فساد اقتصادي و حكايت «کی بود کی بود»!

سالهاست است هر روز خبری جدید از فساد اقتصادی مي‌شنویم که ظاهرا همه نیز به دوش دولت پاكدست! قبلي است. هر روز مي‌شنویم که یک فساد بزرگتر کشف شده است و به زودی جزئیات آن منتشر مي‌شود و به تعبير مزاح‌گونه‌اش «رونمايي» مي‌شود! رونمايي از فسادهاي ميلياردي در مملكت خاص ما! اما هیچکس نمی‌گوید این فسادها چگونه شکل گرفته است؟ چرا شکل گرفته است؟ بانیان و سردمداران آن کیستند و عاقبت آنها چه مي‌شود؟ می‌شنویم که خزانه خالی است و جای دیگر مي‌خوانیم که دولت قبل خزانه را پر و بلکه بیش از همیشه تحویل داده است!

پرونده‌ها بدون نتیجه و هر روز ادعای جدیدی مطرح مي‌شود و مردم هم سخت به اين فکر مي‌کنند که تسویه حسابهای حزبی و شخصی درکار است. مردم در هجمه‌ای از فشار و زحمت ناشی از اقتصاد کشور، با شنیدن این اخبار روز به روز بدبین‌تر می‌شوند. چون نه مدير سطح بالا و دانه درشتي را محكوم مي‌بينند، بلكه به سلامتي، چمدان‌‌ها را بسته و در ويلاهاي چند ميلياردي كه از اموال به غارت رفته اين ملت خريده‌اند لم داده و به ريش همه مي‌خندند!. و بي راه نيست كه طيف وسيعي از همين مردم مي‌پندارند: بردند و خوردند پس ما هم اگر نجنبیم کلاهمان پس است!

بارها و بارها در کوچه و خیابان ور در محل کار شنیده ام که: ای بابا آن کرور کرور دارند مي‌خورند و تو به ما گیر داده‌ای. وای بر روزی که این تفکر در جامعه نهادینه شود که شاید شده باشد. حرص و طمع چنان آفتی است که اگر فوران کند هیچ سدی جلودار آن نیست.

سوال اینجاست که طی این مدت آیا سازمانی و ارگانی برای بررسی نبوده است؟ وزارت اطلاعات، سازمان بازرسی کل کشور، قوه قضاییه، حراست کل کشور و ده‌ها ارگان دیگر، پس اینها کجا بودند؟ نمایندگان، مسئولین کشور، سپاه و انقلابیون کجا بودند؟ آیا همه به خواب رفته بودند و وقتی که بابک زنجانی‌ها از دست این و آن جایزه مي‌گرفت هیچ ارگانی نگفت و نپرسید این از کجا آورد؟

چرا در کشور، نظامی سیستماتیک وجود ندارد که میزان ثروت آدمها را مشخص کند و جلوی ثروت‌های بادآورده را بگیرد؟ مگر نه اینکه عزمی برای این کار نیست؟ آیا با پیشرفت‌های تکنولوژی امروزی امکان زیر ذره بین قرار دادن شهروندان وجود ندارد؟ امکانش هست ولی اراده‌ای نیست. کدام یک از ما هست که در گوشه و کنار زندگی خود شاهد رشوه دادن نباشد و به راحتی از کنار آن نگذرد؟

همه ما کم و بیش با این پدیده آشنا هستیم و شاید هم آلوده آن. کشف فساد خوب است ولی مراقب روان جامعه هم باید بود، باید فکری برای سلامت جامعه کرد قبل از اینکه هرج و مرج و حرص پول، کشور را به سمت نا امنی ببرد. اینکه دولت جدید، دولت راستگویان و درستکاران است، که ان شاالله تا آخر باشد، شکی نیست ولی باید در مورد اینهمه یکی پاسخگو باشد و دادگاهی و محاکمه‌ای در کار باشد؟ آیا واقعا اینهمه فساد صورت گرفته و همه خواب بودند؟ پس هر چه زودتر دادگاهها را علني بر پا کنید و البته اجازه دهید متهمان پاسخ گویند و مردم بشنوند. ولی امیدواریم دعوا سر لحاف ملا نباشد.
به خبر محكوميت رييس بزرگترين باشگاه اروپايي باز مي‌گرديم. رسانه‌هاي ما حتي طرح سئوال نكردند، تاكنون كدام مدير سطح بالاي ايراني به جرم اقتصادي (ماليات ندادن، ارتشا، اختلاس و ... فرقي نمي‌كند) به اين سادگي محكوميت يافته و جرمش را هم پذيرفته، مثل آقاي هوينس؟
طرح سئوال نكردند كه اصولا چرا در ايران معاصر، قبل از اينكه دزدان اقتصادي و اختلاس گران به دادگاه‌ بروند، وكيلانشان بابت انتشار خبر دادگاهي شدن آنها از رسانه‌ها شكايت مي‌كنند و در واقع طلبكار افكار عمومي هم هستند! واقعا تفاوت ما و آلمان در همين موارد نيست؟ آنجا مدير سطح اولش را به خاطر ندادن ماليات به 3 و نيم سال حبس محكوم مي‌كنند و در كشور گل و بلبل ما، يك ملت 75 ميليوني سالهاست آرزو به دل مانده‌اند كه در اين وانفساي فساد گسترده اقتصادي يك دانه درشت، به چند سال حبس محكوم شود!

واقعا اين معادله ساده را كسي نيست حل كند كه در كشوري همين نزديكي‌ها، يك مدير سطح اول آن هم با انبوهي از افتخار آفريني براي ورزش كشورش را صرفا به خاطر عدم پرداخت ماليات به 3/5 سال زندان محكوم مي‌كنند و ما در اين انبوهه‌ي فسادهاي اقتصادي و حيف و ميل‌‌هاي ميلياردي كه ارقامشان هم از كف مسئولان در رفته، هنوز يك مدير و رييس حوزه اقتصادي‌مان محال ممكن بوده كه مثل آقاي هوينس آلماني حتي از دادن مالياتش طفره رفته باشد، چه رسد به اينكه ميلياردها بيت المال را بالا كشيده باشد؛ نه محال ممكن است؛ ما اصلا نداريم!! اما تا دلتان بخواهد (بگذريم از عالم سياست و فعاليت‌‌‌هاي مطبوعاتي و ...) حتي جوانان رپري (رپ خوان) را سراغ داريم كه بخاطر ترانه خواندن! از نوع زير زميني‌اش مدتها كنج زندان افتادند! حال باز هم بپرسيم چرا غول فساد اقتصادي در اين ملك، روز به روز فربه‌تر مي‌شود! به قول يكي از همان‌ها «بذار تو حاله خودم باشم»...!