به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۵ - ۱۹:۳۲
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۱۰ ساعت ۰۸:۰۰
کد مطلب : ۳۳۹۳۴۳
نقش تخیل در موفقیت بازیگران عرصه هنر

سلیمان نژاد:تخیل در بازیگری كار مشكلی نیست

گروه فرهنگ وهنر: اولین شرط بازیگری برای هرفرد تخیل است .اگر كسی تخیل قوی نداشته باشد نمی تواند بازیگر موفقی باشد.چون بازیگری واکنش باور پذیر به محرک های خیالی است. در همین خصوص اباصلت سلیمان نژاد معتقد است تخیل در موفقیت بازیگران عرصه هنر نقش زیادی دارد.اباصلت سلیمان نژاد، مدیرعامل موسسه فرهنگی،هنری هفتمین شهرهنر ایرانیان،تهیه کننده،کارگردان،نویسنده،و مدرس بازیگری است.او فارغ التحصیل رشته کارشناسی حرفه‌ای فیلمسازی سینما و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی می‌باشد. وی همچنین به مدت ۳ سال به صورت آکادمیک تحت آموزش کلاسهای شادروان استاد حمید سمندریان پدر تئاتر ایران بود و اصول و مبانی کارگردانی و بازیگری را زیر نظر استاد سمندریان آموخت و نیز همزمان دوره های روانشناسی و جامعه شناسی را نیز به صورت تخصصی گذرانده است.
سلیمان نژاد:تخیل در بازیگری كار مشكلی نیست
این مدرس بازیگری در مورد تخیل در عرصه هنر سینما و تئاتر گفت:تخیل بازیگری برای كسی كه تخیل اش قوی هست،كار مشكل و سختی نیست.ما در کلاسهای بازیگری به هنرجوهای مان می‌گوییم که خودشان را در قطب شمال احساس کنند در حالی که هوای کلاس حدود ۴۵ درجه است و آنهایی که تخیل قوی تری دارند بعد از چند دقیقه شروع می‌کنند به یخ زدن،ضربان قلب شان کند می شود،و پوست شان به رنگ سفید در می آید.گلبول های قرمز از سطح پوست فرارمیکنند،انگشت ها کم کم شروع میکنندبه سرد شدن،آرواره ها به طور خودکار شروع میکنندبه لرزیدن صدای دندان آنها را هم میشود شنید که به طور خودکار به هم میخورد،در این حالت درهمه به وجود نمی آید.
مدیرعامل موسسه فرهنگی،هنری هفتمین شهرهنر ایرانیان در ادامه گفت: تخیل قوی بیشتر در بازیگرهایی دیده می شود که ضمیر ناآگاه قوی تری دارند چون احساس تخیل بر خلق موقعیت‌های ناممکن است که در دنیای واقع یافت نمی شود.وقتی از یک بازیگری که قوه خود آگاه قوی دارد می‌خواهیم که خودش را در یک موقعیت تخیلی فرضی کند،معمولا پاسخ می دهد که چطور چنین چیزی ممکن است ،ضمیر آگاه در برابر خیال ورزی مقاومت می کند در حالی که بازیگر خلاق عاشق موقعیت‌های خیالی است اصلا مهم نیست که ضمیر آگاه تا چه حد در برابر این میل مقاومت کند آنها به راحتی به ضمیر نا آگاه شان اجازه می دهند که کار خودش را آغاز کند.
این تهیه کننده و کارگردان سینما در پاسخ به این پرسش كه آیا برای شروع  فعالیت ضمیر ناآگاه به یک محرک حسی احتیاج هست؟گفت: این محرک حسی ممکن است یک عکس موسیقی یا حتی چهره ی یک نفر باشد،ولی قرار نیست بااین محرک ها به حافظه های عاطفی بازیگر پی ببریم یعنی به مخزن خاطراتش این محرک ها استارت ورود بازیگر به دنیای خیالی هستند.
سلیمان نژاد در مورد اینكه آیا تقویت این حالت در بازیگر باعث نمی شود که او از متن فیلمنامه یا نمایش نامه دور شود؟گفت: یکی از دلایل جدا شدن استلا آدلر از استراسبرگ همین نکته بود.در واقع استراسبرگ داشت با طرح مسئله  جانشین سازی یا موقعیت های تخیلی،ذهن بازیگر را از متن نمایشنامه یا فیلمنامه خارج می‌کرد،استانیسلافسکی با اگر طلایی یا اگر خلاق‌اش بر بازیگر می‌گفت خودش را در موقعیت فرضی نمایش تصور کند ولی،استراسبرگ با مسئله جانشین سازی داشت موقعیت های تخیلی دیگری پیشنهاد می‌کرد که لزوما در نمایش وجود نداشتند این نوع خیال پردازی بازیگر از نظر آدلر قابل نبود چون مسئله ی شخصیت پردازی را زیر سوال می برد.
این تهیه کننده و مجری فیلم کوتاه رد و بدل در مورد اینكه بازیگر چگونه می تواند از قدرت تخیلش استفاده کند و در عین حال به شخصیت وفادار بماند؟،گفت:بازیگر با طراحی دقیق ذهن دوم یعنی ذهن شخصیت می تواند از قدرت تخیلش استفاده کند.
این چیزی است  که استراسبرگ زیاد به آن توجه نداشت،آنچه برای استراسبرگ جالب بود کشف وجود خود بازیگر بود نه شخصیتی که بازی می کند به همین دلیل روی طراحی ذهن دوم کار نمی‌کرد،او می دید که در بعضی از صحنه ها محرک های نمایش قادر به ایجاد خلاقیت در بازیگر نیستند بنابراین به خیال خود کامه بازیگر اجازه می داد که تصویر سازی های جدیدی کند تا به مرحله ی خلاقیت برسد،بدیعی است که این نوع خیال پردازی هیچ ربطی به ذهن شخصیت یا ذهن دوم نداشت و مستقیما از قوه خیال پردازی ذهن اول یعنی ذهن بازیگر سرچشمه می‌گرفت هدفی که برای استراسبرگ مطرح بود رسیدن به لحظه خلاقیت و ارائه یک بازی تکان دهنده بود بنابراین در بعضی لحظات  شخصیت را دور می‌زد تا به واکنش های خلق الساعه و شور انگیز بازیگر دست پیدا کند.
تهیه کننده و کارگردان فیلم پلیسی سادیسم  در خصوص اینكه آیا مسئله طراحی ذهن دوم در آموزه های استانیسلافسکی وجود داشت یا خیر؟،اینگونه پاسخ داد: نه با این عنوان،ولی استانیسلافسکی با تاکیدی که بر خلق بیوگرافی شخصیت داشت بالطبع مسئله ذهنیت شخصیت را مطرح می‌کرد در واقع یکی از دغدغه‌های همیشگی او بود که شخصیت در حال حاضر دارد به چه چیز فکر می‌کند،پیدا کردن انگیزه‌ها و کشف پاتکس‌ها که دنیای زیرین متن را تشکیل می‌دادند محملی بودند برای طراحی ذهنیتی که ما به آن ذهن دوم می گوییم،استانیسلافسکی تاکیدی روی کشف پنجه ذهن نداشت چون ترجیح میدهد از کل به جز برسد در حالی که شما با کشف وسواس های یک آدم و پنجه ی ذهن او می توانید با توجه به جزیی ترین رفتارهای روزمره اش طرح کلی ذهنیش را کشف کنید.
سلیمان نژاد افزود: آدلر هم مثل استانیسلافسکی از کل شروع می‌کرد تا به جز برسد اول طبقه  اجتماعی شخصیت،بعد علایق فرهنگی اش ،سپس طرز بیان و طرز حرکتش و سرانجام،ذهنش،اما وقتی به ذهن سرانجلم ذهنش اماوقتی به ذهن می‌رسیدکاردشوارمی‌شودآدلراززبان استانیسلافسکی نقل می‌کند که اگرقرارباشد روزی نقش یک دهقان رابازی کنم می‌توانم همه چیزرا حدس بزنم جزاینکه این دهقان به چه چیزی فکر می کند کشف ذهن شخصیت مشکلترین کاردر بازیگری است ازآنجاکه کارمشکلی است خیلی ازبازیگران ترجیح می‌دهند ازانجامش طفره بروند درواقع دوست دارند ذهن شخصیت را دوربزنند وذهن خودشان راجایگزین آن کنند استراسبرگ می‌دانست که تماشاچی هیچوقت نمی‌تواند بفهمد واقعیت درذهن بازیگر چه می‌گذرد بنابراین همه چیز مبتنی برحدس وگمان خواهد بود به همین دلیل جانشین سازی رامطرح کرد .
مجری طرح فیلم کوتاه آنارشی در پاسخ به این پرسش كه آیا مدتی زندگی کردن با نقش باعث تقویت ذهنی دوم با همان ذهن شخصیت پردازی می شود؟،گفت: بله چنین است دراین مدت بازیگرباید روی واکنش‌های حسی روانی و فیزیکی شخصیت کارکند بنابراین صرفا رفتن به محلهایی که ممکن است شخصیت درآنجا زندگی کرده باشد کفایت نمیکند لذا بازیگر باید روی تداوم حس حرکت وکلام شخصیت کارکند شما این همه مستخدم شهرستانی درسریالهای تلویزیون ایرانی می‌بینید ولی هیچکدام مش قاسم پرویزفنی زاده نشده اند چرا؟ چون به نظرمی‌رسد او شخصیتی متمایزخلق کرده حتی درلحظات بداهه سازی هم مش قاسم بود.
سلیمان نژاد در پایان در مورد تیک های عضلانی بازیگران هم گفت:تیک ها اگربیانگرتنش های ذهنی شخصیت باشند قابل قبولند بعضی از بازیگران تیک‌های شخصی خودشان را که درلب و دهن دارند درشخصیت های مختلف اجرا می‌کنند این کار وقتی درچند اجرا تکرار می‌شود قابل  قبول نیست. استاد به کارگیری تیک درسینما داستین هافمن است او دربسیاری ازشخصیتهایی که بازی کرده تیک های ویژه ای گذاشته که مخصوص آن شخصیتهاست مثلاتیک های عضلانی چشم درفیلم بزرگ مردکوچک  تیک‌های عضلانی پادرفیلم کابوس نیمه شب وتیک‌های گفتاری درفیلم سخاوتمند ویافیلم مردبارانی تیک یا ارتعاش منظم و ریتمیک دراندام بازیگربه وجود می‌آورد که بعد از مدتی مغز می‌تواند آن را به شکل خودکار تنظیم کند.
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها