به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۱۸:۳۸
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۰ ساعت ۰۸:۵۴
کد مطلب : ۲۷۵۲۰۰

وقتی خواهران سارق، خیّر می‌شدند

وقتی خواهران سارق، خیّر می‌شدند
گروه حوادث: 3خواهر جوان در نقش مشتری وارد مغازه‌ها می‌شدند و 2نفر از آنها سر صاحب مغازه را گرم می‌کردند تا خواهر کوچک‌تر نقشه سرقت را اجرا کند. آنها برای فرار از عذاب‌وجدان لوازم قدیمی‌شان را به متکدی‌ها و کارتن‌خواب‌ها می‌بخشیدند.تحقیقات برای بازداشت خواهران سارق از مدتی قبل و با شکایت چند مغازه‌دار شروع شد. تمام مغازه‌داران در پاساژی حوالی غرب تهران فعالیت داشتند و یکی از آنها که صاحب بوتیک زنانه بود در شکایت خود گفت: ساعتی قبل 3دختر برای خرید لباس وارد مغازه‌ام شدند و قیمت تعدادی از لباس‌ها را پرسیدند.

بعد از آن دو نفرشان سرگرم صحبت با من و فروشنده‌ام شدند و در نهایت بی‌آنکه خریدی انجام دهند، از مغازه‌ام خارج شدند. پس از رفتن آنها متوجه شدم چنددست از لباس‌ها مفقود شده‌اند. همه جا را جست‌وجو کردیم و پس از بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته مغازه متوجه شدم یکی از آن 3دختر مرموز زمانی که دو نفر دیگر سر من و فروشنده‌ام را گرم کرده بودند، به شکل ماهرانه‌ای لباس‌ها را برداشته و داخل کیف بزرگی که همراهش بود انداخته است. وقتی موضوع را با کسبه دیگر پاساژ در میان گذاشتم متوجه شدم که آن روز 3دختر مرموز به مغازه‌های دیگر پاساژ هم رفته و با همین شیوه و شگرد دست به سرقت زده‌اند.

زیرکی مرد ساعت‌فروش
با مطرح‌شدن شکایت‌های سریالی مشخص شد که دختران سارق به مغازه‌های چند پاساژ دیگر هم در غرب و شمال‌غرب تهران دستبرد زده‌اند. تنها سرنخ، تصویر آنها با ماسک بود و بررسی آلبوم مجرمان سابقه‌دار نشان می‌داد که آنها هیچ‌گونه سوابق کیفری ندارند و این موضوع کار پلیس را برای بازداشت آنها دشوار‌تر کرد تا اینکه هفته گذشته با زیرکی یک ساعت‌فروش هر 3دختر لو رفتند.

ماجرا از این قرار بود که 3سارق برای دزدیدن ساعت وارد مغازه ساعت‌فروشی شده و درحالی‌که 2نفر از آنها سرگرم حرف‌زدن با صاحب مغازه شده بودند، دیگری شروع به سرقت تعدادی ساعت کرده بود. اما مرد ساعت‌فروش به آنها مشکوک شده و درست لحظه‌ای که 3سارق از مغازه خارج شدند وی به‌دنبالشان رفته و مچشان را گرفته بود.دزدان که خود را در یک قدمی دستگیری می‌دیدند سراسیمه پا به فرار گذاشتند و مرد ساعت‌فروش با فریاد از بقیه مغازه‌داران کمک خواست و به تعقیب دزدان پرداخت. همزمان گشت پلیس در حال گذر از آن منطقه بود.

مرد ساعت‌فروش موضوع را به مأموران اطلاع داد و در نهایت عملیات تعقیب و گریز، به بازداشت یکی از دختران منجر شد. اما دو نفر دیگر موفق به فرار شده بودند.سارقی که بازداشت شده بود به اداره پلیس منتقل شد و در بازجویی‌ها به سرقت سریالی از مغازه‌ها با همدستی دو خواهر کوچک‌ترش اقرار کرد. با اعتراف وی، دو متهم دیگر نیز ساعتی بعد بازداشت شدند و پس از انتقال به دادسرا به ارتکاب سرقت‌های سریالی اعتراف کردند.پس از این اعترافات هر سه خواهر با دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای انجام تحقیقات بیشتر و شناسایی شاکیان دیگر در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.

