کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

جريان شناسي سياست ايران

پريروز و ديروز و امروز؛ از انقلاب تا اعتدال

30 آبان 1393 ساعت 10:49


سيد سبحان تقوي
فعال اصلاح طلب دانشگاه شيراز


گروه مقالات: نظام جمهوری اسلامی ايران، نظامي ست ترکيبی که به لحاظ حقوقی- سياسی سه وجهِ مهم مي تواند داشته باشد؛ به عبارتی، اين نظام تلفيقی است از اين سه:
١- وجه کاريزماتيک يا فرهمندانه
٢- وجه اليگارشيک يا گروه سالارانه
٣- وجه دموکراتيک يا مردم سالارانه
جای پای هر سه را مي توان در قانون اساسی يافت. آنجا که در قانون اساسی بحث از ولی فقيه به ميان می آيد همان جايي است که وجه کاريزماتيک قضيه پررنگ است و البته اين وجهِ کاريزماتيک متناسب بود با رهبری امام خمينی در ابتدای انقلاب. از اين که بگذريم، در بسياری موارد می بينيم که طبقات خاصی از جامعه ي ايران در قانون اساسی امتيازات ويژه اي دارند.

در آن دعواهای ابتدای انقلاب، بخشی از جامعه که روحانيت و طبقه ي فقها بود توانست خود را بر ساير طبقات غالب کند و در قانون اساسی جاهايي را برای خود نگاه دارد و راه هايي را پيش پای خود باز بگذارد. بسياری از مناصب در قانون اساسی جمهوری اسلامی اصلاً خاصّ طبقه روحانيون و فقهاست. در آن بخش از قانون اساسی که صحبت از حقوق ملت به ميان می آيد وجهه ي دموکراتیک قضيه نمود می يابد.

از همان ابتدای انقلاب اسلامی اگر بخواهيم سياست را در ايران جريان شناسی کنيم، بايد گفت با توجه به حضور امام خمينی(ره) در جامعه، اداره کشور غالباً به صورت کاريزماتيک بود؛ يعنی همگان از سرِ قبول و با اعتقادی قلبی سخنان ايشان را می پذيرفتند. بعد از وفات امام خمينی و رهبری آيت الله خامنه ای و دوره هشت ساله رياست جمهوری آيت الله هاشمی رفسنجانی، بُعد الگارشيک قضيه غالب شد؛ يعنی عمده ي نسبت های خويشاوندی ميان- روحانيتی ما در همان ٨سال شکل گرفت؛ پيوندها و نسبت ها و مرزبندی های سياسی در همان دوران پررنگ شد و تا امروز هم برجا ماند. دوره ٨ساله خاتمی البته بيشتر صبغه ي دموکراتيک داشت و سويه های مردم سالارانه قوت گرفت.

٨سالِ احمدی نژاد را اما مي‌توان يک حرکت فرعی در کنار آن جريان اصلیِ از ابتدای انقلاب در نظر گرفت که مي بايست قدری عميق تر بدان پرداخت. احمدی نژاد و اطرافيانش، هيچ کدام از آن سه وجهه ای که سخنش رفت نصيبی نداشتند. احمدی نژاد به لحاظ کاريزماتيک حرفی برای گفتن نداشت و جز معدودی در تهران، آن هم به واسطه شهردار بودنش، تا قبل از انتخابات سال٨٤ حتی اسم او را نشنيده بودند و هيچ گونه نسبت کاريزماتيکی بين جامعه و او برقرار نبود.

به لحاظ اليگارشيک هم او از طبقه روحانيت به شمار نمي رفت و نسبتی با آن طبقه نداشت؛ يعنی در نظام خويشاوندیِ ميان- روحانيتیِ حاکم جا نمي گرفت. ديگر اين که اصلاً انديشة سياسیِ احمدی نژاد و اطرافيانش برآمده از يک بستر دموکراتيک نبود {او در يكي از سخنراني هايش علنا گفت واژه دموكراسي حالت تهوع ايجاد مي‌كند!)؛ چون در نظر تصوری از دموکراسی نداشت لذا در عمل هم نمي توانست دموکرات باشد. بايد پرسيد که او چه کرد تا اين سه خلأ را پر کند؟ کوشيد تا شوربايي از اين هر سه را برای خود درست كند؛ هر چند بسيار سطحی. البته در مورد اول تا حدی موفق بود و توانست کاريزمایي برای خود دست و پا كند؛ به خصوص در آن سالهای ابتداييِ روی کار آمدنش.

اما در مورد سوم يعنی سويه ي دموکراتيک به هيچ عنوان موفق نبود؛ چراکه اصلاً در چنين فضايي تنفس نمی‌کرد. احمدی نژاد به خوبی می دانست که چهره کاريزماتيکی نيست لذا کاری که کرد اين بود که به پوپوليسم روی آورد؛ يعنی برای جبران فقدانِ کاريزمای خود از پوپوليسم و عوام فريبی بهره برد. از همان ابتدا شعارهای درشتی می داد که در آسمان و زمين جا نمي شد. از عدالت اجتماعی بسيار شعارگونه سخن مي گفت. مي كوشيد زبانش، زبان مردم کوچه و بازار باشد و خود را دل نگران مردمان طبقات پايين جامعه نشان دهد و امتيازاتی به اقشار تهی دست می بخشيد.

از واگذاری مسکن و يارانه و استخدام بلامتعارف بهره مي برد تا برای خود جايي در دل ها باز کند. بدش نمی آمد رابين هود باشد و البته بايد انصاف داد که خصوصاً در آن 4سالِ اول رياست جمهوری اش در اين وادي موفق بود. گروهی از مردم واقعاً گمان کردند که احمدی نژاد همان موعودِ اجتماعی آنهاست و کسی است که آمده تا آنها را از گرسنگی و درماندگی نجات دهد. از آوردن پول نفت بر سرِ سفره ها و از ميان بردن بيکاری و ريشه کن کردن فساد و... سخن مي گفت و جماعتی هم هرآنچه را که وعده مي داد به گوشِ قبول می شنيدند و به برآورده شدنش دل می بستند.

آدمی به تعبير "مانس اشپربر" در روزگاران سخت، در آن دوران که کاری از دستش ساخته نيست به سادگی به باورِ اعجاز سياسی و اجتماعی متوسل مي‌شود و به هر وعده ای که مي شنود دخيل می بندد. مردمان در روزگاران سخت، سخنان باورنکردنی را بسيار راحت تر باور مي‌کنند و در نااميدی به سادگی اميدوار مي‌شوند.

تا اينجا سخن از کاريزمای او بود اما به لحاظ وجهه اليگارشيک. از آنجا که جايي در آن نظام نداشت با اين گروه درافتاد؛ يعنی چون نمی توانست از امتيازات آن گروه نفعی ببرد کوشيد تا خود را در طرف مقابل اين جريان تعريف كرده، مگر از اين طريق برای خود کسب جايگاهی کند. به ياد بياوريد که از همان ابتدا، يعنی از همان سال ٨٤ با شعار مقابله با توده های ثروت و قدرت و بريدنِ دُمِ آقازاده ها روی کار آمد. در آن مناظرات تلويزيونی خيلی بی پرده از بعضی چهره های سرشناس روحانی مثل آيت الله هاشمی رفسنجانی، حجج الاسلام ناطق نوری و مهدی کروبی گفت و سعی کرد تا خود را در تقابل با اين جريان تعريف کند.

اينجا هم تا حدی موفق بود اما بيشتر وعده های او برای برملا کردنِ رازهای نهان اين طايفه در حدّ شعار باقی ماند و در نهايت جز فيلمي از بده بستان مرتضوي و يكي از برادران لاريجاني كه در مجلس پخش شد، چيزی از آستين وی درنيامد؛ كه آن هم به جهت منازعات سياسی ميان تيم خود و مخالفانش بود. او برادران لاريجانی را نشانه رفت نه روحانيت سرشناس را.

به لحاظ دموكراتيك اما گرچه کوشش بسيار کرد اما هرچه کرد به جايي نرسيد. در اين چند سالِ آخر عمرِ رياستش هر تير که در ترکش داشت انداخت اما همگی بی فايده بود. به ياد بياوريد نامه او را برای برکناری رئيس دانشگاه تهران بدين بهانه که چرا فضای دانشگاه تا بدين اندازه بسته است! اين اواخر حتی نقل شد که احمدی نژاد برای رفع حصر آقايان موسوی و کروبی نامه ای هم به رهبری نوشته است!

با اين حال، دوره احمدی نژاد را تنها بايد يک حرکت فرعی در کنار آن مسير اصلی به شمار آورد نه چيزی بيشتر. داستان دولت روحاني هم حديث ديگري ست. برخی از صاحب نظران حوزه سياست داخلی ايران از سالها پيش و شايد اواخر دهه هفتاد، پيش بينی کرده بودند زمانی خواهد رسيد که چنين دولتی بر سرِ کار بيايد. از همان زمان در تقسيم بندی های سياسی هميشه ميان دو طيفِ راست و چپ، گروهی قرار داشت که شايد بتوان "عمل گرايانِ مصلحتی" ناميدشان.

اينان مشی ميانه ای داشتند و با کسی در نمی افتادند. هم با رهبری ارتباط خوبی داشتند، هم با آيت الله هاشمی و هم با سيد محمدخاتمی. همان ايام عده ای پيش بينی مي كردند که آن درآويختن ها و به جانِ هم افتادن های راست و چپ، اصولگرايان و اصلاح طلبان، نهايتاً به تضعيف هر دو می انجامد و نتيجه آن مي شود که گروه جديدی سر بر كند.

آن پيش بينی ها البته درست از آب درآمد و عمل گرايان مصلحتی که در هر دو طيف راست و چپ بودند رفته رفته از جريانِ خود فاصله گرفتند و به هم نزديک شدند تا نهايتاً به هم رسيدند و امروز می بينيم آن دسته از کارگزارانی که بيشتر با اصلاح طلبان مراودت داشتند با آن عمل گرايانِ راست که هرچند از محافظه كارانِ افراطي نبودند اما همواره مرزبندی خود را با اصلاح طلبان رعايت مي كردند دور هم جمع شده و زير يک سقف در جلسه هيئت دولت مي نشينند و شايد خودِ دکتر روحانی برجسته ترين چهره اين گروه باشد.


کد مطلب: 61169

آدرس مطلب :
https://www.baharnews.ir/article/61169/پريروز-ديروز-امروز-انقلاب-اعتدال

بهار نیوز
  https://www.baharnews.ir