حمزه فیضیپور
آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد دریک سخنرانی اینگونه توصیه میکند که: «خواهران و برادران افغان که به ایران آمدهاند، همپیمان ما هستند و مشابه مهاجرانی هستند که در آغاز اسلام از مکه به مدینه هجرت کردند. در آن زمان، مردم مدینه (انصار) خانهها و داراییهای خود را با آنها تقسیم کردند؛ ایرانیها نیز باید به همین شیوه عمل کنند».
این توصیه را از بابت عدم توجه بیشتر و بیشتر به مشکلات داخلی کشور خودمان و نگرانی هایی؛ باید قابل نقد دانست. باید سوال کرد ما که خود گرفتاری فراوان داریم چرا و چگونه باید یک جمعیت چند میلیونی مهاجر آمده به کشورمان را شریک دارایی های نداشته خودمان بکنیم؟! در این زمینه با رجوع به آمار مهاجران افغانی و ترکیب سنی آنان و تحلیل صاحب نظران و نیز نوع نگاه و ایدئولوژی امارت سازی طالبانِ حاکم بر افغانستان و اظهار نظرهای ضد ایرانی برخی مسوولان این کشور، باید نگران آینده کشورمان ایران شد. در خصوص توصیه آیت الله علم الهدی باید گفت که بله! میهمان حبیب خداست و باور دینی ما (فرمایش نبی مکرم اسلام "ص"): الضیف دلیل الجنه «میهمان راهنمای راه بهشت است»، فرهنگ ایرانی و نگاه انسانی حکم میکند با دیده منت، میهمان را احترام و اکرام نمود اما این تکریم تا زمانی هست که میهمان، میهمان باشد و به قول شاعر؛ حکیم نظامی گنجوی که " ادب " را وصف میکند: تخم ادب چیست؟ وفا کاشتن حقّ وفا چیست؟ نگه داشتن میهمانِ مهاجر؛ دستان و چشمان خود را از جنایت و خیانت در خانه میزبان نگه دارد اما به دلایل مختلف باید گفت که اینان دیگر میهمان نیستند بلکه « ناخوانده میهمانانی» هستند که حضور غیر قانونی آنان را در ایران باید از منظر «فرصت و تهدید» مورد بررسی قرار داد که به نظر میرسد با ذکر چند نکته زیر، مهاجرت بی رویه این مهاجران از همسایه شرقی به کشورمان را باید گفت که « تهدید» به حساب میآیند تا اینکه آن را از بابت ورود مغزهای متخصص «فرصت» بنامیم!:
نکته اول:
حشمت الله فلاحت پیشه، رییس کمیسیون امنیت ملی در مجلس دهم میگوید: «آمارهای موجود نشان میدهد که در خوشبینانهترین حالت از هر ۵ نفر جمعیت افغانستان یک نفر در ایران حضور دارد. از سوی دیگر اگر به این آمارها بنگریم یعنی به ازا هر ۵/۷ تا ۸ نفر شهروند ایرانی یک نفر مهاجر افغانستانی نیز در کشورمان زندگی میکند. طبق آخرین آمارحدود ۸ میلیون و ۴۰۰هزار مهاجر در ایران زندگی میکنند.
نکته دوم:
«به لحاط ترکیب سنی درصد بالایی از جمعیت فوق، در سنین «۹ سالهها و کمتر» قرار دارند که افراد حاضر در این سن حدود ۲۳.۹ درصد از مردان و حدود ۲۵.۲ درصد از زنان را تشکیل میدهند. همچنین میتوان گفت سنین «۱۵ تا ۲۴ سال» و «۱۰ تا ۱۴ سال» به ترتیب در جایگاههای بعدی بیشترین سهم جمعیتی افغانستانیهای مقیم ایران قرار دارند».
نکته سوم:
«از عدد 8 میلیون و 400 هزار نفرِجمعیت مهاجر افغانی به ایران 1.5 نفرشان ( یک میلیون و پانصد هزار ) سابقه نظامی دارند و نیز 700 هزار نفر جمعیت دانش آموزی دارند!»
نکته چهارم:
«شهباز حسنپور بیگلری»،نماینده سیرجان درمجلس، طی یک سخنرانی گفت که ۶۵درصد که جرایم خشن شهرستان سیرجان مربوط به اتباع بیگانه است. «مهدی بخشی»،دادستان کرمان نیز در تیرماه سال جاری گفته بود که ۶۰ درصد جرایم خشن در این استان توسط اتباع خارجی رخ میدهد.این آمار، مربوط به استانی است که تنها حدود ۵درصد از مهاجران کشور را در خود جای داده است".