سارقان تحصیل‌کرده
سرکرده این باند خواهر بزرگ‌تر و27ساله است. او لیسانسه است و می‌گوید خواهرانش دانشجو هستند. این دختر جوان نقشه دزدی‌های سریالی را طراحی و بعد با همدستی خواهرانش آن را اجرا می‌کرد. آنها برای اینکه از عذاب وجدانشان کم کنند، بعد از هربار سرقت وسایل قدیمی خود مانند کیف، کفش، لباس و ساعتشان را به متکدی‌ها و کارتن‌خواب‌ها می‌بخشیدند.

چه شد شماها که تحصیل‌کرده‌اید تبدیل شدید به سارقان سریالی؟
به خاطر فقر و نداری. پدرمان سال‌ها قبل فوت شد و با مادرمان زندگی می‌کنیم. مادرمان مریض است. از یک سو خرج درمان مادرم و از سوی دیگر خرج زندگی، کرایه خانه و چیزهای دیگر باعث شد که به فکر سرقت بیفتم. درست است که تحصیل‌کرده‌ام و خواهرانم نیز دانشجو هستند اما شغل درست و حسابی نداریم. راستش این روزها پیدا کردن کار ربط چندانی به تحصیلات ندارد و باید پارتی داشته باشیم که ما نداریم.

با سرقت شال و روسری و کیف و کفش مگر پولدار می‌شدید؟
نه. اما از حسرت ما کم می‌شد. همیشه حسرت پوشیدن لباس‌های خوب داشتیم. از همان اول یادگرفتیم جوری زندگی کنیم که از گرسنگی نمیریم. وقتی در جمع فامیل حاضر می‌شدیم یک دست لباس خوب و درست و حسابی هم نداشتیم. چون اصلا اولویت زندگی ما نبود. باید کار می‌کردیم تا خرج تحصیل، کرایه خانه و هزینه خورد و خوراک را تهیه کنیم.

مگر همه شما کار نمی‌‌کردید؟
همیشه بار اصلی روی دوش من بود. بعد از مرگ پدرم، من نان‌آور خانه بودم اما درآمد چندانی نداشتم. برای همین نقشه سرقت کشیدم. در ابتدا قصد داشتیم به طلافروشی‌ها دستبرد بزنیم اما ترسیدیم. چون ریسکش بالا بود. حتی به چند مغازه طلافروشی رفتیم اما دیدیم سیستم امنیتی بالایی دارند و قطعا گیر می‌افتیم. به همین دلیل بی‌خیال طلافروشی شدیم. بعد تصمیم گرفتیم به مغازه‌های کیف و کفش‌فروشی، بوتیک‌های زنانه و فروشگاه‌های شال و روسری و ساعت و وسایل تزئینی دستبرد بزنیم.

با وسایل سرقتی چه می‌‌کردید؟
وسایل تزئینی را می‌فروختیم و مابقی را استفاده کردیم. برای اینکه از عذاب‌وجدانمان کم کنیم بعد از هربار سرقت، کیف، کفش، شال، مانتو و یا هر وسیله دیگری که سرقت می‌کردیم را برای خودمان برمی‌داشتیم و قبلی‌ها را به متکدی‌ها یا کارتن‌خواب‌ها می‌دادیم. فکر می‌کردم که صاحب مغازه‌ها به‌خاطر یک شال و روسری شکایت نمی‌کنند اما تصورمان اشتباه بود.

نقشه دزدی را خودت اجرا می‌کردی؟
نه. من و خواهر وسطی‌ام سر فروشنده را گرم می‌کردیم تا خواهر کوچک‌ترم سرقت کند. شاید باور نکنید بار اول به هر مغازه‌ای رفتیم خواهرم جرأت نکرد سرقت کند. می‌ترسید گیر بیفتد اما وقتی نخستین سرقت را انجام داد ترسش ریخت و اینجوری شد که تبدیل شدیم به دزدان سریالی. اما حالا پشیمانیم و به‌شدت نگران مادر بیمارم هستیم. امیدواریم شاکیان ما را ببخشند و آزاد شویم.
مرجع : روزنامه همشهری
برچسب ها: سرقت حوادث
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها