گروه سیاسی: مشارکت 48درصدی مردم در انتخابات ریاستجمهوری و از آن مهمتر آرای حدودا 15درصد باطله، حاوی نکاتی قابل تامل است.
1) در نُرمهای بینالملل خصوصا در ممالک در حال توسعه، مشارکتهای بین 65 تا 75درصد، مشارکتی ارزیابی میشود که پیامآور تعامل جامعه با حاکمیتهای سیاسی است. (در ایران، انتخابات ریاستجمهوری با مشارکت 85درصدی «در سال 88» هم برگزار شده است)؛ اما نُرم نرمال همان 65 تا 75 درصد ارزیابی میشود. در انتخابات روز جمعه، این آمار به زیر 50درصد کاهش یافته که به خودی خود نشانه خوبی نیست به ویژه اینکه از این حدود 50درصد 15درصد هم آرای باطله باشد که پس از آرای آقای رئیسی، بیشترین آراء بود!
2) اما آن 25درصد غایب (تا 75درصد مشارکت، همچون انتخابات سال 1396 با مشارکت 76درصد) و این 15درصد آرای باطله را چگونه میتوان آنالیز کرد؟!
3) انتخابات جمعه، را میتوان خط پایان «اصلاحطلبی» به سبک کنونی و 25 ساله عمر خود (از دوم خرداد 1376 تا 28 خرداد 1400) تلقی کرد، زیرا بخشی از بدنه طیف اصلاحطلب خصوصا چهرههای شاخص آن همچون محمد خاتمی، مهدی کروبی، جلاییپور، بهزاد نبوی، عارف، کرباسچی، جهانگیری، مهاجرانی، سروش و تعدادی از احزاب و تشکلهای اصلاحات عملا یکصدا خواهان مشارکت فعال و حمایت از یکی از کاندیداهای 4 گانه (همتی) شدند؛ اما برخی از چهرههای شاخص سیاسی این جناح همچون سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده و حزب اتحاد ملت و چند تشکل دیگر خود را از این مسیر خطرناک جدا کردند. همچنین میرحسین موسوی و محمود احمدینژاد که سال 88 در تقابل هم بودند در سال 1400 یک راه مشترک پیدا کردند و از پروسه انتخابات اخیر با تعبیر «صحنهآرایی خطرناک» یاد نموده و بر عدم مشارکت خود در این بازی خودداری و اجتناب کردند.
4) حتی اگر نُرم معمول پذیرفته شده (مشارکت را نه 75درصد) که 70 درصد ملاک قرار دهیم و از سوی دیگر ملاک آمار باطله 15درصدی را هم 10درصد قرار بدهیم به این دلیل که معمولا در هر انتخاباتی بین 2 تا 5درصد آرای سفید و باطله طبیعی است به یک آمار 30درصدی میرسیم. در واقع در یک محاسبه ریاضی ساده میتوان دریافت که برای مثال در همین انتخابات 28 خرداد، اگر آن 20درصد پای صندوق میآمدند و 10درصد از 15درصد آرای باطله نیز با آنها همراه میشدند، از مجموع 60 میلیون واجدین دادن رای، اگر کاندیدای شاخصی که نماینده فکری آنها میبود، در صحنه حضور میداشت به راحتی 18 میلیون رای را به نام خود میکرد! درصد بالایی از آرایی که به نام همتی به صندوقها ریخته شد را هم میتوان در یک ارزیابی منطقی به آن 18 میلیون اضافه کرد. این اتفاق در سال 1376، سال 1392 و 1396 به وقوع پیوست و نتیجهاش شد پیروزی طیف موسوم به اصلاحات.
5) اما مشکل سردمداران اصلاحات از سال 96 حاد شد. آنجا که بدون هیچ ارزیابی و استدلال منطقی و به صورت کاملا سلبی پشت حسن روحانی قرار گرفتند. از سال 96 عملا فروپاشی نگرش سنتی به «آرای مردم و خصوصا آن 30درصد آرای خاکستری و باطله» نگاهی ارباب و رعیتی و از بالا به پایین شد. کسانی در این طیف با مردم از موضع ارباب و رعیت صرفا مطالبه «رای» میکردند بدون اینکه کمترین توجهی به آرمانها و حتی مطالبات حداقلی آنها (عمدتا 30درصد خاکستریها و رای باطلهها) داشته باشند. حتی طرز بیان و ادبیات و گفتمان برخی از چهرههای شاخص این طیف افرادی چون کرباسچی، حسین مرعشی و در انتخابات اخیر آقایان کروبی و خاتمی این گونه بود که مردم باید به هر ساز و «تکرار» حضرات سر تعظیم فرو آورده و همچون سیاهی لشکر پای صندوقها حاضر شده به کاندیدای حداقلیشان رای دهند! غافل از اینکه از سال 96 چنان با این 30درصد برخوردهای تحقیرآمیز صورت گرفت که آقایان متوجه نشدند آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت! سال 96 برخی از تریبونداران اصلاحات معترضان دی ماه آن سال را با بدترین تعابیر خطاب کردند و کمترین و کوچکترین همراهی و حتی همدردی با آنها که دغدغههای اقتصادی و حداقلی داشتند را برنتافتند. این مسیر در آبان 98 به اوج خود رسید و در آن روزهای پرتنش و خونین، عملا در مقابل معترضانی قرار گرفتند که کف مطالبهشان و اعترضشان 3 برابر شدن قیمت بنزین بود که میخواستند با آن مسافرکشی و رانندگی اسنپ و امرار سخت و دشوار معیشت و روزمرگی خود را داشته باشند!
