به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۷ - ۱۰:۴۸
 
۲۶
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۰۹ ساعت ۰۰:۳۹
کد مطلب : ۱۰۴۰۵۱
مقاله وارده/ براي استاد شجريان

برخیز، همراه شو عزیز، تنها نمان به درد!

برخیز، همراه شو عزیز، تنها نمان به درد!
گروه فرهنگي: نام تو هر روز در احساس ملتی با یاد دل انگیزت جشن گرفته می‌شود. نوای دل نشین واژه هایت آرام ترین موسیقی دنیاست که باید با گوش جان آن را شنید. کلامت به رنگ صلح و آزادی، سپید است، سپید. پرواز را باید در فراز و فرود نغمه هایت جستجو کرد. چه حسی دارد با صدای ملکوتی تو به میهمانی خدا رفت؛ رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ... آنقدر صدایت روحانی ست که نه تنها خاکیان بلکه افلاکیان هم با ربنای تو افطار کردند!

هر وقت با آهنگ تو همگام شدیم هوای مان را چنان مطبوع کرد گویی با هر نفس از عمق دل تازه تر از هر تازه ای می‌شدیم. لمس خیالت آنقدر خیس و بارانی ست که چشم ها را چنان می‌شوید که جوری دیگر باید دید! برخیز، از ایران، سرای امید، سپیده دمیده، بنگـر کزین ره، چه خـورشیـدی خجسته دمیده. اسطوره آواز، صدایت را دوست می‌دارم، صدایت محملی زیبا از رنگین کمان واژهای سرزمین مادری ست.

می‌شود حضور مولانا، خیام و حافظ را در صدایت حس کرد. گویی بر حوض زمان چنگ زده ای که چنین عصاره ای از خوبی های آن روزگاران بر پرده خیالمان نقاشی کرده ای! وقتی با تو همنوا می‌شوی، کوک می‌شود لحظه های زندگی. آری، هر که در نوای تو شود میهمان، می‌شود همراه با لحمه های زندگی.

کار تو بس مهم است، نه به خاطر جاذبه صدایت، نه به خاطر شهرت و نوایت، بلکه آن حقیقتی ست که باید از حنجره ای طلایی پا به عرصه گیتی گذارد. آهنگ تو همچو نسیمی ست که از عطر گل یاس می‌‌آید. ای آنکه غرورت را باد زمانه با خود برده است، برخیز و با صدایت دوباره حال ما را خوب کن. ای آنکه غرور ملتی را با نوایت همساز کرده ای. ای که همیشه تلاشت بر تقسیم خوشی‌ها با دگران است، برخیز و دوباره صدا بزن ایران را که پژواک صدایت تا ابد در کوی این مردمان می‌پیچد. ای که ناراحتی‌های دگران را با خود قسمت کرده ای!

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد، وجود نازکت آزرده گزند مباد. ای که همچو آفتاب بر آنکه با تو بدی کرد، تابیدی! همچون گل بنفشه ای، هرکه بر رویت پا گذاشت از عطر دل انگیزت بر او فشاندی. گفتی زندگی دیداری ست در بین نفس هایت که به هوای ما دم می‌کشد! پس برخیز و دوباره دم بکش که سخت دلم برایت تنگ شده، برخیز دوباره ناله سر ده تا با ساز آوازت جنگل وحشی وجودم رام و آرام گیرد! برخیز که برق نگاهت را دوست می‌دارم، عجب حیایی دارد حجب نگاهت! برخیز که رنگ و بوی صدایت را دوست می‌دارم، صدای تو عرفان مولانا و اندوه خیام دارد، نوای غزل های حافظ را دارد. برخیز که در پیچ و تاب صدایت پژواک تاریخ یک سرزمین موج می‌زند. برخیز و پژواک تاریخ این روزگاران باش. پس همراه شو عزیز تنها نمان به درد ... برخیز، دوباره تکرار می‌کنم، برخیز!

مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرر بار، این قفس را برشکن و زیر و زبر کن
نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژاله‌ بار است
این قفـس، چـون دلـم، تنگ و تار است
شــعله فکـن در قـفــس ای آه آتــشـیـن
دســت طـبـیعت گـل عـمـر مـرا مـچـین