اسماعیل خلفازاده
پیشگفتار: اخیرا خانم آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات و دبیر کل حزب اتحاد ملت در پی انفجار بندر شهید رجانی یک سخنرانی داشته و در آن مسئله عبور مردم از تکلیف مداری به حق مداری و برخی مسائل دیگر را مطرح کرده بود که در مقاله برآنیم که آنها را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. ایشان با تأکید بر مسئولیت پذیری حکومت و اشاره به فجایعی مانند انفجار بندر شهید رجایی و معدن طبس، خواستار مطالبه شفافیت و پاسخگویی از نهادهای حکومتی، و مسئولان شدند و بی توجهی به ایمنی کارگران انتقاد و با سوگواران و خانواده قربانیان، همدردی نمودند. همچنین ایشان با تلاش برای تعریف نقش اصلاحطلبان، و طرح پرسشهایی مانند «اصلاح طلبان کیستند؟ چه میخواهند؟» به خودانتقادی پرداخته و بر تقویت جامعه مدنی، احزاب، و نهادهای صنفی، تاکید نمودند.
عمده مواردی که مورد غفلت ایشان قرار گرفته بود. عبارتند از:
1. عدم انتقاد ساختاری: با وجود اشاره به مشکلات حکمرانی، از نقد ریشای ساختارهای قدرت (مانند نقش نهادهای فرادولتی یا ایدئولوژی حاکم) اجتناب کردند. در 5 سال اخیر، آمار فقر۴۰ درصد افزایش یافته است. آیا اصلاحات در چارچوب موجود ممکن است؟
2. ابهام در راهکارهای عملی: شعار «تقویت جامعه مدنی» کلی است. چگونه میتوان در فضای محدودکننده فعلی، احزاب یا نهادهای مستقل ایجاد کرد؟ از خرداد ۷۸ تا انتخابات اخیر الگوی ثابت نظام نظارت استصوابی و حذف بوده، آیا اصلاحطلبان حاضر به هزینه دادن هستند؟
3. تناقض در موضع نسبت به انقلاب: جمله «هیچ اصلاحطلبی موافق انقلاب نیست» قابل بحث است. آیا انقلابها همیشه ضد دموکراسی هستند؟ (پس چرا انقلاب در کشورهای آمریکا، فرانسه، پرتغال، تونس، مجارستان، لهستان و... موفق بوده) آیا اصلاحات تدریجی در ایران پاسخگوی مطالبات فزاینده است؟
4. عدم اشاره به شکافهای اجتماعی: ایشان به شکافهای عمیق طبقاتی، قومی ، یا جنسیتی اشاره نکردند. آیا گفتمان اصلاحات این مسائل را پوشش میدهد؟
5. آیا حکومت به اصلاحات تن میدهد؟
تجربه دههها اصلاحطلبی نشان داده که نظام اصلاحات را بر نمیتابد. آیا ایشان راه حلی برای مقاومت در برابر ساختاری که راه را بر تغییر بسته است، دارد؟ تجربه چند دهه اخیر (جنبش اصلاحات خاتمی، جنبش سبز و جنبش زن، زندگی و آزادی) نشان داده که هرگاه تغییرات به منافع نهادهای قدرتمند نزدیک میشود، با سرکوب مواجه شده است. آیا امیدی به تغییر درونسیستمی وجود دارد؟
6. شکاف بزرگ بین دولت و ملت: که در انتخابات اخیر ریاستجمهوری هم نمود عینی یافت و دولت چهاردهم نتوانست به وعدههای خود عمل کند. آیا مردم دوباره به اصلاحطلبان اعتماد خواهند کرد؟
سناریوهای پیشرو: چهار چشم انداز محتمل
1. تداوم وضع موجود: عدم تغییر در ساختار قدرت، حاشیهنشینی کامل اصلاحطلبان و رشد جنبشهای رادیکال.
2. اصلاحات رادیکال: ائتلاف با جنبشهای اجتماعی (کارگری، زنان، اقلیتها) و تبدیل شدن به آلترناتیوی مردمی در برابر گفتمان رسمی.
3. فروپاشی کنترلشده: شدید بحرانهای اقتصادی - اجتماعی و تغییر توازن قوا به نفع نیروهای خارج از سیستم.
4. انقلاب آرام: گسترش نافرمانی مدنی و اعتصابات سراسری و بازتعریف کامل رابطه حکومت و ملت.
جمعبندی: اصلاحات یا بنبست؟
روایت خانم منصوری از دغدغههای بخشی از جریان اصلاحطلبی است که میکوشد در چارچوب موجود، تغییراتی مردمی ایجاد کند. بااینحال، دو پرسش اساسی این است:
- آیا اصلاحطلبی میتواند بدون نقد رادیکال ساختار قدرت، به خواستههای جامعه حقمحور پاسخ دهد؟
- آیا فضای سیاسی ایران اجازه میدهد که احزاب و نهادهای مدنی مستقل تقویت شوند؟
به نظر میرسد تا زمانی که اصلاحطلبان نتوانند به این پرسشها پاسخ روشنی دهند، گفتمان آنها بیشتر شبیه به آرزویی محال خواهد بود تا یک برنامه عملیاتی. شاید زمان آن رسیده که اصلاحطلبان، به جای تکرار شعارهای کلی، به دنبال راهکارهای جدید، حتی خارج از چارچوبهای رسمی باشند. آینده اصلاحات در ایران به توانایی آن در همسویی با مطالبات روز جامعه (از عدالت اجتماعی تا آزادیهای مدنی) وابسته است. اگر این جریان نتواند از گفتار به عمل گذر کند، خطر حاشیهنشینی و جایگزینی توسط گفتمانهای رادیکالتر وجود دارد. تجربه جهانی ثابت کرده تغییرات بنیادین نیازمند ترکیب مبارزه مدنی، فشار بینالمللی و بازتعریف رابطه حکومت-ملت است.