6) اصلاحطلبان و دولت مورد حمایتشان برخلاف اظهارات تکراری و ملالآورشان که همه چیز را در تحریمها و اقدامات دولت آمریکا خلاصه کرده و مدیریت خود را گل و بلبل جا میزدند! در این 4 ساله جایی نبود که در مقابل نه تنها فرودستان بلکه کارآفرینان، نخبگان و اقشار متنوع جامعه قرار نگیرند. آنها در ماجرای بورس میلیونها ایرانی از انواع طبقات اجتماعی و فرهنگی را به حد جنون رساندند. در ماجرای 3برابر کردن نرخ بنزین، فاجعه آبان 98 را به وجود آوردند، در موضوع 3 برابر کردن نرخ ارز که به تبع آن همه مایحتاج و کالاها و خدمات را تا 3 برابر افزایش قیمت داد و کمر اقشار جامعه را زیر بار گرانی و تورم له کرد سکوت و حتی تمسخر نمودند! دولت دوم روحانی از سال (96 تا 1400) تیر خلاص به پروژه اصلاح طلبی سنتی بود. به اضافه آنانی که با لیست «امید» و با رای همان 30درصد وارد مجلس شدند اما وقیحانه و گستاخانه خیلی سریع به فکر مالاندوزیهای خود بودند و کمترین وقعی بر مطالبات حامیان خود (همان 30درصد) نگذاشتند! همانانی که مدیران رسانههایشان همین چند روز پیش از انتخابات روز جمعه، وقتی هوا را پس دیدند و متوجه شدند قرار است باد از جهت دیگر وزیدن بگیرد، با کاندیدای طیف مقابل خود اعلام بیعت کردند تا از این سفره رنگینی که سالها بر آن چنگ زده و نهایت «اکت سیاسیشان» بلغور تئوریبافی در اتاقهای کلابهاوس و اکانتهای تویتیریشان بود، محروم نشوند!
7) حال و در انتخابات 1400 همچنان این جماعت جدا مانده از بدنه اجتماعی خود سرمست از این بودند که با یک «تکرار» خاتمی و یک بیانیه «آقای کروبی» باز هم آن 30درصد پای کار آمده و نام کاندیدایشان را به صندوقها بریزند تا به قول خودشان زیر میز بازی جناح مقابل بزنند! غافل از آنکه این مردم و خصوصا این 30درصد عموما اقشار آگاه، تحصیل کرده و مطالبهگر هستند که حداقل تفاوت سره با ناسره را تشخیص میدهند. روز جمعه، جوانانی که در دی 96 و آبان 98 توسط اصلاحطلبان و دولت روحانی آنگونه مورد برخورد خشن و عتاب و خطاب قرار گرفتند، نخبگانی که در این سالها تمسخر شدند، صاحبان سرمایهای که سرمایههایشان توسط آقای همتی، نهاوندیان، نوبخت و روحانی دود هوا شد و به خاک سیاه کشیده شدند، مردمی که در ماجرای کرونا توسط وزیر دولت محبوب اصلاح طلبان آنگونه مورد بیحرمتی و حقارت قرار گرفتند و... همه و همه آن 30درصدی شدند که روز جمعه یا وارد صحنهآرایی جدید نشدند یا اگر ناچارا پای صندوق رفتند به درستی و با استدلال، رای باطله را به «همتی» ترجیح دادند.
8) مجددا به بند سوم این مقاله برمیگردیم. اصلاح طلبی به سبک کنونی پایان یافت. دیگر محال است در هیچ انتخاباتی، آرای تاثیرگذار آن 30درصد به نام این به اصلاحطلبنماهای قدرتطلب، مالاندوز و مغرور ریخته شود. آنها البته به دلیل ذات اجتماعی خود به زودی در آن بخشی از بدنه رانتخوار طیف مقابل خود خواهند گروید و به ارتزاق اقتصادیشان ادامه خواهند داد. میماند آن مردم و خصوصا آن 30درصد آرای سرنوشتساز که حال هیچ نماینده و تریبونی برای بیان مطالبهشان ندارند. هر کس میخواهد نماینده این «بیصدایان» تاثیرگذار باشد بسمالله از تاجزاده، موسوی، حجاریان گرفته تا احمدینژاد و هر فرد دیگری که در خود عزتنفس، سلامت و پاکی اقتصادی (پاکدستی)، عشق به مردم میبینند، بسمالله. این گوی و این میدان. خداحافظ اصلاحطلبی رانتجویانه. سلام جمهوریت!
بخصوص خط آخر
هر کس میخواهد نماینده این بی صدایان باشد
واقعا فرقی نداره که احمدی نژاد باشه یا تاجزاده.
من چه گناهی کردیم که با ۲۶ سال سن کوچک ترین امیدی به آینده ندارم .
امروز دارم میگم رئیسی فقط مشکلات بیشتر خواهد کرد
اینا اگه میخواستن مشکل ما رو حل کنن خیلی وقت پیش حل میکردن. (374147)