به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۱۹:۳۹
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۱۷ ساعت ۱۱:۲۳
کد مطلب : ۳۱۹۸۱۷

مسئولان زندان با اجرای تئاتر مخالفت کردند

مسئولان زندان با اجرای تئاتر مخالفت کردند
گروه فرهنگی: دو سال پیاپی یعنی بهمن ۹۸ و ۹۹ از داخل زندان خبر آمد که «رامین پرچمی» قرار است با نمایش «آخرین بازی» به صحنه برگردد. اتفاقی که در هر دو سال ناکام ماند. «آخرین بازی» نمایشی به کارگردانی «پارسوا پاکیزه» و بر اساس متنی از «محمود استادمحمد» بود که با حضور بازیگرانی که همگی در حال گذراندن دوره حبس‌شان بودند از جمله رامین پرچمی، برای اجرا در بخش صحنه‌ای هجدهمین دوره جشنواره تئاتر زندان‌های کشور در زمستان ۱۳۹۸ آماده شد اما کرونا همه‌چیز را به تعطیلی کشاند.

اما این اتفاق برای «آخرین بازی» آخرِ بازی نبود؛ یک سال بعد همین نمایش با همان عوامل، از سوی «حسین مسافرآستانه» دبیر سی و نهمین جشنواره تئاتر فجر بازبینی و برای اجرا در بخش آثار صحنه‌ای این رویداد، بازبینی شد اما باز هم به اجرا نرسید؛ این بار به دلیل مخالفت مدیران ندامتگاهی که رامین پرچمی در آنجا دوران محکومیتش را سپری می‌کرد.

پس از دو سال تمرین نمایش از داخل زندان، حالا رامین پرچمی آزاد شده و قرار است «آخرین بازی» سرانجام رنگِ صحنه را به خود ببیند. هرچند که پرچمی هنوز نقش «شروین» یعنی شخصیتِ سوپراستاری را ایفا می‌کند که وارد توهم شده و در گذشته خودش زندگی می‌کند و اکنون در دوره فلاکت‌باری است؛ اما روزگار برای این بازیگر طور دیگری ورق خورده. او به روزهای آزادی برگشته و امیدوار است دوباره برای بازی در سینما و شبکه نمایش خانگی به او پیشنهاد شود. مشروح گفتگو با این بازیگر را می‌توانید در ادامه بخوانید.

در مورد نمایش «آخرین بازی» بگویید؛ ماه‌ها برای این اثر تمرین کردید، اما باز به اجرا نرسید. چرا؟
این کار را آن زمان که زندان بودم با کارگردانی آقای پارسوا پاکیزه که مسئول فرهنگی ندامتگاه بودند، سه، چهار ماه تمرین کردیم و قرار بود در جشنواره زندان‌ها در سال ۹۸ اجرا شود و همه‌چیز آماده بود، اما دقیقا دو سه روز مانده به آغاز جشنواره، خبر رسمی شیوع کرونا در کشور اعلام و همه سالن‌ها و مراسم و جشنواره‌ها تعطیل شد. در نتیجه اجرای این اثر در جشنواره تئاتر زندان‌ها در آن سال به‌طور کلی منتفی شد. سال ۹۹ هم باز همین کار را آماده اجرا کردیم و حتی هیات بازبینی جشنواره فجر و آقای مسافرآستانه که دبیر آن بودند، بابت رابطه و آ‌شنایی‌ای که با من داشتند، آمدند زندان و کار را دیدند و اثر برای شرکت در بخش صحنه‌ای جشنواره پذیرفته هم شد و در جدول قرار گرفت. ولی از طرف زندان مشکلاتی برایمان ایجاد شد. همان موقع خیلی گلایه و بحث کردم، حتی من گفتم این برای اولین بار در تاریخ زندان است که چنین اتفاقی دارد می‌افتد، شما چطور بی‌خیال این قضیه می‌شوید؟ شاید این فرصت دیگر برایتان پیش نیاید... اما گفتند اصلا برای ما مهم نیست. خلاصه کار ما را گذاشتند کنار، در صورتی که من خیلی روی آن حساب کرده بودم؛ هم از این نظر که حضور من در زندان و مشکلات مالی‌ام به گوش دوستان و همکاران هنری‌ام برسد هم اینکه شاید کمکی به من شود و اصلا بتوانم کارم را شروع کنم اما خب، متاسفانه این اتفاق رخ نداد. تا اینکه از زندان آزاد و با بنیاد بیدل دهلوی آشنا شدم. دوستان بنیاد گفتند کاری هست که بخواهی آن را اجرا ببری؟ گفتم چنین کاری را دو سال تمرین کرده‌ایم و برای همین می‌توانیم سریع برای اجرا آماده‌اش کنیم. با آقای پاکیزه هم صحبت کردم و گفتم آمادگی اجرا دارید؟ که ایشان هم موافقت کرد و ان‌شاءالله اواسط بهمن‌ماه سرانجام «آخرین بازی» اجرا می‌رود.

