به روز شده در ۱۴۰۳/۰۸/۱۸ - ۱۹:۰۵
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۸ ساعت ۱۳:۴۳
کد مطلب : ۴۹۸۵۰۸

سیاست خارجی ترامپ؛ از دیپلماسی تا مهار جنگ‌ها

سیاست خارجی ترامپ؛ از دیپلماسی تا مهار جنگ‌ها
گروه بین الملل:  پیتر ون بورن، دیپلمات سابق وزارت خارجه ایالات متحده در مجله د آمریکن کانسرویتیوم نوشت: جو بایدن و کامالا هریس در شرایطی مسئولیت دولت را برعهده گرفتند که بازدارندگی جهانی با چالش‌های بی‌سابقه‌ای روبه‌رو شده است. جنگ‌های بزرگ در اروپا و خاورمیانه شعله‌ور شده و اسرائیل برای نخستین بار از سال ۲۰۰۶ دست به حمله زمینی به جنوب لبنان زده است. در کنار توسعه و پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران، چهار سال است که ایالات متحده هیچ مذاکره‌ای با کره شمالی انجام نداده است. در همین حال، نیرو‌های آمریکایی نیز در خاک اسرائیل مستقر شده‌اند.
در آسیا، اقدامات تحریک آمیز چین به طرز قابل توجهی افزایش یافته است؛ اما رویکرد جو بایدن در قبال چین بسیار غیرضروری، خصمانه، ناکارامد و پرمخاطره توصیف می‌شود. جو بایدن، چین را به‌عنوان یک تهدید برای دموکراسی معرفی کرده و تاکید نموده است که آمریکا در مبارزه‌ای جهانی برای دفاع از دموکراسی در برابر این کشور قرار دارد. او تصریح کرده که «در دوران ریاست من، چین به هدف خود برای تبدیل شدن به کشور پیشرو، ثروتمندترین کشور و قدرتمندترین کشور جهان نخواهد رسید.» این دیدگاه نئوچرچیلی بایدن، این مبارزه را نه تنها برای ایالات متحده بلکه برای کل جهان آزاد سرنوشت‌ساز می‌داند و آن را آزمونی برای اثبات برتری دموکراسی در قرن بیست‌ویکم قلمداد می‌کند.
دوره ریاست جمهوری باراک اوباما، با تصرف کریمه توسط روسیه همراه بود، اقدامی که واکنش جدی از سوی ایالات متحده در پی نداشت. همچنین حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه همچنان ادامه داشت و درگیری‌ها به کشور‌هایی نظیر لیبی، سوریه و یمن گسترش یافت. در همین دوران، ظهور داعش موج بی‌سابقه‌ای از بحران مهاجرت به اروپا را رقم زد. پیش از آن، دولت جرج بوش دو جنگ بزرگ را بدون برنامه‌ای جامع برای پیروزی آغاز کرد که پیامد آن تضعیف اعتبار جهانی ایالات متحده پس از حملات ۱۱ سپتامبر و تلفات بی‌شمار انسانی بود.
در مقابل، سیاست خارجی دونالد ترامپ بر تقسیم هزینه‌های ناتو تمرکز داشت، هرچند او به اشتباه تهدید به خروج از این اتحاد متهم شد. او بخش عمده‌ای از نیرو‌های آمریکایی را از عراق و افغانستان خارج کرد و به وعده انتخاباتی خود برای پایان دادن به جنگ‌های بی‌پایان نئومحافظه‌کاران عمل کرد. شاید مهم‌ترین تفاوت در سیاست ترامپ این بود که برخلاف کلینتون در سومالی و اوباما و بوش در دیگر مناطق، هیچ جنگ جدیدی را در منطقه آغاز نکرد.
توافق دوحه با طالبان راهی برای خروج ایالات متحده از افغانستان فراهم آورد، اگرچه اجرای آن با برخی ضعف‌ها از سوی دولت بایدن همراه بود. در همین حال، پیمان ابراهیم، مجموعه‌ای از توافق‌نامه‌های عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و برخی کشور‌های عربی، به کاهش تنش‌های منطقه‌ای در خاورمیانه کمک کرد و در کنار سایر اقدامات، به پایان خلافت داعش در عراق انجامید؛ هرچند این نتیجه با کمک‌های غیررسمی و اعلام‌نشده ایران نیز حاصل شد.
برای نخستین بار در دهه‌های اخیر، امکان پیشرفت در روابط با کره شمالی نیز نمایان شد، زیرا دونالد ترامپ به‌عنوان اولین رئیس‌جمهور آمریکا در زمان تصدی خود با رهبر این کشور دیدار کرد؛ اقدامی که هرچند از سوی دموکرات‌ها مورد انتقاد و تمسخر قرار گرفت، اما به لحاظ نمادین گامی مهم در جهت کاهش تنش بود.
برای دوره دوم ریاست جمهوری، دونالد ترامپ اعلام کرده که اولویت اصلی‌اش پایان دادن به جنگ اوکراین خواهد بود و حتی وعده داده که این موضوع را در فاصله زمانی بین انتخاب مجددش در نوامبر تا روز تحلیف در ژانویه به نتیجه برساند. هرچند این زمان‌بندی با توجه به محدودیت‌های قانونی همچون قانون لوگان و نیاز به دیپلماسی رسمی عملی به نظر نمی‌رسد، اما این تعهد نشان‌دهنده عدم تمایل ترامپ به تداوم تأمین مالی و تسلیحاتی جنگ اوکراین است که تاکنون نتایج ملموسی نداشته است.
در زمینه روابط با روسیه، دونالد ترامپ قصد دارد با آغاز مذاکرات دیپلماتیک، سیاست خارجی آمریکا را به‌طور بنیادی تغییر دهد. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد که روسیه نیز برای گفتگو آمادگی دارد؛ زیرا تلاش‌هایش برای پیشروی نظامی در اوکراین چندان موفقیت‌آمیز نبوده است. مانند بسیاری از جنگ‌های بی‌نتیجه، انتظار می‌رود که توافق صلح نیز با پیچیدگی‌هایی همراه باشد.
روسیه برای خروج بدون دستاورد انگیزه‌ای ندارد و احتمالا شاید تحت عنوان «منطقه حائل تحت کنترل روسیه» یا عبارتی مشابه که از منظر دیپلماتیک قابل توجیه باشد، اوکراین مجبور به واگذاری بخشی از قلمرو خود شود. در صورتی که دولت بایدن تبلیغات ملی‌گرایانه پیرامون «مردم آزاد اوکراین» را کنار بگذارد، احتمال دستیابی به توافق دیپلماتیک بیشتر می‌شود. همچنین، در صورت کنترل کنگره توسط جمهوری‌خواهان، روند مذاکرات ممکن است شتاب بیشتری بگیرد.
دونالد ترامپ به احتمال زیاد رقابت با چین را به جای رویارویی نظامی در مقیاس جهانی بیشتر به عنوان چالشی اقتصادی در نظر می‌گیرد. از ۱۹۹۱ تا ۲۰۲۲، تایوان حدود ۲۰۰ میلیارد دلار در چین سرمایه‌گذاری کرده که این رقم حتی از سرمایه‌گذاری چین در آمریکا بیشتر بوده و چین را به بزرگ‌ترین شریک تجاری تایوان تبدیل کرده است. سیاست «یک کشور، دو نظام» نه‌تنها دهه‌ها ثبات را در روابط دوجانبه حفظ کرده بلکه به سود هر دو طرف بوده است. با این حال، دونالد ترامپ می‌داند که تعرفه‌های تجاری علیه چین که در دوران او و بایدن وضع شد، ابزار مهمی در این رقابت است و احتمالاً این تعرفه‌ها همچنان پابرجا می‌مانند یا حتی افزایش می‌یابند. آمریکا نیز ممکن است به تقویت نیروی دریایی خود در اقیانوس آرام ادامه دهد که این کار از طریق همکاری با ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و شاید هند به پیش می‌رود. توسعه روابط با هند، به‌عنوان بزرگ‌ترین دموکراسی جهان، نیز به عنوان ابزاری برای فشار به چین در دستور کار قرار دارد.
در این چارچوب، دونالد ترامپ احتمالاً به دنبال برقراری مجدد روابط با کره شمالی نیز خواهد بود؛ تلاش‌های اولیه او در این زمینه حتی او را به کسب جایزه صلح نوبل نزدیک کرد. کاهش تهدید هسته‌ای کره شمالی علیه ژاپن و کره جنوبی و تضعیف نقش این کشور به عنوان حائلی برای چین در شرق آسیا، از اهدافی هستند که او ممکن است در سیاست خود دنبال کند.
دونالد ترامپ، با انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم، نشان داد که آماده انجام اقدامات دیپلماتیک حساس است، حتی اگر با خواست همه متحدان هم‌خوانی نداشته باشد. او ممکن است رویکرد مشابهی در قبال غزه اتخاذ کند. در شرایط کنونی، گروگان‌ها، از جمله شهروندان آمریکایی، وضعیت بحران را پیچیده‌تر کرده‌اند. جو بایدن تاکنون سعی داشته از دخالت مستقیم در این بحران خودداری کند تا مانع از ورود آمریکا به منازعه شود.
با این حال، دونالد ترامپ احتمالاً رویکردی متفاوت اتخاذ خواهد کرد و در پشت صحنه برای آزادی گروگان‌های آمریکایی فشار می‌آورد. اگر گروگان‌ها همچنان در اسارت بمانند، ترامپ ممکن است اجازه دهد اسرائیل بدون مداخله دیپلماتیک آمریکا به عملیات ادامه دهد. در منازعات پیچیده خاورمیانه، به‌ویژه میان اسرائیل و اعراب، به ندرت می‌توان به سناریوی «برد-برد» دست یافت و این بحران نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود.
با بررسی مسئله ایران، به این نتیجه می‌رسیم که دولت بایدن، با وجود نقش فزاینده ایران در منطقه و افزایش نفوذ جهانی آن، تا حد زیادی این کشور را نادیده گرفته است. جو بایدن امیدوار بود بتواند توافق هسته‌ای جدیدی با ایران منعقد کند، اما به گزارش فارن پالیسی، این مذاکرات در همان مراحل اولیه شکست خورد و غرب را بدون برنامه جایگزینی برای مهار برنامه هسته‌ای ایران باقی گذاشت. پیش‌تر نیز، دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق هسته‌ای دوران اوباما خارج شد و با این اقدام، خلأیی در سیاست ایالات متحده ایجاد کرد که، در صورت بازگشت به قدرت، لازم است در دوره دوم خود آن را به‌طور مؤثرتری پر کند.
دونالد  ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری‌اش بر انزوای ایران تمرکز کرد. او در گفت‌وگویی در نیویورک تاکید کرد: «ما باید به یک توافق برسیم، زیرا پیامد‌های عدم توافق غیرقابل تصور خواهد بود. این توافق ضروری است.» مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب جدید ایران نیز تمایل خود را برای احیای توافق هسته‌ای ابراز کرده است. عدم حل‌وفصل مسئله ایران می‌تواند خاورمیانه را بیش از پیش به آستانه تقابل‌های هسته‌ای نزدیک کند؛ میراثی ناخوشایند که می‌تواند دور دوم ریاست جمهوری را تحت‌الشعاع قرار دهد. برای مواجهه با این وضعیت، ترامپ می‌تواند به ضرب‌المثل دیپلماتیک قدیمی توجه کند: اگر با دشمنان خود گفتگو نکنید، سرانجام ناچار خواهید بود پیامد‌های آن را بشنوید.
برچسب ها: دونالد ترامپ
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها