به روز شده در ۱۴۰۳/۰۷/۱۳ - ۲۰:۰۶
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۹ ساعت ۰۹:۱۲
کد مطلب : ۴۹۰۰۸۳
زنگ هشداری برای مسئولان در حوزه سیاست‌گذاری، اقتصاد و امنیت

مخاطره‌های پیدا و پنهان موج مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران

مخاطره‌های پیدا و پنهان موج مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران
رضا صادقیان
گروه جامعه: افزایش پُر شمار پناه‌جویان کشور افغانستان طی سه سال گذشته زنگ هشداری برای مسئولان در حوزه سیاست‌گذاری، اقتصاد و امنیت است. بوده و هستند کسانی که با چنین پدیده‌ای تنها از دریچه انسان دوستی، محبت به دیگری و رعایت حال مردم کشور همسایه را در روزگاری سختی پیشنهاد می‌داده و می‌دهند. آمارها به ما می‌گویند طی سه سال گذشته جمعیت پناه‌جویان از کشور افغانستان، عراق و سوریه به بیش از 6 میلیون نفر رسیده است که در این میان جمعیت افغانی‌ها بسیار بیشتر از دو کشور دیگر است. اگر این خط رسانه‌ای را در رسانه‌های ایران دنبال کنیم به اوایل سال‌های 1380 بازمی‌گردیم.
روزگاری که طالبان بر کشور افغانستان حکومت می‌کرد و عرصه زندگی را آنقدر بر مردم آن کشور تنگ و عذاب‌آور کرده بود که هیچ راهی جزء رها کردن خانه و خاطرات برای مردم آن کشور نمانده بود. در همان سال‌ها در میان نشریات این مسئله از زاویه همکاری، نیروی کار ارزان‌تر و کمک به سرعت بخشیدن به تکمیل پروژه‌های صنعتی و عمرانی فهم می‌شد. برخی مدعی بودند که تکمیل و راه‌اندازی مترو تهران با کمک نیروی کار افغانستان ممکن شده است؛ حتی سرعت بخشیدن به پروژه‌های پارس جنوبی را به آنان متصل می‌کردند و ترسیم این تصویر دلسوزانه تا بازسازی فاضلاب شهرهای تهران و اصفهان ادامه می‌یافت. اما مسئله مهاجرت، پناه‌جویان و کوچ‌های اجباری پر جمعیت از کشورهای مبدا به مقصد طی سال‌های گذشته در اکثر کشورهای صنعتی و در حال توسعه به عنوان یکی از مهمترین و چالشی‌ترین موضوعات مطرح شده است. نه تنها در ایران، بلکه در کشورهای دیگر صدها نشست تخصصی و میزگرد برای فهم و رسیدن به راه حل‌های بلند مدت برگزار شده است.
انتشار ده‌ها مقاله عملی و پژوهشی و گفتگو با کارشناسان و کنشگران سیاسی نیز بخشی دیگری از حساسیت موضوع را بیان می‌کند. بنابراین می‌بایست با مسئله مهاجرت‌های گسترده و پناه‌جویان پر شمار قبل از آنکه به دشواره‌های بزرگ و ابر چالش‌های اجتماعی، اقتصادی و امنیتی روبرو نشده‌ایم برای حل این مسئله راهکاری عملی، با کمترین تنش و کمترین هزینه را اجرا کنیم.
اول: در این یادداشت از عبارت پناه‌جو و نه مهاجرت برای مردم افغانستان استفاده می‌کنم. از منظر این نوشته پناه‌جو کسی است که در جستجوی مکانی برای دست یافتن به آرامش نسبی است. او به خوبی می‌داند مکانی که به عنوان مقصد انتخاب کرده از کیفیت خوبی برخوردار نیست، اما نسبت به مکان قبلی بهتر است، به همین دلیل تلاش می‌کند با آن نقطه امن برسد. جایی که جانش آرام بگیرد. حکایت پناه‌جویان در دنیای امروز چنین است. عبور از موج‌های جان‌کاه اقیانوس، جابجایی با کشتی‌های فرسوده، سفر در صندوق عقب خودرو، قرار گرفتن 10 مرد در یک پژو 405 و 40 روز ماندن روی دریا و خوردن نصف نان در یک روز و اسکان در کمپ‌های جنگلی و دور از شهرها و... بخشی از زیست دشوار پناه‌جویان برای رسیدن به مقصد است. آنچه به عنوان مهاجران افغانی می‌شناسیم تا حدودی نادرست است. آنان مردمی هستند که به دلیل جنگ، ترس از ویرانی و گرسنگی و مرگ نابهنگام با جمع کردن ناچیزترین وسایل زندگی از کشور خودشان فرار کرده‌اند. وسایلی که گاه به در دست گرفتن یک کیسه پلاستیکی، یک پیراهن رنگ و رو رفته و تکه نانی خلاصه شده است. آنان جانشان را برداشته و به کشور دیگر پناه برده‌اند،
بنابراین ما با مردم پناهجو روبرو هستیم. داستان مهاجرت و مهاجران با انسان پناه‌جوی افغانستانی هزاران کیلومتر فاصله دارد. اکثر مهاجرت‌ها با وسیله‌ای امن و برای رسیدن به زندگی بهتر و آینده تضمین شده‌تر انجام می‌شود. تهیه بلیط اتوبوس. عبور قانونی از مرز. سوار بر هواپیما و با احترام به کشور دیگر گام گذاشتن تکه‌ای از زندگی یک مهاجر قانونی است. اما در پناه‌جویی فقط مسئله حفظ جان به هر قیمت مطرح است، در مهاجرت قرار است انسان به زیست باکیفیت‌تر برسد، اما پناه‌جو از ترس از کف دادن جان و نرسیدن به مرگ دل‌خراش دیارش را برای همیشه ترک می‌کند. اینکه برخی از پناه‌جویان 5 سال انتظار در کمپ‌ها را به جان می‌خرند و ماندن در کلبه‌های 10 متری را به بازگشت به وطن خودشان ترجیح می‌دهند نمایی از دوری و پشت کردن به مرگ نزدیک در وطن خودشان است. مرگی که در کشور خودشان از آن گریخته‌اند و به نقطه‌ای امن پناه برده‌اند و حال تمام تلاش خود را برای ماندن در کشور مقصد به انجام می‌رسانند. با این حال تنها نمی‌توان به مسئله پناه‌جویان از نگاه انسان دوستانه روبرو شد و یا صرفا متر و معیار اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را در نظر داشت.
دوم: بازگشت حکومت طالبان به افغانستان و اعمال محدودیت‌های اجتماعی و تحمیل یک سبک زندگی به مردم آن کشور و فروپاشی نسبی اقتصاد باعث ورود جمعیت قریب به 6 الی 8 میلیون نفر افغانستانی به کشور ایران شده است. حضور جمعیت گسترده مردم افغانستان در شهرهای تهران، کرج، مشهد، اصفهان، شیراز و... طی سه سال گذشته به سادگی قابل اثبات است. خصوصا در شهرستان‌های استان‌های که دارای شهرک‌های صنعتی و کارگاه‌های کوچک و متوسط مقیاس هستند. افغانستانی‌هایی که در صف نانوانی‌های ایستادن و تقاضای کشیدن کارت بانکی از سایر خریداران نان دارند. متقاضی دریافت سیم کارت به نام افراد دیگر هستند. با مشخصات کارت ملی فرد دیگر اقدام به کرایه خانه می‌کنند و با همین رویه خودرو خرید و فروش می‌کنند و... معمولا این افراد در کارگاه‌های آچرپزی، تولیدی‌های تیرچه و بلوک، معادن شن و ماسه و سنگ، جمع‌آوری ضایعات، حوزچه‌های پرورش ماهی، دامداری‎ها، تولیدی‌های میوه و صیفی‌جات گلخانه‌ی و پرورش گل و گیاه و... مشغول به کار هستند.
در واقع بخش زیادی از کارهای مربوطه در حوزه کشاورزی، صنعت و معدن و تولیدی‌ها توسط نیروهای کشور افغانستان اشغال می‌شود. مسئول کارگاه این افراد را بیمه نمی‌کند، حقوق کافی به آنان پرداخت نمی‌کند و در مقایسه با نیروی کار ایرانی با دستمزد کمتر و امکانات رفاهی ناچیزتر حاضر به کار می‌شوند. بخش زیادی از حضور افغانستانی‌ها برای دولت بار است و برای بخش خصوصی و خصوصا کارگاه‌های کوچک یار خاطر. زمانی که کارفرما بدون در نظر گرفتن وقوع بحران‌های اقتصادی، ناترازی انرژی و امنیتی امکانی برای مخفی کردن نیروهای کار فراهم می‌کند نگاهش به نیروی کار ارزان‌تر و کسب سود بیشتر است. در واقع نیروهای کار کشور افغانستان به دلیل اینکه می‌دانند شکل‌های مختلف کار کردن مخفی و بدون مجوز در ایران قابل دسترس است به کشور ایران می‌آیند.
سوم: ورود 6 الی 8 میلیون جمعیت کشور افغانستان به ایران طی سه سال گذشته از نمای ادبیات انسان دوستانه خوشایند است. میزمانی از مردم زجر کشیده و ستم دیده تحت حکمرانی طالبان برای هر جمع و جامعه‌ای حرکت مطلوبی است. اما با در نظر داشتن منابع اقتصادی، ایجاد ناترازی انرژی و خصوصا حوزه امنیت ملی با روایت دیگری از این جمعیت پنهان روبرو خواهیم بود. میزبانی هر کشوری از جمعیت 6 میلیونی در بازه زمانی کمتر از سه سال لاجرم نتیجه‌ای جزء فشار اقتصادی بیشتر، برهم خوردن عرضه و تقاضا برای کالاهای اساسی، ناامن‌تر شدن روابط اجتماعی و افزایش بزه و جرم را به دنبال خواهد داشت. افزایش نشر اخبار جرم و جنایت طی سه سال گذشته از قبیل سرقت، چاقوکشی و قتل بخشی از این پازل ناامن و دلهره‌آور از جامعه پناه‌جویان افغانی است. در شرایطی که بیش از 90 درصد افغانستانی‌های پناه‌جو دارای هیچ برگ تشخیص هویت نیستند و رفت و آمد آنان در مناطق جغرافیایی، مکان‌های کار و اسکان نامشخص و کاملا به صورت مخفیانه انجام می‌شود و امکان رهگیری هیچکدام از جابجایی‌های پولی و ارتباطی این پناه‌جویان در کشور پهناور ایران امکان‌پذیر نیست، نتیجه‌ای جزء خطر امنیتی را به همراه ندارد. هادی زرقانی و زهرا موسوی در مقاله علمی-پژوهشی «مهاجرت‌های بین‌المللی و امنیت ملی» به خوبی بحران‌های دامنه‌دار این نوع از جابجایی‌های جمعیتی را برشمردند.
آنان می‌نویسند: از نظر امنیتی در رابطه با مفهوم مهاجرت‌های بین‌المللی، پنج حوزه شامل حوزه‌های میلیتاریستی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی را می‌توان در نظر گرفت. این بخش‌ها آنقدر به یکدیگر وابسته‌اند که روی یکدیگر تاثیر می‌گذارند و حتی می‌توان آنها را در قالب یک بخش فراگیرتر در نظر گرفت. این بدین معنی است که تاثیر مهاجرت‌های بین‌المللی روی یکی از حوزه‌های فوق، سایر بخش‌ها را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. نویسندگان ابن مقاله مهمترین مشکل مهاجرت‌های گسترده را چنین برمی‌شمارند: وجود ایدولوژی‌های سیاسی متفاوت میان مهاجران و کشور میزبان، می‌تواند منجر به عملیات نظامی و تروریستی توسط مهاجران در جهت اهداف سیاسی گروه یا کشور خاصی گردد. دقت به این مسئله بسیار مهم است. در شرایطی که امکان زیست مخفی پناه‌جویان وجود داشته باشد، انجام عملیات تروریستی و انتحاری در کشور مقصد اساسا دور از ذهن نیست. در همین مقاله و در بخش مربوط به امنیت اقتصادی آمده است: مهاجران محدودیت‌هایی برای کشور میزبان به وجود می‌آورند. آنها معمولا از نظر اقتصادی در سطح پایینی قرار دارند و هزینه‌های قابل توجهی را در رابطه با مسکن، آموزش، بهداشت، تاسیسات حمل و نقل و ارتباطات و نظایر آن بر کشور میزبان تحمیل می‌کنند.
برای رسیدگی به موارد فوق، حکومت میزبان ممکن است مالیات شهروندان خود را افزایش دهد و این از طرف برخی از گروه‌های اجتماعی، به خصوص گروه‌های ملی‌گرا، واکنش‌هایی را به دنبال دارد. بنابراین فهم مسئله مهاجران با جمعیت زیاد و پناه‌جویان صرفا در قالب‌های کلیشه‌ای و یکنواخت با رنگ انسان دوستی و میزبانی از مردمان زخم خورده ممکن نیست؛ چرا که با در نظر گرفتن سایر مخاطرات و خصوصا برهم خوردن نظم نسبی اقتصادی، امنیتی و نظامی مهاجرت فراگیر از کشور مبدا به کشور میزبان می‌تواند دشواره‌های جدیدی را برای کشور میزبان ایجاد کند. مشکلاتی که تنها در حوزه سیاست‌گذاری خلاصه نمی‌شود و بخشی از فرهنگ عمومی و اجتماعی شهروندان را طی سال‌های آینده دچار خلل‎های ماندگار می‌کند.
چهارم: رشد منفی اقتصاد ایران طی دهه نود همراه با مسائلی بوده که تا به امروز و چه بسا سال‌های آینده با آن دست به گریبان خواهیم بود. آمارهای وزارت رفاه به ما می‌گوید طی این سال‌ها شاهد افزایش خط فقر مطلق در کشور بوده‌ایم. افزایش جمعیت خط فقر مطلق از 19 میلیون به بیش از 26 میلیون نفر مرتبط با سیاست‌های اقتصادی و اجرایی نادرست است. با در نظر داشتن افزایش چشم‌گیر پناه‌جویان افغانی لاجرم شاهد افزایش جمعیت فقیر در کشورمان خواهیم بود. امکان متوقف کردن این چرخه پیوسته و هزینه‌زا برای بخشی از شهروندان ایران با توجه به موج مهاجرت‌های ناگزیر از کشور افغانستان به ایران و در صورتی که راهکاری کارآمد اتخاذ نگردد، نیست.
اگر بپذیریم که هدف شغلی فقیران ایران کسب شغل‌هایی کارگری در سطوح پایین و بدون مهارت لازم و آموزش است، متوجه می‌شویم که با ورود بی‌امان پناه‌جویان خطر از میان رفتن همان مشاغل سطح پایین از دست فقرا است. به این مسئله باید به افزایش حاشیه نشینی در کلانشهرهای کشور نظر داشت، اکثر فقرای شهری و پناه‌جویان در این مناطق سکنی می‌گزینند و با افزایش و گسترده‌تر این مناطق حاشیه‌ای با افزایش بزه و جرم‌های مختلف روبرو خواهیم بود. این مسئله واقعیت اقتصاد مردمان فقیر است. همچنین تجربه تورم‌های کمرشکن طی 5 سال گذشته و لمس تورم 40 درصدی در دو سال قبل، نمایی دیگر از واقعیت اقتصادی ایران امروز است که بخشی از آن به دلیل برهم خوردن نظم عرضه و تقاضا در بخش کالاهای اساسی، بهداشت، مسکن، وسایل حمل و نقل، محیط زیست، انرژی و امنیت است. به عنوان مثال؛ یکی از ناترازی‌های قابل ذکر طی دو سال گذشته مسئله بنزین، گازوییل و برق بوده است. افزوده شدن جمعیت 6 میلیونی پناه‌جویان به این ناترازی انرژی دامن زده است. بنابراین این جمعت به دلیل ورود یکباره به کشور باعث شکل گرفتن برخی مشکلات شده که ناخواسته بخشی از هزینه‌های تحمیلی آن توسط دولت، ساختار حاکمیتی و شهروندان ایران از طرق مختلف پرداخت می‌شود.
