گروه بین الملل: در حالی که دونالد ترامپ اروپا را در حاشیه میدان میبیند، اتحادیه اروپا و بریتانیا برای کسب نفوذ تلاش میکنند. چرا آنها در بحران کنونی تقریباً نقشی در تصمیمگیریها ندارند و در کجا هنوز فضاهایی برای دیپلماسی وجود دارد؟
چهار کلمه کافی بود تا دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا جمعه گذشته ناتوانی شرکای اروپاییاش را نشان دهد و با اشاره به گفتوگوهای ژنو میان وزرای خارجه فرانسه، آلمان و بریتانیا با همتای ایرانیشان بگوید: «این هیچ فایدهای نداشت».
او در راه یک ضیافت جمعآوری کمک مالی در باشگاه گلف خود در بدمینستر نیوجرسی افزود: «ایران نمیخواهد با اروپا صحبت کند. آنها میخواهند با ما صحبت کنند. اروپا در این موضوع هیچ نقشی ندارد.»
در آن زمان، تدارک برای حملات هوایی آمریکا به تأسیسات هستهای ایران برای شامگاه یکشنبه آغاز شده بود.
یان تچاو، مدیر اروپایی شرکت مشاورهای "یوروآسیا گروپ"، میگوید: «نه کشورهای منفرد اروپایی و نه اتحادیه اروپا به عنوان یک کل، دیگر در دیپلماسی خاورمیانه نقش قابل توجهی ایفا نمیکنند. بازیگران اصلی، یعنی اسرائیل و ایالات متحده، مدتی است نه آنها را در جریان قرار میدهند و نه با آنها مشورت میکنند. و اروپاییها ظاهراً با این وضعیت کنار آمدهاند.»
سالها اتحادیه اروپا خود را به عنوان یک بازیگر در عرصه دیپلماسی معرفی میکرد، بهویژه در رابطه با توافق هستهای با ایران (برجام) که در ژوئیه ۲۰۱۵ به امضا رسید. اما پس از خروج آمریکا از این توافق در سال ۲۰۱۸ و شکست سازوکار مالی "اینستکس"، این اتحادیه دیگر اهرم اقتصادی قدرتمندی در برابر تهران ندارد. اینستکس قرار بود یک نهاد ویژه برای تسهیل تجارت با ایران باشد.
جنگی که در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ با حملات هدفمند اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران آغاز شد، واقعیت تلخی را به اروپا نشان داد: این اتحادیه نه نیروی محرکهای دارد و نه نقشی در میانجیگری. منطق نظامی را اسرائیل و آمریکا تعیین میکنند؛ روسیه و چین نیز منافع خود در خلیج فارس را حفظ میکنند. اروپا کاملاً به حاشیه رانده شده است.
تچاو در تحلیل خود میگوید: «اروپاییها توانایی اِعمال قدرت در منطقه را ندارند. قدرت اقتصادی و تجاری آنها برای نیروهای درگیر در جنگ در محل، فاقد اهمیت است و توانایی نظامی اندکشان نیز هیچ تأثیری ندارد. اروپا نمیتواند کسی را در محل مجبور کند یا از کسی محافظت کند.»
با این حال، اروپا در جستجوی نقش خود است. فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان از حزب دمکرات مسیحی، بهوضوح در کنار اسرائیل ایستاد و گفت: «این کاری کثیف است که اسرائیل برای ما انجام میدهد.» در عین حال، او نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، را از گسترش جنگ برحذر داشت و از تهران خواست، به میز مذاکره بازگردد.
وزرای خارجه اتحادیه اروپا نیز در نشست روز دوشنبه (۲۳ ژوئن) در بروکسل خواستار آغاز فوری مذاکرات شدند – درخواستی که مرتس، کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا و امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه نیز یک روز پیشتر مطرح کرده بودند. در بیانیهای مشترک که البته نشان میداد این سه کشور دیدگاههای متفاوتی نسبت به بحران دارند.
آنها بار دیگر از ایران خواستند تا پای میز مذاکره بیاید.
در خود منطقه نیز تاکنون نشانهای از تمایل جدی به میانجیگری اروپا دیده نمیشود. در عوض، اختلافات درون اروپا مورد توجه قرار گرفته است. لهستان، مجارستان و کشورهای بالتیک بهشدت طرفدار اسرائیل هستند، در حالی که ایرلند، اسپانیا و بلژیک دولت نتانیاهو را شدیداً مورد انتقاد قرار میدهند.
در حال حاضر چشمانداز روشنی برای سیاست خارجی مشترک اتحادیه اروپا در قبال امور خاورمیانه وجود ندارد. کایا کالاس، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز با لحنی کاملاً ناامیدانه بارها تأکید کرده است: «دیپلماسی در بلندمدت همیشه بهترین راه برای برخورد با برنامه هستهای ایران خواهد بود.»
علاوه بر ضعفهای ساختاری، یان تچاو، مدیر اروپایی شرکت مشاورهای "یوروآسیا گروپ" اشتباهات تحلیلی اروپاییها را نیز مطرح میکند: «از زمان جنگ عراق در سال ۲۰۰۳، اروپاییها شرایط را اشتباه تحلیل کردهاند. آنها نفهمیدهاند که ترس از یک ایران تهاجمی و مجهز به سلاح هستهای مدتهاست که به مسئله اصلی نظم منطقهای تبدیل شده و نه وضعیت فلسطینیها.»
در حالی که اروپا اکنون تقریباً هیچ تأثیری بر روند وقایع ندارد، اما عواقب آن را احساس میکند: بطور مثال افزایش قیمت نفت و احتمال بسته شدن تنگه هرمز زنجیره تأمین انرژی را تهدید کرده و ممکن است تورم در قاره را دوباره افزایش دهد. پیشتر نیز بسیاری از شرکتها از ترس تحریمهای آمریکا از تجارت با ایران اجتناب کرده بودند.پروژه اینستکس اتحادیه اروپا نیز در نهایت فقط روی کاغذ باقی ماند و امروز در کل به فراموشی سپرده شده است.