داریوش احمدیان
گروه سياسي: در حاشیه خبر استفعای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، الیاس حضرتی، نماینده مجلس، پیشنهاد داده است که کلا وزارت ارشاد را منحل کنند.
شاید در نگاه برخی این جمله یک شوخی باشد یا مثلا حرفی از سر ناراحتی؛ اما به نظر میرسد که باید این پیشنهاد را جدی گرفت. وقتی کل بودجهی اختصاص یافته برای وزارت ارشاد کمتر از بیست درصد کل بودجهی فرهنگی کشور است و نهادهایی که بیش از هشتاد درصدِ دیگر بودجه را در اختیار دارند به جایی پاسخگو نیستند و بیش از آن که از کارنامه و عملکردشان سخن بگویند کارویژهی خودشان را نقد و اعتراض به وضعیت فرهنگی کشور تعریف کردهاند بود و نبود وزارت ارشاد چه تفاوتی دارد؟
یا در موضوع مجوزها هنگامی که هر کسی از هر جایی میتواند با بیان یک جمله مجوز وزارتخانه را بلااثر کند وزارت ارشاد با آن ساختار عریض و طویلش به چه کاری میآید؟ وزارتی که سخنگویش بیش از آنکه سیاستهای دولت را اعلام کند، مشغول تایید خرده فرمایشات افراد غیر مسئول در خارج از وزارت ارشاد است یا وزیرش در هر جلسهای با بیان و مطالبی مورد تایید حاضران در آن جلسه سخن میگوید و اقداماتش هم مانند سخنانش مصداق ”یکی به میخ و یکی به نعل”است در بودن چنین وزارتخانهای چه سودی است؟ آری، وزارتخانهای که نه بودجهای متناسب با توقعاتی که از آن دارند در اختیار دارد و نه مدیرانی که سیاستهای دولت را در حوزهی فرهنگ با اقتدار اجرایی کند همان بهتر که منحل شود. حداقل در آن شرایط تکلیف فعالان عرصهی فرهنگ روشنتر از امروز خواهد بود.