گروه سیاسی: جعفر محمدی سردبیر سایت عصر ایران در یادداشتی نوشت: صلاح کار ایران در شرایط کنونی چیست؟ در پاسخ به این پرسش در یادداشت قبلی نوشتم که هر کدام از دو گزینه جنگ یا صلح که تامین کننده 3 اصل زیر باشد، باید در دستور کار تصمیم سازان کشور قرار گیرد:
1 - تمامیت ارضی 2 - امنیت 3 - توسعه کشور
نوشتم که اگر با جنگ به این سه میرسیم، ناگزیر از جنگ هستیم و اگر با صلح این سه مهم را به دست میآوریم، حتماً باید مسیر صلح را در پیش بگیریم.
هر ایرانی به عنوان یکی از مالکان "ملک مشاع ایران"، حق دارد دیدگاه خود را بیان دارد، خواه دقیق و درست باشد، خواه نادرست و ناقص. من هم به عنوان "یک نود میلیونم ایرانی ها"، با استفاده از این حق طبیعی، دیدگاه خود را بیان میکنم و امیدوارم راهگشا باشد و نظرات بقیه را هم زیر همین مطلب داشته باشم.
جنگ اخیر نشان داد که ایرانی ها، با همه اختلافاتی که دارند، به حدی از غنای معرفتی رسیده اند که وقتی پای میهن در میان باشد، ملتی به شدت همبسته و متحد میشوند؛ گو این که غرور ملی بخشی از ماهیت ایرانی هاست که پایش میایستند و این، البته متخص عصر ما نیست و درازنای تاریخ نشان داده که وطن برای ایرانیان، حکم مادر دارد و کیست که مادر را در برابر دشمن تنها گذارد؟!
در کنار این واقعیت شیرین، یک واقعیت تلخ نیز وجود دارد که هر چند از قبل نیز عیان بود ولی در جنگ اخیر، نمود عینی یافت و آن، تنهایی ایران امروز در هر گونه جنگی است. بی آن که قصد شعار داشته باشم باید بگویم که همین تنهایی، ارزش مقاومت ملی در برابر حمله اخیر را دو صد بلکه دو هزار چندان میکند.
عرصه عمل و از جمله میدان جنگ اما، آوردگاه آرمانها و ارزشها نیست که اگر این گونه بود، ملت تاریخی، خداپرست، انسان گرا و خیرخواه ایران میبایست در قله جهان میبودند. در جنگ های یکی دو سده اخیر، برتری فناورانه بیش از هر شجاعت و غیرتی اثرگذار شده است؛ جنگ های ایران و روس در اوائل قاجار را به یاد آورید که ایرانیها با شجاعتی ستودنی و حتی با انگیزه های اصیل دینی راهی جنگ و جهاد شدند ولی سرانجام، این توپ و تفنگ روسها بود که ایران را تکه تکه کرد و شد، آنچه نباید میشد.
امروز نیز اگر ایران عزیز ما توانست در برابر ارتش تا بن دندان مسلح اسرائیل مقاومت کند، به مدد تکنولوژی موشکی اش بود وگرنه نه تنها از آتش بس کنونی خبری نبود که صهیونیستها در حال تبدیل ایران به غزه ای دیگر بودند. یاد شهید طهرانی مقدم را باید گرامی داشت که توان موشکی ایران را بنیان نهاد و خود نیز در همین راه جان داد و به شهادت رسید. کسانی که سن شان به دوران دفاع مقدس میرسد خوب یادشان هست که عراق، شهرهای ایران را موشک باران میکرد و ما موشک درخوری نداشتیم که جوابشان را بدهیم و چه ایام تلخی بود!
هر چند ایران ما امروزه قوی تر از دوران جنگ هشت ساله است ولی واقعیت این است که خصم، به طور آشکاری از برتری فناورانه در عرصه نظامی برخوردار است. اگر آمریکا توانست تاسیسات فردو را در عمق 90 متری زمین بمباران کند، به خاطر داشتن خلبانای شجاع و نترس نبود بلکه به این دلیل بود که تکنولوژی اش به او اجازه داده هواپیمای B -2 داشته باشد که با 37 ساعت پرواز مستقیم در ارتفاعی فراتر از برد پدافند، از آن سوی جهان بیاید و از 50هزار پایی بمب هایش را بریزد و برود یا اگر اسرائیل توانست پدافندهای ما را هدف قرار دهد به این دلیل بود که F -35 های آمریکایی اش که در لبه تکنولوژی هوایی اند، قادرند از 300 کیلومتر دورتر از هدف، موشک های هدایت شونده شان را شلیک کنند و برگردند.
اشاره به برتری تکنولوژیک دشمن البته به معنای دست خالی بودن ما نیست و همان طور که گفته شد، ایران نیز در حد توان خود، دستانی پر دارد. اتفاقاً در جنگ 12 روزه، هر چه ایران ، اسرائیل را زد، افتخاری برای ایرانیان بود چرا که تک تک موشکها و پهپادها را ما ایرانیها ساخته بودیم (آن هم در شرایط تحریم) ولی هر چه اسرائیل زد، مدیون تسلیحات آمریکایی و بعضا اروپایی بود. ببا همه اینها اما باید این واقعیت آشکار را پذیرفت که در مقایسه توان نظامی ایران با آمریکا و دست نشانده غاصبش اسرائیل، طرف مقابل، از تسلیحات بیشتر و پیشرفته تری برخوردار است. ضمن این که صهیونیستها از بابت شارژ مجدد تسلیحاتی تا حد زیادی آسوده خاطرند چرا که بزرگ ترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان پشیبان بی چون و چرای آنهاست.
از نظر اقتصادی نیز هر چند حملات موشکی ایران، خسارت های چند میلیارد دلاری به صهیونیست های غاصب وارد کرد ولی باید در نظر داشت که اقتصاد ایران نیز که قریب به نیم قرن است تحت انواع تحریم های ظالمانه قرار دارد، به آن اندازه قوی نیست که بتواند در برابر هزینه های یک جنگ تمام عیار، خم به ابرو نیاورد.
از سویی دیگر، ما یک مصوبه ملی داریم به نام "سند چشم انداز ایران در سال 1404" که طبق آن قرار بود ایران ما در سال جاری که سر رسید سند مذکور است، قدرتمندترین کشور منطقه از هر نظر باشد ولی شرایط کنونی که پیش چشم همگان هیچ نسبتی با اهداف سند ندارد و شرح وضعیت، بیان واضحات و تکرار مکررات است و تشدید ملال و حسرت. به نظر میرسد که حتی اگر بخواهیم این سند را تجدید کنیم و بار دیگر به سمت تحقق آن برویم، مسیرش نه از جنگ که از صلح و تعامل با منطقه و دنیا میگذرد.
این به معنای دست برداشتن از آرمانها و ارزشها نیست، اتفاقاً بهسازی و هموار کردن مسیر برای رسیدن به آرمانها و تحقق ارزش هایی است که مردم ایران در سال 1357 برای شان انقلاب کردند، ارزش هایی مانند استقلال، آزادی، مردم سالاری، اسلامیت، عدالت، فقرزدایی، تعالی انسانها و ... .
به راستی اگر درآمد سرانه ایرانیان به جای 2 هزار دلار کنونی 10 هزار بود، آیا گذشته از ابعاد بهتر مادی (از رفاه تا تسلیحات)، حتی از نظر معنوی نیز میتوانستیم جامعه ای مطلوب تر از آنچه داریم بسازیم؟ قطعا میتوانستیم چون ایمان وقتی از پنجره خارج میشود که فقر از در وارد میشود.
به باور من، بسیار بدیهی است تحقق سه اصل "حفظ تمامیت ارضی، امنیت و توسعه" از مسیر صلح و تعامل و تجارت و تولید میگذرد. حتی اگر باید موشک هم داشته باشیم - که باید داشته باشیم - نقش اصلی شان باید حراست از صلحی باشد که حافظ این سه اصل است.
البته این نکته را هم باید متذکر شوم که ممکن است ایران برای صلح و تعامل اعلام آمادگی کند ولی طرف های مقابل، زیاده خواهی کنند و نپذیرند و جنگ را تحمیل کنند. در چنان فرضی، چاره ای جز دفاع نیست و باید تا سر حد جان از سرحدات کشور پاسداری کرد. اما تا زمانی که بتوان از راه گفت و گو و صلح و دادن و گرفتن امتیاز، گره وضعیت کنونی را گشود نباید به سمت جنگ رفت.
این درسی است که امام حسین علیه السلام در کربلا به ما دادند؛ آن حضرت در روزهای نخست محرم، با شقی ترین افراد روزگار خود وارد مذاکره شدند تا راهی برای جلوگیری از جنگ پیدا شود و خود و اهل بیت و یاران شان به سلامت بازگردند ولی وقتی خصم، جنگ را تحمیل کرد، بزرگ ترین حماسه تاریخ را با خون شان آفریدند.
اینک ماییم و دشمنی که همانند روزگار حسین علیه السلام، عُدّه و عِدّه بیشتری دارد؛ عقل سلیم و راه امام علیه السلام میگوید که تا میتوانی با مذاکره جلوی جنگ را بگیر ولی اگر دشمن نپذیرفت و حمله آورد، طوری بجنگ که تاریخ بتواند افتخار کند.
منصفانه و خردمندانه باید گفت که ایران در قریب به یک سال اخیر، در همین مسیر بوده است، همانند حسین علیه السلام، با دشمن وارد گفت و گو شد تا جنگ شکل نگیرد ولی وقتی دشمن هجوم آورد، دلیرانه و پرافتخار ایستاد تا کار به آتش بس رسید. اکنون نیز همان ماجراست: پس از این مقاومت جانانه، با سری بلند و صدایی رسا باید برای گفت و گو و تعامل با هدف جلوگیری از جنگ و خونریزی اعلام آمادگی کرد. شاید حتی لازم باشد در جایی کوتاه آمد ولی اگر همین کوتاه آمدن نیز از سر عقلانیت باشد، در آینده به دستاوردهای بزرگ تری میرسد. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، رسول خدا بودند ولی در متن صلح نامه حدیبیه، وقتی مقابل نام ایشان نوشته شد "رسول الله" ، کفار گفتند که ما تو را رسول الله نمی دانیم و باید این عبارت از مقابل نامت پاک شود و پیامبری که خود میدانستند رسول الله هستند، پذیرفتندن و پاک کردند و صلح محقق شد و سالها بعد ثمراتش نصیب اسلام شد. حتی اگر از منظر دینی نیز بنگریم، چه چیزی در موضوعات اختلافی حاضر، برتر از رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) داریم که نتوانیم درباره اش مذاکره کنیم (دقت کنید که عرض میکنم مذاکره کنیم نه این که به ثمن بخس بدهیم).
محلص کلام این که با استدلال های فوق، به باور من صلح راه بهتری برای ایران است ولی اگر استدلال های طرفداران جنگ قوی تر باشد، حتما خواهم شنید و باز هم به عنوان یک نود میلیونم ملت ایران خواهم پذیرفت که امام صادق علیه السلام فرمود: «نحن ابناء الدّلیل نَمیل حیث یَمیل: ما فرزندان استدلال هستیم و بدان سو میل میکنیم که استدلال، میل میکند».