کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

اینجا بیماران هم غصه دارودارند وهم غصه پول دارو

فارس , 7 فروردين 1400 ساعت 11:39


گروه جامعه: می‌گویند کرونا زمان و مکان، پیر و جوان و کودک نمی‌شناسد، اما انگار اینجا همه را خوب می‌شناسد! جمعیت جلوی داروخانه فوج می‌زند! انگار نه انگار که کرونایی هست و جماعتی که اینجا لاجرم جمع شده‌اند با بیماری‌های مختلفی مواجه نیستند یا در کنار بیماران مزمن زندگی نمی‌کنند! حال و روز بسیاری از این افراد از چهره رنگ پریده و بی حالشان هویداست.همه دنبال گرفتن دارو آن هم از انواع مختلف هستند.جماعت زیادی که از اوائل صبح به صف ایستاده و منتظر گرفتن دارو هستند.یکی روی موتور نشسته، آن یکی داخل ماشین در حال تماشا کردن جمعیت است. مرد میانسالی جلوی داروخانه داد و بیدا راه ا انداخته از توزیع دارو سخت ناراحت است. خانمی عصبانی و برافروخته به صدا کردن سیستم نوبت دهی معترض است و خلاصه ....
بله!مشکل تامین داروی برخی بیماری‌ها مانند بیماری‌های خاص و سرطانی همواره به عنوان یک دل مشغولی برای بیماران مختلف بوده و بسیاری از بیماران با توجه به شرایط تحریم، با برخی مشکلات در تامین داروها روبرو هستند.

اینجا مقابل داروخانه و مرکز اطلاعات دارویی شهید کاظمی در شمالی ترین نقطه تهران است؛ همان جایی که هر روز شاهد حضور زیاد بیماران برای داروهای گوناگون است. مرد حدود 65 ساله‌ای در حالی که روی سکوی سیمانی جلوی داروخانه نشسته است هم کلامم می شود.وی که نامش غلامی است با لهجه شیرین آذری خود ادامه می‌دهد: ساکن تهران هستم. برای تهیه داروی سرطان پروستات به اینجا آمده‌ام.داروی خارجی این بیماری 18 میلیون تومان است، اما اینجا 3 میلیون و 800 هزار تومان هزینه دارد.بنده از اول سال 99 این دارو را مصرف می‌کنم. همچنین اکنون یک آمپول استفاده می‌کنم که 600 هزار تومان هزینه دارد.با تعجب می‌پرسم چطور هزینه این داروها را تامین می‌کنی؟! سری تکان داده و لبش را می‌فشارد و با ناراحتی ادامه می‌دهد:«ای آقا!» بازنشسته شرکت دخانیات هستم. 4 میلیون تومان حقوق می‌گیرم؛هزینه زندگی تامین نمی‌شود.

یک پراید دارم و عصرها با این وضعیت بیماری مسافر کشی می‌کنم. مستاجر هستم و پسرم هم در تامین زندگیم کمک می‌کند.یک مرد میانسال دیگری کمی آن طرف‌تر درد و دلش باز می‌شود، جلو آمده و ابراز می‌کند: فرزندم سرطان گرفته و 7 سال است با این بیماری دست و پنجه نرم می‌کند! یک آمپول 40 میلیون تومان است و وارداتی است، اما هنوز وارد نشده است.در این میان، مرد حدود 55 ساله‌ای که همراه دختر جوانش جلوی داروخانه ایستاده و با نگاهی سرد و بی رمق خود نظاره گر صحبت‌ها و گپ‌وگفتمان است، وارد بحث شده و می‌گوید:کارگر یک کارخانه هستم و خالص دریافتی من 2.5 میلیون تومان است. تازه در کنار کارم، کارهای دیگری مانند نظافت هم انجام می‌دهم. دخترم دیابت دارد و برای گرفتن انسولین قلمی آمدیم.دخترش که در کنار پدر مغموم و سر به زیر انداخته، ادامه می‌دهد: یک داروخانه رفتیم، گفتند یک انسولین بیشتر نمی‌دهیم. با التماس و خواهش دو تا از داوخانه هلال احمر گرفتیم و هزینه‌اش 98 هزار تومان شد.

روزانه یک عدد و به مقدار 20 واحد انسولین استفاده می‌کنم. 22 سال سن دارم و تازه متوجه شدم دیابت گرفتم. ماهانه حدود یک و نیم میلیون تومان هزینه دارو و انسولین من است! از صبح ساعت 9:30 آمدم.مرد میانسال دیگری که به موتور پارک شده‌اش تکیه داده، اضافه می‌کند: من هم برای گرفتن انسولین قلمی برای مادرم از کرج آمدم. دو ساعت در نوبت هستم و فکر می‌کنم با این تعداد نفر باید حدود 3 ساعتی اینجا معطل باشم.می‌پرسم مگر در داروخانه‌های کرج نیست؛با صدای بلند و خشنی می‌گوید:«نه آقا!» اگر بود که مجبور نبودم اینجا بیایم.کمی جلوتر پیرمردی که به دیوار داروخانه تکیه داده و با لحنی آرام و متین صحبت می‌کند، ابراز می‌دارد: یکساعت است آمدم تا بتوانم انسولین قلمی تهیه کنم. ساکن منطقه زعفرانیه هستم اما داروخانه آنجا انسولین ندارد. من 15 سال است استفاده می‌کنم.

کمی مکث کرده، آب دهانش را قورت داده و اضافه می‌کند: البته بگویم که انسولین ایرانی هست، اما تزریق نوع خارجی راحت تر است. کمی از این افراد جدا شده و به سمت دیگر تجمع مردم می‌روم. مردی حدود 65 سال سن، جلو آمده و می‌گو‌ید: «شما برای دارو گزارش می‌گیرید؟»، با روی خوش پاسخ می‌دهم بله! مشکل شما چیست؟با صدای گرفته‌ای می‌گوید:‌ برای تهیه داروی پیوند کلیه پسرم آمدم. به ما فعلا حواله داده و با آن دارو می‌گیرم. هزینه آن حدود 300 هزار تومان است.می‌پرسم «ماهانه چقدر هزینه درمان و داروی فرزندت است؟»،اندکی مکث کرده و یادآور می‌شود:«آقا از هزینه نپرس!» خودم را سرزنش می‌کنم و از اینکه با پرسشم این مرد را ناراحت کردم ناراحت می‌شوم؛ اما بالاخره جواب می‌دهد:‌«هزینه کلی مخارج داروی پسرم با تغذیه خاص آن، در ماه 3 میلیون تومان می‌شود!»

از پیرمرد دیگری که روی سکوی سیمانی روبروی داروخانه نشسته، می‌پرسم «پدر جان! شما برای گرفتن چه دارویی منتظر هستی؟»، می‌گوید:«برای گرفتن داروی دفع پروتئین ادرار آمدم.» از منطقه حکیمیه می‌آیم. یک میلیون تومان قیمت دارد اما قیمت دولتی دارو، 70 هزار تومان است؛ البته خیلی کم است و چون برای بیماری خاص است، سهمیه بندی دارد.خانم دیگری هم که نسبت به توزیع دارو معترض است، ابراز می‌کند:منزلم در تهرانپارس است و داروخانه هلال احمر در آن منطقه است، اما مجبورم برای گرفتن انسولین به این داروخانه بیایم.

خانم دیگری در بین صحبت این خانم وارد می شود و با لحنی معترضانه می‌گوید: یک آمپول برای پوکی استخوان دارم که شش ماه یکبار باید تزریق کنم.آقا!اینجا دعوا خانه است تا داروخانه! حدود 400 هزار تومان دادم. دوسال است که هر 6 ماه یکبار تزریق می‌کنم و اما پیدا نمی‌شود و مجبورم اینجا بیایم.حالا به پایان گزارش می‌رسم و از مردم بسیاری که در کش و قوس دریافت داروهای مختلف در کنار خیابان ایستاده یا در صف قرار دارند جدا می‌شوم. در این اندیشه هستم که سلامتی نعمت گران‌بهایی است که هنگام از دست دادن قدردان آن می‌شویم اما بسیاری افراد در کنار درد و رنج جسمی و روحی بیماری باید درد گرانی و کمبود آن را نیز تحمل کنند!


کد مطلب: 263020

آدرس مطلب :
https://www.baharnews.ir/news/263020/اینجا-بیماران-هم-غصه-دارودارند-وهم-پول-دارو

بهار نیوز
  https://www.baharnews.ir