نکته پنجم:
حتی اگر این گزارش ناکافی قاضی حسین اصغرزاده، قاضی جنایی تهران را بپذیریم که میگوید: عمده قتل هایی که از سوی اتباع افغان در ایران انجام میشود مربوط به کشتن هموطنان خودشان است! 70 درصد قربانیان قتل های افاغنه از اتباع افغان بوده و حدود 30 درصد آنها ایرانی هستند بیشتر باید نگران تر شد. قتل، قتل است ابعاد و تبعات منفی روحی و ناامنی روانی در کشور ایجاد میکند
نکته ششم:
حاکمبت تام و تمام طالبان بر افغانستان و ایده « امارت سازی » و ایدئولوژی سلفی گری آنان و نیز اظهارات سخیفِ ضد ایرانی برخی مسوولان همسایه شرقی و این مطلب روزنامه جمهوری اسلامی (تاریخ 11 شهریورماه 1403) که از امکانات قرار گرفته در اختیار " طالبان " انتقاد مینماید: «طالبان با استفاده از این امکانات و تسهیلات توانست دهها هزار نفر از عناصر آموزشدیده خود را وارد ایران کند و در مناطق مختلف مستقر نماید. این افراد حتی سلاح نیز در اختیار دارند و تاکنون مرتکب جنایات زیادی نیز در داخل شهرها و حتی روستاهای کشورمان شدهاند. بسیاری از عوامل انفجارها و ترور از قبیل آنچه در کرمان، مشهد و شاهچراغ شیراز رخ داد از عناصر همین گروه بودند هرچند دستگاههای رسمی بنابر مصالح نادرستی که از نظر آنها درست است این واقعیتها را اعلام نمیکنند. خطرناک تر اینکه طالبان مردم ایران را کافر و کشتن آنها را واجب میدانند. لذا باید نگرانیها از این مسئله بحران ساز را مطرح نمود با این توضیح که این نگارش هرگز به دنبال همسایه هراسی یا افغانی ستیزی نیست چرا که احترام به همسایه و هم آیینی در مسلمان بودن دو کشور ایران و افغانستان اجازه چنین نگاهی را نمیدهد ولی با در نظرداشتن اولویت منافع ملی و امنیت کشور خودمان نمیتوان بر روی واقعیتها و اتفاقات و بیان "نگرانیها" چشم بست و بی اعتنا بود. این نکات که بیانگرِ «تهدید» بودن یک جمعیت بزرگ در ایران هست اسباب نگرانیهای میباشد:
نگرانیها:
یک) نگرانی از تغییر بافت جمعیتی کشور. اگر جمعیت مهاجران افغانی ساکن در ایران را بین 8 تا 10 میلیون در نظر بگیریم، این یعنی تشکیل یک کشوری در کشور دیگر ! که مهاجران، کشوری دوم در ایران هستند و جمعیتشان برابر با کل جمعیت چهار کشورِ حوزه خلیج فارس یعنی عمان، بحرین، قطر و کویت میباشد! باید پذیرفت که طالبان در جهت مقاصد خود از این جمعیت استفاده و از آنها سربازگیری خواهد کرد همانطور که روزنامه جمهوری اسلامی به آن اشاره نموده است.
دو) نگرانی در زمینه امنیت کشور و ورود تروریست های داعش با پوشش مهاجران افغانی
سه ) نگرانی از تحمیل هزینه های مالی بر کشورکه گفته میشود « سالانه 5 میلیارد دلار، معادل 250 هزار میلیارتومان « یارانه پنهان» صرف حضور اتباع خارجی در ایران میشود که از این میزان سهم مهاجران افغانی ساکن در ایران شاید چیزی بیش از 90 درصد باشد.
چهار) تحمیل آسیب های اجتماعی از جمله سرقت، قتل ( قتل داریوش مهرجوییها و دیگر هموطنان عزیز) و آسیب های روانی، اقتصادی بر جامعه.
پنج ) جایگزینی نیروی کار و بیکاری خیل جوانان کشورمان. به بیان ساده میتوان اشاره کرد که از نگهبانی و کارگرساختمانی تا حضور در منازل ما شاهد تصاحب شغل هایی از سوی این جمعیت هستیم.
نگرانی مهمتر اینکه همسایه شرقی با نگاه امارت سازی حاکمانش و همچنین عدم سازگاری ایدئولوژی سلفی گری آنان با مذهب رایج شیعه در ایران و ایرانی ستیزی ( سخنان ضد ایرانی برخی مسوولان ولایات این امارت ) و نیز احتمال حضور دستگاه های اطلاعاتی- جاسوسی بیگانگان با اهداف سیاسی و تکیه بر ایده تقابل سازی فرهنگی یا عقیدتی این احتمال وجود دارد که اگر در آینده اتفاق ناگوارتری فراتر از جنگ صدام علیه ایران سازماندهی شود باید نگاهها به سمت مرزهای شرقی باشد!
در آخر و در پاسخ به این توصیه باید گفت که حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم جامعه خود باید اولویت اول باشد که این مشکلات به وفور و به اقرار مسوولان دامن کشورمان را گرفته است که در صورت از عهده بر آمدن این مشکلات آنگاه با نگاه باوری و انسانی میتوان به استقبالِ کمک به دیگران رفت و مسوولان همان نگاه امام رئوف حضرت ثامن الحجج علیه السلام در برخورد با مامون را سرلوحه مدیریت خود قرار بدهند که وی را به خاطر نپرداختن به مسائل و مشکلات داخلی مورد سرزنش قرار میدهد و میفرمایند: «... خدا در قیامت از این قدرتی که بر مردم به تو داده، از تو سوال میکند...)
از طرفی دیگر کشور افغانستان به خاطر حاکمیت امارت سازِ طالبان و بهبود اوضاع امنیتی و اقتصادی افغانها که گفته میشود تورم اقتصادی آنان و اوضاع کسب و کارشان نسبت به ما وضعیت مناسب تری پیدا کرده است دیگر ماندن آنها در ایران چه معنا دارد؟ بنابراین عقل و تدبیر حکم میکند با اخراج قانونی آنان، کشور در همه حوزهها به امنیت خاطر برسد و و مسوولان با این کار و تدبیر، انگیزه جوانان خوش مغز، تحصیل کرده و جویای کار خودمان را بالا ببرند تا با برخوردارشدن از فرصت های شغلی، مالی و تشکیل خانواده؛ در زمینه نوآوری و خدمت در راستای توسعه و رفاه جامعه، مشتاقانه و عاشقانه کار نمایند و تولید کنند.