پنجم: طی یک دهه گذشته دغدغه مهاجران و پناه‌جویان افغان بخشی از پازل فکری پژوهشگران و اساتید دانشگاه‌ها شده است. شاطریان با تمرکز به محیط اقتصادی و اجتماعی شهر کاشان در مقاله علمی و پژوهشی «تاثیر مهاجرت افغان‌ها بر شرایط اقتصادی و اجتماعی شهر کاشان» برخی از مشکلات این پدیده را چنین بر شمرده است: کاهش ضریب امنیت شغلی نیروی کار داخلی و افزایش نرخ بیکاری، تغییر فرهنگ کار و اشتغال در کشور، افزایش جرم و بزهکاری در کشور، گسترش فقر و افزایش شکاف طبقاتی در کشور، خروج سالانه میلیاردها دلار ارز توسط افغانی‌های غیر مجاز و افزایش ازدواج‌های غیر رسمی و غیر قانونی مهاجران با مردم بومی ایران. پدیده پناه‌جویان اففانی صرفا به اقتصاد، جامعه و امنیت مرتبط نمی‌شود، بلکه تمامی این مسائل را شامل می‌شود. وقتی امکان کاریابی و اشتغال برای این افراد بدون داشتن اوراق هویتی ممکن باشد و کارفرمای ایرانی به دلیل کاهش هزینه‌های جاری کارخانه و واحد تولیدی چنین نیروی کاری را به کارگیری می‌کند، ناخواسته در حال برهم زدن شرایط اقتصادی، اجتماعی و امنیت جامعه و بی‌توجهی کامل به نیروی کار ایرانی است.
همانطور که نویسندگان مقاله ذکر شده تاکید کرده‌اند، شهر کاشان در مقایسه با سایر شهرهای استان اصفهان به دلیل فعالیت کارخانه‌های نساجی، فرش ماشینی و شوینده فضای مناسبی برای جذب نیروی کار دارد و همین امر باعث می‌گردد در این شهر با پدیده بیکاری و یا اخراج نیروی کار ایرانی روبرو باشیم. برای تکمیل‌تر شدن این گزاره به مقاله‌ای دیگر اشاره می‌کنیم. محمود مشفق در مقاله علمی پژوهشی «مهاجرت‌های داخلی و امنیت اجتماعی: مطالعه رابطه الگوهای مهاجرت‌های داخلی و ضریب ناامنی محیط اجتماعی در ایران» و با تمرکز به استان‌های البرز، همدان، تهران و خراسان رضوی محتوی مقاله را براساس جابجایی‌های برون استانی و در داخل کشور ایران متمرکز می‌کند.
نویسنده می‌نویسد: اگر مهاجرت تحت تاثیر عوامل دافعه و از روی ناچاری باشد، می‌تواند آسیب‌زا شود. بسیاری از مهاجرت‌های اجباری و ناشی از عوامل دافعه نظیر فقر، بیکاری و ناامنی است. اینگونه مهاجرت‌ها می‌تواند زمینه افزایش آسیب‌های اجتماعی از جمله اعتیار، سرقت و جرم و بزه‌های مختلف را در جامعه مقصد دامن بزند. در صورت پذیریش این پارادیم تحلیلی و با در نظر داشتن چهارچوب نظری این مقاله در حوزه مهاجرت‌های داخل کشور، می‌باید بپذیریم که مسئله ورود پناه‌جویان افغانستان می‌تواند زمینه ساز شکل‌گیری بحران‌های کلان‌تر و گسترده‌تری را برای جامعه ایران به همراه داشته باشد.
نتیجه‌گیری: طی بیش از دو دهه گذشته مسئله پناه‌جویان کشور افغانستان بیش از آنکه امکانی برای خلق و بهره‌برداری از فرصت‌ها باشد، در عمل به پدیده‌های پیوسته و منتهی به تهدید برای اقتصاد، امنیت، فرهنگ و جامعه چهل‌تکه ایرانی تبدیل شده است. به دلیل ورود پناه‌جویان غیرقانونی با توانایی مالی بسیار بسیار کم و تجربه زیسته در جامعه افغانستان در عمل آورنده برخی ناهنجاری‌ها به جامعه ایران شده‌اند. همچنین با در نظر داشتن حضور مخفی و غیر قابل رصد این پناه‌جویان و تحمیل هزینه‌ها به حوزه اقتصاد، تنها راه رسیدن در جهت کاهش تنش‌های حوزه اقتصاد، فرهنگ و امنیت بازگرداندن این نوع از پناه‌جویان به کشور مبدا است. واقعیت اینکه نه تنها اقتصاد ایران، بلکه کشورهای توسعه یافته و صنعتی توانایی میزبانی از جمعیت 6 میلیونی در بازه زمانی 3 ساله را نخواهند داشت. با توجه به واقعیت‌های اقتصادی ایران میزانی از جمعیت فوق نه تنها امکان‌پذیر نیست بلکه خطرات این شیوه از ورود پناه‌جویان به کشور بیش از دستاورد سازی‌هایی با نگرش انسان دوستانی بوده است.
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها