به روز شده در ۱۴۰۴/۰۳/۰۲ - ۱۹:۳۶
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۹ ساعت ۱۱:۳۳
کد مطلب : ۵۲۷۶۵۵

اشکالات و انتقادات علما و اندیشمندان مسلمان بر صوفیه

گروه دانستنی‌ها: تصوف به عنوان یکی از جریان‌های درونی تاریخ اسلام، همواره محل نزاع و بحث‌های فراوان بوده است. از جمله منتقدان جدی تصوف، علمای شیعه هستند که با تمسک به قرآن و سنت و عقل، برخی انحرافات فکری و رفتاری صوفیه را آشکار ساخته‌اند. در این نوشتار، مهم‌ترین اشکالات مطرح شده از سوی اندیشمندان شیعی درباره‌ی صوفیه را بررسی می‌کنیم.
اشکالات و انتقادات علما و اندیشمندان مسلمان بر صوفیه
اشکالات و انتقادات علما و اندیشمندان مسلمان بر صوفیه
 شطحیات
یکی از نخستین اشکالات وارد بر تصوف، بحث شطحیات است. شطحیات عبارت است از سخنان یا ادعاهایی که در حالت سُکر صوفیانه بر زبان صوفیان جاری می‌شود و با مبانی توحیدی و احکام دینی در تضاد است. شطحیات به سخنان غیرمتعارفی اطلاق می‌شود که برخی صوفیان در حالات خلسه یا وجد صوفیانه بر زبان می‌آوردند. نمونه‌های مشهوری مانند «سبحانی، ما اعظم شأنی» (پاک و منزه هستم من! چه عظمتی دارم!) از بایزید بسطامی یا «انا الحق» (من حق و خدا هستم) از منصور حلاج، از جمله این شطحیات هستند. این عبارات، شگفت‌آور و حتی کفرآمیز است، زیرا با اصل توحید در تعارض است.
شهید مطهری در کتاب "خدمات متقابل اسلام و ایران"  با اشاره به این مسأله، تصریح می‌کند که برخی صوفیه سخنانی را اظهار داشته اند که به نوعی کفرآمیز یا الحادی است و این امر باعث فساد عقاید شده است.
از جمله نمونه‌های بارز شطحیات، عبارت "انا الحق" از منصور حلاج است که از سوی علما به شدت نکوهش شده و خلاف اصول توحیدی دانسته شده است. علامه حلی نیز در برخی از آثار کلامی خود، تصریح می‌کند که چنین سخنانی، ولو از روی غلبه‌ی حالت روحی باشد، مجوزی برای خروج از ضوابط شرعی نمی‌شود.
در میان اهل سنت نیز ابن‌تیمیه، ابن‌جوزی، و حتی افرادی مانند غزالی، که خود به تصوف گرایش داشت، این شطحیات را مورد نقد قرار دادند. ابن‌جوزی در کتاب «تلبیس ابلیس» این سخنان را الهام‌گرفته از شیطان و عاملی برای انحراف از دین می‌دانست. او معتقد بود که شطحیات نه‌تنها به گمراهی عوام منجر می‌شود، بلکه بنیان‌های اعتقادی اسلام را نیز تضعیف می‌کند.
برای تحلیل تفصیلی تر درباره ماهیت شطحیات در تصوف و مصادیق آن، می‌توانید به این مقاله درباره شطحیات مراجعه کنید.

عقل‌گریزی و علم‌ستیزی
یکی دیگر از انتقادات کلیدی به صوفیه، گرایش برخی از آنها به کم رنگ کردن نقش عقل و علم در مسیر دینداری بود. عقل در متون اصیل اسلامی، همواره جایگاهی والا داشته است. آیات قرآن بارها به تفکر، تدبر، و بهره‌گیری از خرد دعوت می‌کنند. علما از دیرباز کوشیدند تا هماهنگی میان عقل و وحی را نشان دهند. علم نیز در اسلام، از ارزشی والا برخوردار بوده و احادیثی چون «طلب علم فریضه علی کل مسلم» (جستجوی علم بر هر مسلمانی واجب است) گواه این مدعاست.
لذا دومین نقد عمده که بر صوفیان وارد می شود، مربوط به عقل‌گریزی و ستیز با علوم دینی است. برخی از صوفیه به شدت بر تجارب ذوقی و مکاشفات صوفیانه تکیه کرده اند و برهان عقلی و استدلال علمی را بی‌ارزش شمرده اند. آنها عقل را مانعی در برابر شهود صوفیانه می‌دیدند و معتقد بودند که عقل تنها تا حدی خاص می‌تواند انسان را به سوی خدا رهنمون شود و پس از آن، باید به عشق الهی و مشاهدات و مکاشفات تکیه کرد. این دیدگاه به بی‌توجهی به علوم و نصوص دینی منجر می شد و صوفیان به جای مطالعه و تحقیق، به ذکر، ورد، و سماع روی می آوردند. تا جایی که سران آنها، کلیه متون و کتب خود را به آتش کشیده یا به دریا ریختند. این رویکرد، انتقادات تندی را از سوی علمای اسلامی برانگیخت. آنان صوفیه را متهم کردند که با کم‌رنگ کردن عقل و علم، راه را برای جهل و خرافه‌پرستی هموار می‌کنند.

در فرقه‌های صوفیه، مریدان به طور مطلق از شیخ خود تبعیت می‌کنند، حتی اگر دستورات او با عقل یا شریعت سازگار نباشد. اطاعت مریدان از دستورات مشایخ در کارهای عجیب و غیرمنطقی، مانند اقامت طولانی در مکان‌های نامناسب، ریاضت های دشوار، انجام کارهای غیر شرعی و مخالف دستورات الهی، از جمله مواردی است که علما آن را نشانه‌ای از عقل‌گریزی می‌دانند.
علامه حلی در کتاب "نهج الحق و کشف الصدق"  تصریح می‌کند که عقل، رکن اساسی در شناخت دین است و هر مسلکی که عقل را کنار بگذارد، دچار انحراف خواهد شد. او نسبت به مکاشفات اینچنین هشدار می‌دهد.
سید بن طاووس نیز در کتاب "کشف المحجة لثمرة المهجة"  به بدعت‌هایی که از ناحیه اهل تصوف نشأت گرفته، اشاره کرده و آنان را به ترک علم‌آموزی و سقوط در دام خرافات متهم ساخته است.
شهید مطهری در مجموعه آثار، نقدی بر گرایش صوفیان به ضدیت با علم و شریعت مطرح کرده و این رویکرد را عامل اصلی انحراف جریان تصوف می‌داند.
فراتر از شطحیات و عقل‌گریزی، انتقادات دیگری نیز به صوفیه وارد شده است. برخی علما معتقد بودند که اعتقاد به کرامات غیرعادی یا توسل بیش از حد به اولیا، صوفیه را به ورطه خرافه و شرک نزدیک کرده است. در برخی خانقاها، شیخ به حدی مورد تکریم قرار می‌گرفت که گویی جایگاهی همچون الوهیت یافته بود.

شاهد بازی و انحرافات اخلاقی
یکی دیگر از اشکالات جدی مطرح شده بر صوفیه، انحرافات اخلاقی به ویژه مسأله‌ی شاهدبازی است. بسیاری از متصوفه، به بهانه‌ی مشاهده‌ی مظاهر جمال الهی در چهره‌ی نوجوانان، دچار آلودگی‌های اخلاقی شدند.
محدث نوری در کتاب "مستدرک الوسائل"  مواردی از این انحرافات را گزارش کرده و تأکید می‌کند که برخی از حلقات صوفیه به دلیل بی‌مبالاتی در رعایت حدود شرعی، به انواع فسادها آلوده شدند.
شیخ حر عاملی نیز در "وسائل الشیعه" (جلد ۲۰، کتاب النکاح، ابواب مقدماته، باب تحریم نظر به امرد) احادیث متعددی درباره‌ی تحریم نظر به پسران خوش‌سیما آورده و رفتارهای بعضی از سران تصوف را مصداق این حرمت معرفی کرده است.
در تحلیل رفتارهای شاهدبازی، بسیاری از علمای شیعه تصریح کرده‌اند که چنین اعمالی نه تنها فساد فردی را در پی دارد بلکه چهره‌ی دین را در منظر جامعه آلوده ساخته و دستاویزی برای دشمنان دین فراهم می‌آورد. برای مطالعه بیشتر درباره شاهد بازی می توانید به سایت ابن عربی مراجعه کنید. 

تأثیرپذیری از فلسفه های غیر اسلامی
بسیاری از اندیشمندان مسلمان معتقدند که تصوف تحت تأثیر فلسفه های یونانی، هندویی و حتی مسیحی قرار گرفته و این باعث شده برخی از آموزه هایش با اسلام ناب فاصله بگیرد.
برخی از اندیشمندان شیعه معتقدند آموزه های صوفیه تحت تأثیر فلسفه های خارج از اسلام شکل گرفته است. 
علامه مجلسی با اشاره به عقاید صوفیان درباره «وحدت وجود» آنها را آشکارا با توحید قرآنی در تضاد می بیند و ریشه آن را در فلسفه های یونانی می داند.
وی در جای دیگری تأکید می کند برخی صوفیان تحت تأثیر افکار هندی، به تناسخ اعتقاد پیدا کردهاند که کاملاً مردود است.
شیخ حر عاملی با استناد به روایات اهل بیت(علیهم السلام) میفرماید: «هر کس بگوید عرفان راهی جدا از شریعت است، گمراه است. این سخن از بدعتهای صوفیه است که از مسیحیت گرفته اند.»
شهید مطهری در «آشنایی با علوم اسلامی» تصریح می کند که تفکرات صوفیانه با عقاید شیعه در تضاد است، مثلاً مسئله «فنا فی الله» در تصوف، با مفهوم امامت و ولایت در شیعه ناسازگار است.
این تأثیرپذیریها باعث شده برخی مکاتب صوفیه به جای تکیه بر قرآن و عترت، به مفاهیم مبهم و غیردینی گرایش پیدا کنند

نتیجه‌گیری
با مطالعه‌ی انتقادات علمای شیعه نسبت به تصوف، می‌توان به این نتیجه رسید که دغدغه‌ی اصلی آنان دفاع از دین راستین و جلوگیری از تحریف تعالیم اصیل اسلامی بوده است. شطحیات خلاف عقیده، عقل‌گریزی، علم‌ستیزی و انحرافات اخلاقی، از جمله آسیب‌های جدی بودند که باعث شد بسیاری از اندیشمندان شیعی با جریان تصوف به مقابله برخیزند.
بازگشت به مبانی عقلانی دین، اهتمام به علم آموزی صحیح، تمسک به قرآن و اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، و پرهیز از غلو و افراط، همواره توصیه‌ی اساسی علمای راستین بوده است. امروزه نیز با توجه به گسترش نحله‌های عرفانی نوظهور، توجه به این هشدارها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
 
 
پربيننده ترين مطالب و خبرها