گروه مقالات: اکنون به آسانی میتوان گفت که مردم ایران راهی دیگر برگزیدهاند و همین گزینش عمومی، اقتدارگرايان را آنچنان به وحشت افکنده و در چاه حیرت انداخته است که به ناسزا گفتن و رکیک گویی و هزل و هذیان روی آوردهاند.
شاید استفاده از واژه شکست در رقابتهای سیاسی چندان درست نباشد اما اتفاق هفتم اسفند به شکلی رقم خورد و بخشی از اصولگرایان را وادار به واکنشهایی پر از خشونت و عصانیت نمود که بدور از منطق و عرف و شرع از عبارتها و کلماتی بیادبانه و غیر اخلاقی در اهانت به رقیبان و نیز مردم استفاده کردند که به هماناندازه که بکار بردن آن عبارات و واژگان بسیار مذموم و ناپسند است و در دعواهای خیابانی اراذل و اوباش بیشتر کاربرد دارد نشان دهنده شکست بسیار سنگینی است که توان تحمل آن را نداشته و به زمین و زمان بد میگویند. آیا پست و دور از شرف نامیدن رقیب سیاسی که مردم به وی رای دادهاند انسانی، اخلاقی، اسلامی است؟
اگر کمی به عقب بر گردیم سابقه این نوع ادبیات را خواهیم یافت؛ در آن هشت سالی که همین مدعیان شکست خورده امروزی، نخبگان و دانشگاهیان و فرهیختگان این کشور را بزغاله مینامیدند و وزیر آن دولت تهدید میکرد که دانشگاه را با خاک یکسان میکند. امروز هم در پی شکستی که به دست ملت برای آنان رقم خورد همان عبارتهای زشت را بکار میبرند. آن روز در اوج مثلاً پیروزی! مردم را خس و خاشاک و بزغاله و گوساله میخواندند امروز انگلیسی و کوفیان و ... میخوانند، مگر این مردم چه گناهی دارند که شما بداخلاقانِ فحاش و ناسزاگو را نمیخواهند؟
سر سخن با همه اصولگرایان نیست و صحیح هم نیست که یک جناح سیاسی را به خاطر تندروی افراد معلومالحالی محکوم کنیم که میدانیم در این جناح انسانهایی با عقلانیت و با اخلاق و تدبیر هستند که تحلیل دقیق و درستی از رای مردم دارند اما بخشی از این جناح چون زاغان خیمه بر گلشن زده و خود را مساوی حق میپندارند و به همه توهین میکنند. آنان هیچگاه نجابتی نداشتند و به رای و نظر مردم قائل نبودند و رویدادهای سالهای اخیر مخصوصاً در مقاطع انتخاباتی بخوبی ذات آنها را نمایان کرده و بددهنی و تندخویی و آشوب طلبی و خشونت از خود بروز دادهاند. آیا فحش دادن و ناسزا گفتن و تهمت ناروا بستن به ملت پذیرفتن رای مردمی و نجابت به خرج دادن است؟
آیا اصولگرایانی که امروز شکست خورده و نمیپذیرند و مردم را محکوم میکنند به وزن اجتماعی و میزان مقبولیت خود در بین جامعه اندیشیدهاند؟ چرا فکر میکنند مردم نوکران زرخریدی هستند که باید مطابق میل آنها رفتار کنند و به عدم اعتماد مردم به خود اندیشه نمیکنند؟ وقتی مردم میبینند رئیس دولتی که جز نکبت و بحران به بار نیاورد همچنان مورد حمایت است و در محافل و مجالس حضور دارد و دعوت میشود.
چرا اصولگرایان در هر رویدادی که به بن بست میرسند و مردم را از خود روی گردان میبینند فوراً سفر معنوی خود را به اسرائیل و انگلیس و آمریکا آغاز میکنند و علت شکست خود را در آنجا جستجو میکنند و مردم را همگام با مثلاً انگلیس قلمداد کرده و لیستهای انتخاباتی پیروز شده را انگلیسی و رفتار مردم را چون کوفیان میدانند؟ همین مردم پانزده روز قبل از انتخابات در راهپیمایی گرامیداشت 22 بهمن هم حضور داشتند و حماسه آفریدند چطور شد که در فاصله پانزده روز به ناگهان کوفی و خارجی شدند؟
آیا عصبانیت و تندخویی و فحاشی بزرگان اصولگرا (البته بخش تندرو) نجابت است؟ مردم پاسخ نجیبانه خود را با رای به لیست ناشناختههای مورد حمایت نجیبان اصلاح طلب در برابر لیست ائتلاف اصولگرایان دادند شما هم نجابت به خرج دهید و اگر نمیپذیرید لااقل به مردم توهین نکنید.
زین قدحهای صُوَر کم باش مست
تا نگردی بتتراش و بت پرست