... بنا بر پاسخ مخالفان مذاکره و تعامل در چارچوب منافع ملی، اساسا برقراری رابطه آمریکا با ویتنام و ژاپن تا هنگامی که خورشید در آسمان ميدرخشید باید محال ميبود!...
سهیل فارسی، فعال دانشجویی
گروه سياسي: سوال اصلی از مخالفان مذاکره و تعامل در چارچوب منافع ملی غالبا این بوده است که چرا مذاکره و گفتگوی دولتها را سازش یا ذلت میدانید!؟ آیا دلیل شرعی و عقلی هم برای این نظرتان دارید؟ و آنها هم غالبا یک پاسخ ميدهند و آن اینکه " آمریکا به ما ظلم کرده است." اين هم در يادمان باشد كه در ايران، طرفداران تعامل و مذاکره در چارچوب منافع ملی، قطعا اگر بیش از مخالفان آن بابت این ظلمها متاسف و متاثر نباشند کمتر نیستند و حتی حرکتهای غیر شعاری علیه دولت ایالات متحده را آنها (براي مثال دانشجویان پیرو خط امام) انجام داده اند و مخالفان مذاكره و تعامل، بیشتر به چند شعار و آتش زدن پرچم قناعت نمودهاند!
نگارنده البته در این بخش با مخالفان مذاکره و تعامل موافق است که دولت ایالات متحده در گذشته و حتی حالا بنا به هر دلیلی به دولت و ملت ما ظلم کرده است و آن جمله معروف که "حتی اگر ببخشیم، فراموش نمی کنیم." کمک به کودتا علیه دولت دموکرات و ملی مرحوم مصدق، حمایت از شاه و ساقط کردن عمدی یا غیر عمد هواپیمای مسافربری ایران ایر از آن جمله است اما آیا این پاسخ، دلیلی ميشود که دو دولت هیچگونه گفتگو و تعاملی با یکدیگر نداشته باشند و تنها کینه و نفرت در این میان حکمفرما باشد؟ چه کسی ادعا کرده است که داشتن گفتگو و یا مراوده سیاسی دو دولت با هم به معنای این است که گذشتهها فراموش و تمام اختلاف نظرها حل و فصل شده است؟ آیا اساسا وقوع چنین دیدگاه صفر و صدی ممکن است؟
رهبر انقلاب در این باره فرمودند که اگر آنها در بحث هسته ای متعهد باشند ميتوان در برخی موضوعات دیگر هم با 5+1 همکاری داشت. دیدگاه ايشان در این باره بسیار راهگشاست. شرط تعامل و گفتگو از نظر رهبری و ملت منطقا وفای به عهد و پایان دشمنی غربیهاست. به تاریخ معاصر جهان نگاه کنیم، این تاریخ پر است از ظلم دولتها و حتی ملتها به یکدیگر و جنگ و جدالهاي خونین و تاسف آور. حال اگر قرار بود تا بر اساس چنین تاریخی که پر از ظلم و ستم است ، روابط بین دولتها شکل بگیرد و جهان سامانی پذیرد که دیگر "ملل متحدی " تشکیل نمی شد و اساسا "روابط بین الملل " واژه ای خنده آور بود.
همین اروپاییهاي متحد امروز، میلیون میلیون نفر از هم آدم کشته اند اما بنا بر پاسخ "آمریکا به ما ظلم کرده است " هیچ وقت نباید " اتحادیه اروپایی " تشکیل میدادند. آلمانیها چند هزار نفر از فرانسویها را کشته اند و یا ایتالیاییها چند هزار نفر از انگلیسیها را؟ روسها چند میلیون آلمانی را مفقود کرده اند و یا لهستانیها در جنگ جهانی دوم چند هزار نفر کشته داده اند؟
دو کره شمالی و جنوبی علی رغم دشمنی آشکارشان و اختلاف نظرهای عمیق سیاسی و اقتصادی شهرک صنعتی مشترک دارند و مقاماتشان هر چند وقت یکبار با هم دیدار ميکنند. ایالات متحده، ژاپن و ویتنام در جنگهاي معروفشان با یکدیگر پای بمب اتم را هم به نبردهای بشری باز کردهاند. بزرگترین کشتار در ژاپن توسط آمریکاییها صورت گرفته است و بالاترین کشته در خاک آمریکا را نیروهای ژاپنی رقم زدهاند و یا آمریکاییها در ویتنام.
بنا بر پاسخ مخالفان مذاکره و تعامل در چارچوب منافع ملی، اساسا برقراری رابطه آمریکا با ویتنام و ژاپن تا هنگامی که خورشید در آسمان ميدرخشید باید محال ميبود! اما امروز این دولتها روابط گرمی با هم دارند که تنها بر اساس "منافع مشترک" است و نه چیز دیگر. دهها مصداق دیگر هم وجود دارد که تاریخ آن به صد سال اخیر باز ميگردد و به قرنهاي گذشته تعلق ندارد و جنگ با عراق در گذشته و دوستی و کمک فعلی به این کشور هم مصداق وطنی آن است.
اگر دیدگاه مخالفان مذاکره و تعامل در چارچوب منافع ملی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران حاکم ميبود ما نباید پس از حمایتهاي سیاسی و نظامی تمام عیار اعراب از صدام در جنگ علیه ایران تا قیام قیامت با آنها رابطه برقرار ميکردیم. کشتار حجاج ایرانی در خاک سعودی و یا کمکهاي امارات به صدام کم از حمایت آمریکا از شاه و یا زدن هواپیمای ایرانی ندارد و دلایل متقنی برای قطع رابطه دائمی با اعراب خلیج فارس است اما آیا چنین امری عقلا ممکن است؟
آیا روسیه با غرب هیچ گونه تنش یا اختلاف نظری ندارد و همه چیز بر اساس احترام است؟ مگر هر آن جنگ میان روسیه و غرب محتمل نیست؟ آیا چین و آمریکا که نیم تریلیون دلار تجارت دارند، اختلاف نظری ندارند؟ مگر نمی بینیم که آمریکا هر چند وقت یکبار گزارش حقوق بشر علیه دولت چین منتشر میکند و یا از اپوزیسیون چین حمایت علنی ميکند و چین هم اقدامات تلافی جویانه اش را انجام ميدهد؟ آیا این مسائل دلیل ميشود تا دو کشور بزرگ اما متفاوت رابطه ای بایکدیگر نداشته باشند و سفارتخانه هایشان را ببندند؟
رابطهای که در طی این سی و چند سال بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا وجود داشته است رابطه ای غیر عادی و پر از کینه و نفرت است. دو دولت ممکن است تا قیامت هم نتوانند اختلاف نظرهایشان را حل و فصل کنند اما "دلیل عقلی، شرعی و قانونی" نداشتن حتی یک رابطه مرسوم ديپلماتيك براي گفتگوهای ساده دو دولت براستی چیست؟ آیا دشمنیها با این شرایط کم میشود؟ علی ایحال حل این بحران سی و چند ساله نیاز به "عزمی سیاسی" دارد تا در جهت بهبود قرار بگیرد و از این حالت معلق و غیرطبیعی خارج شود.