انتقادها و انکارهای اصولگرایان
جامعه امروز ایران، شبیه دیروز نیست
8 خرداد 1396 ساعت 15:51
رضا صادقیان
اکثر یادداشت نویسان نزدیک به جریان اصولگرا، به جای بازخوانی رویدادهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری، همه آن موضعگیریهای رسانهای را در چشم برهم زدنی فراموش و مانند روزهای گذشته به نقد دولت یازدهم قلمفرسایی میکنند. گویی 29 اردیبهشت انتخاباتی در میان نبود، انگار در این کشور با شروع تبلیغات کاندیدای ریاست جمهوری روزانه صدها خبر و یادداشت درباره مواضع کاندیدا و حمایت یا نقد آنان منتشر نمیشد. پنداری به جای پرداختن به انتخابات ریاست جمهوری اخیر، همان خط نادیده انگاری درباره دولت نهم و دهم پیشه کردند. با این حال هستند کسانی که دل در گرو اصولگرایی دارند و در حال بازبینی آن رویدادها هستند، به عبارتیترجیج میدهند به جای فرافکنی، مخفیگویی و گفتگو کردن در گعدههای چند نفره به صورت عیان آن رفتارها را زیر ذرهبین قرار داده و تک تک اتفاقات و سیاستها را تحلیل کند.
یکی از مسئولان سابق دولت نهم و دهم، محمود عباسزاده با نوشتن یادداشتهای پیوسته با عنوان: ما شکست خوردیم؛ نقطه سرخط، به بازخوانی رفتارهای اصولگرایان در انتخابات اخیر پرداخته. پذیرش همین نکته که بازی قدرت را واگذار کردند و تکرار واژه شکست، حکایت نگاه نزدیک به واقع را نمایان میکند، استاندار سابق ایلام قبل از آنکه ایرادهایی در طرف مقابل بجوید به نقد هم طیفهایی خویش نشسته است. کسانی که با رویکردهای نادرست نه تنها هزینههایی را به لایههای پایینی اصولگرایان وارد میکنند، بلکه با انتخاب سیاستهای نادرست باعث شکستهای سریالی در اردوگاه اصولگرایان شدهاند. چهرههایی که در مواقع حساس تصمیمگیرهای اصلی را عهدهدار میشوند ولی در هنگام ناکامی و یا عدم فتح تقریبا سکوت میکنند و کمتر آدرسی از گفتههای ایشان در نقد روشهای سیاسی، تبلیغاتی، اقتصادی و اجتماعی در دوره انتخابات یافت میشود.
با نگاهی به انتخابات برگزار شده، خصوصا انتخاب مجلس هفتم در سال 82 و بیان شعارهای اقتصادی از سوی اصولگرایان در رقابتی که رقیبان نامداری از میان اصلاحطلبان در رقابتها حضور نداشتند، ذهنیت اصولگرایان قبل از پرداختن به معضلات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی معطوف اقتصاد شد. گویی هر گرهای را میتوان در وقت لزوم با کلید جادویی اقتصاد گشود و مجوز ورود به خانه ملت، ریاست جمهوری و شوراهای شهر را گرفت. در میان موضعگیریها و نقدهای اصولگرایان به دولتهای وقت، بیش از آنکه شاهد نگریستن به مسائل کشور در یک بسته به هم پیوسته و مرتبط با دیگر کاستیها در عرصه کشورداری باشیم، در اغلب موارد با حذف و یا نادیدهانگاری حوزههای دیگر و پررنگ کردن سویههای اقتصادی رویارو هستیم. شاکله سخنان قالیباف، رئیسی و میرسلیم در زمان تبلیغات کاندیدای ریاست جمهوری اقتصادی بود. اگر کلامی هم از وضعیت اجتماعی و فرهنگی رانده میشد همزمان رنگ و لعاب اقتصادی به خود میگرفت.
دولت مردم قرار بود برای مردم باشد و درآمدهای آنان را به دو و نیم برابر افزایش دهد، نصب تابلو و شمارهاندازی را وعده میداد که مردم با چشمان خودشان شاهد صفر شدن آمار بیکاری جوانان باشند. دولت کار و کرامت وعده میداد که با ایجاد شغل، عزت و توانمندی را به مردم ایران بازمیگرداند. میرسلیم با لباس کار روز ثبتنام به وزارت کشور پا گذاشت، کلاه ایمنی در دست، عکس معروف قالیباف روی جلد مجله همشهری با کلاه ایمنی زرد رنگ تکرار همان قائده بود، پرداختن به اقتصاد از هر امری دیگر واجبتر است. چهبسا فربه شدن کارکردهای اقتصاد آنچنان نقش بیهمتایی در ذهن اصولگرایان پیدا کرده که جای برای نگاه کردن به مسائلی دیگر نیست. واضح بود براساس نگاه کاندیدای اصولگرا نه تنها در دیگر بخشها ایرادی نیست، بلکه هر چه هست ریشه در اقتصاد دارد. کمتر سخنی درباره مسائل و بحرانهای مربوط به نهاد خانواده، افزایش آمارهای طلاق، خودکشی، رواج فرهنگ بداخلاقی، بالا رفتن آمار نزاعهای خیابانی و کودکان کار و. . . پرداخته شد.
نپرداختن به موضوعات دیگر، ناخواسته جریان اصولگرا را یکبعدی باور آورده است. احمدی توکلی، شخصیتی که کسی در انصاف اوتردیدی ندارد، شبکه مردم نهاد دیدبان شفافیت و عدالت را بنیانگذاری کرده و تا کنون در دو حوزه ورود جدی داشته است، مسئله فیشهای حقوقی و املاک واگذار شده توسط شهرداری تهران. اینکه یکی از نیروهای اقتصاددان اصولگرا بعد از سالها دوری از سازمانهای مردم نهاد به جایگاه چنین نهادهایی واقف شده جای بسی امیدواری است، با این حال نام و نشانی از دیگر افراد اصولگرا در دست نداریم که به سوی فعالیت در سازمانهای غیردولتی و درک وضعیت جامعه از طریق کانالهای غیررسمی نیست. گویا برای رسیدن به حل گرفتارهای کشور راهی به غیر از کسب قدرت، رسیدن به آن و حفظ قدرت در عالم واقع برای اصولگرایان متصور نیست.
جامعه امروز ایران، شبیه دیروز نیست، حتی شباهتی به سالهای نه چندان دور ندارد، دهها و صدها سنجش میدانی و تحقیقات دانشگاهی به نگارش درآمده تغییرات بوجود آمده در جامعه ایران را طی سالهای خیر و یک دهه گذشته نشان میدهند. سخن آن کاوشهای میدانی برای دلخوش کردن اصولگرایان و یا اصلاحطلبان نبوده و نیست، محققان پیوسته کوشش میکنند تا تصویری نزدیک به واقع را مقابل همگان قرار دهند، گویی اصولگرایان خبری از این پژوهشها نمیگیرند و یا وزن آنها را آنقدر مهم ارزیابی نکردند که خودشان را به آن درخواستها و تغییرات همراه کنند، سرجای خویش توقف و پیوسته از گرههای اقتصاد سخن میگویند، غافل از اینکه در دولتی که با همراهی آنان طی هشت سال مخربترین سیاستهای اقتصادی را دنبال کرد به غیر از سکوت و تایید چه کردند.
احتمالا گوش مردم برای شنیدن شعارهای اقتصادمحور در سالها قبل و همان روزهایی که کاندیدای مجلس شورای اسلامی برای مجلس هفتم سعی در حصول رای مردم داشتند، این شعارها در نبود حرفهایی که به آزادیهای اجتماعی، فرهنگی و تکرار مطالبات شهروندان اشاره کند، شنیده و مورد پسند مردم قرار گرفت، نمیتوان با گذشت 14 سال از آن روزها هنوز از اقتصاد گفت و به نقطهای دیگر نظر نکرد. مهمتر آنکه؛ نیروی سیاسی که یک گام از خواستههای عموم مردم عقب باشد امکان بازسازی و توانمندنی فکری را به دست خواهد آورد، جای دلنگرانی نیست. اصولگرایان با برگزار شدن هر کدام از انتخابات فاصله طیف سیاسی خود را با مطالبات مردم افزایش میدهند. گویی آنها در روزگاری دیگر و مردم ایران در وضعیتی دیگر به سر میکنند.
کد مطلب: 131017