است و البرز کنونی فرزند واقعی خسرو نیست! شما چه فکری میکنید؟ حتما نظرات و فرضیههای خود را برای ما کامنت کنید!
تنها سریال کمدی در حال پخش این روزهای شبکه نمایش خانگی که خوب بد جلف نام دارد همینک به ایستگاه هفتم رسیده است و در این هفته باید شاهد پخش قسمت 7 آن از وبسایت کول دانلود باشیم.
جهت دانلود قسمت هفتم خوب بد جلف و همچنین سایر قسمتهای آن بر روی لینک زیر کلیک نمایید:
دانلود قسمت هفتم سریال خوب بد جلف
در قسمتهای پیشین خوب بد جلف چه خبر بود؟
اپیزود ششم خوب بد جلف از آن جایی آغاز میشود که پس از دستگیری حسام، معامله فربد با او نافرجام میماند ولی به دلیل این که پلیسها نتوانستند که کیک زرد را پیدا کنند در زیرزمین حسام باقی ماندند. و به این ترتیب فربد و هم تیمیهایش در صدد طرح ریزی یک نقشه همه جانبه بای هجوم به آن خانه و به دست آوردن مواد رادیواکیتو هستند. همزمان با این اقدامات، دکتر نیز در حال مخابره کردن وضعیت و اخبار برای سخنگوی کاخ سفید است که در پی این تماس تصویری وی از دکتر میخواهد که هر جه سریع تر ماموریت را به پایان برسد چرا که پرزیدنت ترامپ تاکید بسیاری بر این موضوع دارد. در همین حال، پژمان که مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود همینک در بیمارستان به سر میبرد و زندگی خود را رو به پایان میبیند و در حال آخرین صحبتها و گفتههایش به سام است که پزشک معالج وی از راه میرسد.
وی در بررسی وضعیت جسمانی پژمان این نکته را گوشزد میکند که زخم سطحی را در پی داشته، گلوله پس از وارد شدن به کتف وی از سمت دیگر خارج میشود و هیچ آسیبی به اعضای بدن در آن ناحیه نزده است و تنها دو رگ از او پاره شده که با ترمیم آن تا چند ساعت دیگر میتواند مرخص شود! در سکانسهای بعدی، فرید و اعضای تیمش بالاخره به خانه حسام میرسند ولی با در پلمپ شده روبرو میشوند که با شکستن پلمپ وارد آن خانه شده. در هنگام رسیدن به محفظه رادیواکتیو، با جعبه خالی آن مواجه میشوند که یکی از افراد حسام در آن خوابیده است. وی از محل مواد ابراز بی اطلاعی میکند و میگوید که حسام آنها را به دوستش شهریار سپرده است. بنابراین دکتر که تنها راه چاره را در پیدا کردن حسام میبینید مجبور میشود که او را از زندان آزاد کنند. بنابراین به نظر میرسد که ماموریت جدید رادیواکتیویها در این رابطه باشد.
باقی ماجراهای قسمت 6 خوب بد جلف سراسر در بیمارستان میگذرد. از جمله این که خواهر و پدر پژمان از راه رسیده و به عیادت وی میآیند چیزی که با مخالفتو عدم رضایت دکتر میشود. داستان به همین جا ختم نمی شود، خانم بشارتی نیز با انبوهی از خبرنگاران (از ایلنا، بانی فیلم، مهر و بیست و سی گرفته تا سایر خبرگزاریهای مهم کشوری) به بیمارستان میآیند. هواداران فوتبالی پژمان نیز که از این ماجرا با خبر شده اند به دور بیمارستان حلقه زده و با پلاکاردهایی در حمایت از او برمی آیند. بنابراین خبر، علنی شده و انعکاس رسانه ای پیدا میکند. بنابراین در همین حال است که نیروی انتظامی نیز وارد عمل میشود و یکی از مامورین عالی رتبه با اسکورت و محافظین وارد بیمارستان شده تا با پیمان و سام به طور خصوصی ملاقات و صحبت داشته باشد. وی همه افراد حاضر در اتاق از جمله خانم بشارتی را به بیرون مشایعت میکند تا بتواند از این دو، بازجویی کند.