مایل هستید یک مقدار راجع به تجربیات‌تان در زندان بگویید؟
فکر می‌کنم یک روحیه کارمندی آن‌جا حاکم است؛ طوری‌که اصلا برایشان مهم نیست اگر یک کار هنری اجرا شود، امتیازی فرهنگی برای زندان دارد و کمکی به خود زندانیان می‌شود و غیر از قضیه مالی، یک کمک معنوی هم هست. اما این روحیه کارمندی این قضایا را برنمی‌تابد و خیلی جدی‌اش نمی‌گیرد. من خیلی تلاش کردم این اتفاق بیفتد و از روابطم استفاده کردم و دوستان تئاتری و هیات بازبینی جشنواره به من لطف داشتند که آمدند در خود زندان و کار را دیدند. اصلا شاید این نمایش از نظر کیفی استاندارد لازم برای حضور در جشنواره فجر را هم نداشت، اما پذیرفته شدنش در این رویداد لطف بزرگی هم به من و هم به خود زندان بود. ولی انگار نه انگار؛ مسئولان ندامتگاه چنین دستاوردی برایشان مهم نبود. به آن‌ها گفتم من سال دیگر آزاد می‌شوم و می‌روم سراغ کارم، و این افتخار می‌تواند برای شما باقی بماند، اما گفتند این موضوع برای ما مهم نیست! شاید یک بخشی هم برگردد به بحث‌های امنیتی؛ که اگر بخواهیم این بازیگران را تحت‌الحفظ ببریم بیرون، شاید فرار کنند، یا مثلا شما ممکن است یک چیزی در صحنه بگویید و جو آشفته شود.

خلاصه در این مورد، بهانه‌های مختلفی آوردند و نگذاشتند کاری را که ما سه، چهار ماه آن‌جا با شرایط سخت کار کرده بودیم به جشنواره برود. افرادی که مسئولیت کار هنری در زندان داشتند مثل آقای پاکیزه یا آقای قلی‌نسب که مسئول بخش موسیقی بود، به ما لطف داشتند و زحمت می‌کشیدند. برای ما که در زندان بودیم، همین که روزی دو، سه ساعت از آن محیط بیرون بیاییم و در فضایی فرهنگی باشیم و تمرین کنیم و هوا بخوریم، امتیاز حساب می‌شد. بالاخره با بیرون زدن از بند، آفتاب را می‌دیدیم، حیاط را می‌دیدم، دار و درخت می‌دیدیم و بچه‌های سالن‌های دیگر را می‌دیدیم و این خودش امتیازی بود آن‌جا. اما از سوی مدیران بالادستی این نگاه وجود نداشت؛ نمی‌دانم به روحیه امنیتی‌شان برمی‌گردد، روحیه نظامی است، یا چه چیز دیگری. هرچه هست، اصلا برایشان تئاتر و هنر و فرهنگ چندان مهم نیست؛ طوری‌که یکدفعه می‌دیدیم بخش فرهنگی را سه، چهار ماه بدون دلیل مشخصی تعطیل کرده‌اند. این مشکلات در ندامتگاه وجود دارد متاسفانه.

داخل خود زندان هم اجرا داشتید؟
این کار را نه، ولی کارهای دیگری داشتیم. البته زندان اصلا دنبال کار جدی و هنری نیست؛ همان موقع که داشتیم این کار را تمرین می‌کردیم، هم‌زمان با یک گروه دیگر داشتیم کار جُنگ شادی و کمدی آماده می‌کردیم، که برای زندانی‌ها جالب‌تر بود.

یعنی وجه سرگرمی‌اش بیشتر بود؟
دقیقا؛ طوری که قرار بود فقط یک اجرا داشته باشیم، ولی ان‌قدر کارمان مورد استقبال قرار گرفت و همه حتی کارمندان و افسر نگهبان خوش‌شان آمد، که ۱۰ اجرای دیگر هم در سالن‌های دیگر محوطه رفتیم؛ که از نظر امنیتی کار عجیب و غریب محسوب می‌شد که زندانی‌ها را بردارند و ببرند در یک اندرزگاه دیگر اجرا برویم، ولی چون مورد استقبال قرار گرفته بود این کار را کردند.

بعد از آزادی‌تان، وضعیت پیشنهادها چطور بوده است؟
راستش من انتظار بیشتری داشتم. در تلویزیون دولتی که ممنوع‌الکارم؛ به هر دلیلی که خودشان می‌دانند و الان دیگر خیلی هم برایم مهم نیست. ولی در بخش سینمای خانگی و سینما و مدیوم‌های دیگر که می‌توانم کار کنم، متاسفانه تا امروز دوستان هنری پیشنهاد خاصی به من نداده‌اند. البته از خیلی‌ها شنیدم که برخی دوستان می‌ترسند با من کار کنند و خیلی‌ها هم که می‌خواهند کار کنند، چهار نفر دیگر به آن‌ها می‌گویند نه، نکن، خطرناک است و خلاصه فکر می‌کنند سری را که درد نمی‌کند دستمال نمی‌بندند. نمی‌دانم چرا و نمی‌دانم چطور باید این دیدگاه را تغییر داد. در تئاتر،‌ دوستانی به من لطف داشته‌اند، اما در سینما باید پیشنهادی به من بشود تا بتوانم کار کنم. ضمن اینکه در یک فیلم کوتاه قرار بود بازی کنم ولی تا امروز به نتیجه نرسیده و یک ماه است که هنوز شروع نشده.

توضیح پایانی اگر دارید بفرمایید.
از دوستان سینمایی انتظار دارم دست مرا برای بازگشت به بازی بگیرند. نمی‌دانم این نادیده گرفتن از عدم توجه است یا چیز دیگر. شاید خودم باید بروم تقاضا و خواهش کنم یا خودم را در چشم قرار دهم که بیایید و با من کار کنید! نمی‌دانم باید چه کار کنم. دوستانم پیش از این کمابیش قول‌هایی داده بودند که اگر از زندان بیایی بیرون، حتما کار می‌کنیم، ولی این اتفاق هنوز نیفتاده است.
مرجع : ایلنا
برچسب ها: رامین پرچمی
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها