رضا صادقیان
در میانه دوقطبی شدن جامعه ایران، واکنشهای هیجانی برخی نمایندگان مجلس و کمکاری چشمگیر دولتیها، خبری کوتاه و بسیار غمانگیز انتشار یافت؛ روزنامه جهان صنعت توقیف شد.
دقیقا و درست در زمانهای که نیازمند تقویت بازوهای رسانه در داخل کشور هستیم و این امکان وجود داشته و دارد که رسانهها به صورت شفاف و بدون لکنت زبان درباره رویدادها و مسائل مبتلا به جامعه محتوی کارآمد تولید کنند و حتی چشم و گوش سایر مدیران کمدانش را نسبت به تغییرات دیروز و امروز کشور بینا و شنواتر کنند، روزنامهای معتبر در حوزه اقتصاد و جامعه تعطیل میشود.
ما با واقعیتی تلخ روبرو هستیم، اینکه مرجعیت رسانه به هر دلیل مشخص و نامشخص به بیرون از مرزهای کشور رفته است. اینکه دلیل آن تعطیل کردن روزنامهها در اواخر دهه هفتاد باشد، شاید روی کارآمدن احمدینژاد تاثیری بیشتر در تبدیل کردن رسانهها به بوقهای دولت نهم و دهم داشت و یا حوادث پس از انتخابات سال 1388 به جو بیاعتمادی میان اهالی رسانه و مهاجرت از کشور دامن زد و ... هر چه هست در حال حاضر مرجع کسب اخبار در داخل و کسب تحلیل و فراتر از خبر در خارج از کشور است. خبر خام و بدون شاخ و برگ در داخل تولید میشود، اما خوانش همین خبر برای مخاطبان در خارج صورتبندی میشود!
برای درک بهتر این وضعیت بغرنج کافیست نگاهی به شمارگان مخاطبان صفحههای خبری داشته باشیم تا صدای زنگ این خطر را کاملا درک کنیم؛ همان زنگی که از سوی اهل رسانه بیان ولی از سوی تصمیمگیران به هیچ گرفته شد! گویی مدیران در داخل کشور یادشان رفته است یک مقام مسئول، مدیر ارشد و سیاسی میتواند دستور تعطیل شدن یک رسانه را بدهد؛ اما نمیتوانند به مخاطبان و دنبال کنندگان خبرهای روز بگویند از این به بعد برای کسب خبر به رسانههای داخلی و از جمله صداوسیما و... مراجعه کنید. اساسا چنین اتفاقی هیچ وقت رخ نخواهد داد!
نظرسنجیهای مرکز افکارسنجی دانشجویان به ما میگوید که در سال 98، 62 درصد از شهروندان فقط خبرهای مربوط به سیل را در صداوسیما دنبال کردند. تکرار همین نظرسنجی در انتهای سال 98 بیانگر آن است که 57 درصد شهروندان فقط اخبار روز را پیگیری و برای دریافت تجزیه و تحلیل به رسانههای دیگر و از جمله سایتها و شبکههای ماهوارهای مراجعه میکنند. بیدلیل نیست که تعداد و زمان قابل توجهی از برنامههای صداوسیما طی روزهای گذشته صرف پرداختن به تکذیب مدعاهای مطرح شده در شبکههای ماهوارهای فارسی زبان بوده است.
همین مورد نشان میدهد رسانه به مکانی برای تکذیب، رد، نفی و منکوب کردن سایر روایتها وارد عمل شود و عملا از خود توانایی برای انجام تغییرات در حوزه اطلاعرسانی و جذب مخاطبان و خصوصا بازسازی اعتماد از دست رفته آنان نداشته باشد!
کار اصلی رسانه نه تولید خبر و بازتاب رویدادها که تحلیل و بازخوانی وقایع و ارایه یک روایت منحصر به فرد و متعلق به خودش است، حتی اگر این روایت با کاستی، نواقص و ایرادهایی همراه باشد باز هم امکان ویرایش و ترمیم آن وجود دارد؛ اما با تعطیل کردن همان رسانه مخاطبان به دنبال منبع خبر در داخل نمیگردنند، بلکه پس از وصل شدن فیلترشکن در انبوه رسانههای خارجی اقدام به گزینش و انتخاب نهایی میکنند.