گروه سیاسی: عضو فراکسیون امید مجلس دهم میگوید: مردم به این نتیجه رسیدهاند که طیفیهایی از اصلاحطلبان، «مردم»، را به مثابه ماشین رای برای به قدرت رساندن آنها میدانند، چرا که در زمانی که مردم نیاز به حمایت و ابراز عقیده اصلاحطلبان به عنوان یک جریان سیاسی عمده در کشور دارند، متاسفانه نهادهای حزبی آنان در جهت احقاق حقوق مردم وارد نشده اند. ضمنا اصلاحطلبان نباید به این فکر کنند که مردم «از ترس مرگ به تب راضی میشوند» و به کاندیدای مطبوعشان رأی میدهند.
پروانه سلحشوری گفت: با توجه به وضعیت معشیتی و سختی زندگی برای اقشار مختلف جامعه، به نظر میرسد که سطح مشارکت در انتخابات پایین باشد و سیاستمداران هم هر چه بخواهند بگویند «باید» این مشارکت اتفاق بیافتد اما بنظر میرسد انگیزهای برای مشارکت مردم وجود ندارد. یعنی چه اتفاقی می تواند در این چند ماه بیافتد که مردم برای مشارکت در انتخابات امیدوار باشند؟ البته در امور اجتماعی کار نشد، ندارد و نمیتوان گفت که اتفاقی رخ نمیدهد. به خصوص اینکه اگر اشتباه نکنم محسنهاشمی گفته بود«میدانند که چگونه مردم را پای صندوقهای رای بکشانند»، اما به نظر میرسد که حالا شرایط برای به پای صندوق رای آوردن مردم، بسیار سخت شده است. در انتخابات مجلس که به نوعی انتخابات محلی هم بود و برای مردم هم مهم است که فردی که از شهر آنها شرکت میکند رای بیاورد اما باز دیدیم که پایین ترین میزان مشارکت مجالس رقم خورد، و حتی در بسیاری از شهرهای کوچک هم مشارکت حداقل بود، چه برسد به تهران که کمترین میزان مشارکت در کل کشور داشت. این نماینده پیشین مجلس درباره ارزیابی خود از سبد رای اصولگرایان و اصلاح طلبان گفت:
سبد رای اصولگریان یک سبد رای مشخص است اما سبد رای اصلاح طلبان از رایهای خاکستری است. یک رای ثابتی هم که خود اصلاحطلبان داشتند، به دلیل عملکرد بد آنها طی سالهای گذشته ریزش پیدا کرده است. حتی معتقدان به سیاستورزی اصلاح طلبی از بعضی اصلاحطلبان و نه از سیاست اصلاحطلبی عبور کردهاند؛ منظور اینکه مشی اصلاحطلبی مهم است اما تعدادی از اصلاح طلبان که در قدرت حضور داشتند، خوب عمل نکردند. به نظر میرسد که مردم به این نتیجه رسیده اند که طیفیهایی از اصلاح طلبان، «مردم»، را به مثابه ماشین رای برای به قدرت رساندن آنها میدانند، چرا که در زمانی که مردم نیاز به حمایت و ابراز عقیده اصلاح طلبان به عنوان یک جریان سیاسی عمده در کشور دارند، متاسفانه نهادهای حزبی آنان در جهت احقاق حقوق مردم وارد نشدهاند. ضمنا اصلاحطلبان نباید به این فکر کنند که مردم «از ترس مرگ به تب راضی میشوند» و به کاندیدای مطبوعشان رأی میدهند؛ زیرا احتمالا، دیگر مردم بین بد و بدتر انتخاب نکنند. این سیاست ترساندن دیگر معنا و مفهوم خود را از دست داده است. پس اصلاح طلبان اگر افکار عمومی برای آنها مهم است میبایست با توجه به شرایط انتخابات مجلس اخیر این را درک کرده باشند که مردم دیگر از ترس یک نامزد به نامزد دیگری رای نمیدهند. وی خاطر نشان كرد:با توجه به اتفاقاتی که میبینیم، خیلی به آینده برجام در بازه زمانی کوتاه مدت خوشبین نیستم. البته اگر امریکا از توافق خارج نمیشد، برجام می توانست اثرات خودش را جامعه بگذارد و ممکن بود تا تغییرات ملموسی در جامعه رخ بدهد اما در حال حاضر من خیلی امیدوار نیستم. پس الان دیر شده تا اثرات برجامی بخواهد تاثیرگذاری خودش را داشته است.بنابراین نمیخواهم بدبینانه قضاوت کنم اما در دورههای گذشته به خصوص دور دوم روسای جمهور، ناکارآمدی دولت بسیار چشمگیر بوده است و تقابلهایی میان دولت و نهادهای دیگر به وجود آمده است، و در تقریبا تمام دورهها دولت در موضع ضعف و ناتوانی در تصمیمگیری قرار داشته است. پس این سوال به وجود آمده که واقعا رییس جمهوری میتواند چه کاری انجام دهد و خود روسای جمهور هم به این موضوع اشاره کردهاند. برای نمونه روحانی گفته است که دولت پنهان وجود دارد، خاتمی هم قبلاً اشاره کرد که رئیس جمهور در حد یک تدارکاتچی است و یا احمدینژاد با کنایه از کسانی بعنوان برادران قاچاقچی یاد کرد. پس این روزها عدم توان در تصمیمگیری توسط رییس جمهوری علنیتر و آشکارتر شده است و رییس جمهور به نوعی کتکخور نظام شده است و اکثر افراد جامعه تمامی ضعفها را از ناتوانی رئیس جمهور میدانند اما باید پذیرفت که برخی تصمیمگیریهای مهم خارج از اختیارات رئیسجمهور است اما با این حال، اینکه همه با علم به این موانع میخواهند رییس جمهور شوند نکته جالبی است.