رضا صادقیان
متاسفانه چند صباحی است نفس محتوی روزنامهها و نشریات استانی به شماره افتاده و بخش زیادی از این رسانهها به اندازه بولتنهای محلی و روزنامههای دیواری دوران قدیم افول کردهاند.
براساس اطلاعات مندرج در سایت «سامانه جامع رسانههای کشور» 331 روزنامه در سراسر استانهای کشور مجوز نشر دارند، همچنین 48 مجوز روزنامه در حال تکمیل و احتمالا در آیندهی نه چندان دور برای انتشار آماده میشوند. در صورتی که یک حساب سرانگشتی داشته باشیم برای هر استان 11 روزنامه وجود دارد، 11 رسانهای که میبایست پل ارتباطی باشند میان مطالبات شهروندان، بازگو کننده خواستههای مردم و رساندن این همه به گوش مدیران استانی.
حتی برخی از همین رسانههای محلی-استانی میتوانند بازوی قوی باشند برای انعکاس شرایط ملی در استانها؛ به عبارتی مشخصتر دغدغههای ملی را برای مردم استان شرح بدهند و مخاطبان را تنها با وضعیت استان، شهرها و شهرستانها مشغول نکنند. به عنوان مثال؛ در بحث مسئله و بحران آب در استانهای کشور برخی از رسانههای محلی بدون در نظر داشتن وضعیت خطرناک گسلهای اجتماعی و مخاطراتی که این ابر چالش میتواند در همین زمینه ایجاد کند، دایم در شیپور حقآبه، حق مردم ما این نیست و ضدیت تراشی با مدیران و شهروندان استانهای همجوار میدمند. به جای آنکه برای هم استانیهای خود از بحران آب و فراگیری آن توضیح بدهند، دام به غیریتسازی و کشف مقصران در این حوزه مطلب مینویسند. بنابراین و با توجه به محتوی تولید شده از سوی رسانههای محلی این همه؛ تلاش برای تبین بحرانهای ملی در سطح رسانههای استانی اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد، حداقل تا اینجای کار چنین است.
سایت جار که مجموعه روزنامههای اقتصادی و سیاسی، نشریات محلی و مجلات را به صورت آنلاین پوشش میدهد، بیش از 40 روزنامه استانی را بهروز رسانی میکند. با خواندن بخش گستردهای از این نشریات بیش از آنکه شاهد دغدغههای عام شهروندان باشیم، با تصاویر و حال و هوای کلی مدیران استانی بیشتر آگاه میشویم! مدیرانی که از خودشان میگویند، از آرزوهای بر باد رفته و خواستههای اساسی زمان قدیم و جدید، مدیرانی که شیفته توانایی خودشان هستند و در بیشتر موارد جملات به اصطلاح کلیدی را میگویند که بینهایت بیمعنی و خالی از مفهوم است، جملاتی که خبر از چیزی نمیدهد و فقط به این دلیل در صفحه نخست روزنامه قرار گرفته تا بازتاب فعالیتهای مدیر مربوطه را فریاد بزند، اما رسانههای استانی این هیچ را پوشش میدهند.
چرا که به جای آنکه رسالت خود را اطلاعرسانی و رساندن صدای شهروندان به گوش مدیران و مسئولان بدانند، روزنامه را به کاغذ دیواری زشت و بیمحتوی تبدیل کردهاند که چیزی جزء بولتن داخلی سازمانها را به ذهن متبادر نمیکند. یک سازمان، مجموعه مدیریت شهری، اداره دولتی و غیر دولتی و حتی صدها هزار شرکت خصوصی با توجه به توان مالی میتوانند برای خودشان صدها بولتن ریز و درشت را در راستای اطلاعرسانی و یافتن مخاطب جدید طراحی و منتشر کنند، اما اینکه روزنامهها به جولانگاهی فراخ برای مدیران زیادهگو و حراف و خالی از محتوی درست برای حل معضلات شهروندان تبدیل شوند، جای بسی افسوس دارد. گویا رسانههای محلی و آنان که سودای سود شخصیشان به هر امری ارجحیت دارد این همه را نادیده میگیرند و آگاهانه رسانه را به بوق تبلیغات یک سازمان و مدیر کل و جزء تبدیل میکنند.
رسانه را به نردبانی برای صعود مدیران غیرحرفهای تبدیل میکنند. متاسفانه رسانههای محلی و استانی به جای آنکه منعکس کننده اخبار، شرایط و شرح حال دیروز و امروز و حتی تصویرگر آینده استان و سایر شهرهای استان باشند به آلبوم خاطرات تصویری و مکتوب مدیران تبدیل شدهاند. مدیرانی که بیش از آنکه حواسشان به کار و حوزه وظایف خودشان باشد، سودای حضور پیوسته در رسانهها را دنبال میکنند تا از کارهای نکرده، برنامههای نداشته و مدیریت سراسر ضعیف خودشان با کمک رسانههای تولید کننده بولتن و کاغذ دیواری فیل خبری هوا کنند.