یک سال آینده، سال مهمی برای دولت حسن روحانی خواهد بود. اگر سه سال دولت یازدهم را در یک طرف و یک سال باقیمانده را در طرف دیگر قرار دهیم شاید سخنی به اغراق نگفته باشیم. این اهمیت زمانی است که فرض بگیریم حسن روحانی میخواهد برای دور دوم ریاستجمهوری هم در انتخابات شرکت کند. به همین خاطر است که یک سال آینده برای ایشان بسیار مهم و سرنوشتساز خواهد بود، چرا که آنچه بیشتر به بحث اقبال ایشان کمک میکند یا بالعکس کمک میکند که مردم برای رای دادن به او به پای صندوقهای رای نیایند، نه چندان آنچه در این سه سال گذشته، بلکه این یک سال پیش روی خواهد بود، چرا که جهتگیریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و... در این یک سال است که در ذهن رایدهندگان بسیار اثرگذار خواهد بود و تعیین تکلیف میکند که آنها باز هم به روحانی در انتخابات ٩٦ رای بدهند یا نه؟
در عین حال از این نکته هم نمیتوان غافل شد که هر قدر که در یازده ماه آینده به جلو میرویم و هر چقدر که به خرداد ٩٦ نزدیکتر میشویم، مخالفت، حمله، انتقاد و رویارویی با دولت روحانی بیشتر و بیشتر میشود. همچنان که در خصوص مساله فیشهای حقوقی شاهد هستیم که چگونه مخالفان ایشان عملا خیلی برایشان نه اخلاق مهم است و نه صورت مساله که موضوع واقعا چه بوده، بلکه خود را به آب و آتش میزنند و تلاش میکنند تا آقای روحانی و دولت ایشان را یکتنه و یکپارچه در داستان فیشهای حقوقی مقصر جلوه دهند. ظرف یازده ماه آینده میتوانیم مطمئن باشیم که هر اتفاق دیگری بیفتد و هر مشکل و بحرانی که در کشور به وجود بیاید مخالفان آقای روحانی به خصوص اصولگرایان تندرو سعی خواهند کرد که آن را به پای دولت آقای روحانی بنویسند. در عین حال از واقعیت هم نمیتوان صرف نظر کرد و آنها را نادیده گرفت. از جمله اینکه وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم خیلی دچار تغییر و تحول نشده. این درست است که دولت با تلاش زیاد توانسته تورم را مهار کند و این هم درست است که حداقل اگر دولت نتوانسته جلوی فساد را بگیرد، دستکم خود بر فسادهای جدیدی نیفزوده، اما اینها کافی نیست. ما به یک روایت بالای ٧ میلیون و به روایتی دیگر بالای ٤ میلیون بیکار در کشور داریم.
در خانه کمتر خانوادهای را میتوان این روزها در شهرهای بزرگ باز کرد و حداقل با یک یا دو فارغالتحصیل بیکار مواجه نشد. سایه رکود همچنان بر کشور سنگینی میکند و همچنان صنایع را گرفتار و اسیر نگه داشته است. کم نیستند صنایعی که یا تعطیل شدهاند یا در شرف تعطیلی قرار دارند، یا به زحمت و به واسطه نبود نقدینگی نوک بینی خود را بالای آب نگه داشتهاند. بنابراین در این شرایط خیلی مهم است که دولت روحانی بتواند به کسانی که رایدهندگان بالقوهاش هستند نشان دهد که تلاشهایش چه میزان در خصوص اقتصاد موفقیت آمیز و چقدر ناموفق بوده است.
نکته مهم دیگر اینکه دولت روحانی بتواند به رایدهندگان بالقوهاش نشان دهد که بخش عمدهای از مشکلات و معضلات اقتصادی، ساختاری بوده و به اقتصاد دولتی ناکارآمد ایران باز میگردد، و در این حالت چه روحانی رییسجمهور باشد و چه فرد دیگری مادام که اقتصاد ایران دولتی باقی بماند این مشکلات و مصایب هم همچنان باقی خواهد ماند. روحانی باید با رایدهندگان صادقانه و صمیمانه سخن بگوید. باید به مردم بگوید که ظرف پنج سال گذشته در نتیجه سیاست غلط و نابخردانه پرداخت یارانه فلهای مقدار زیادی یعنی چیزی بالای دویست میلیارد تومان، یارانه پرداخت شده در حالی که کل بودجه عمرانی کشور برای یک سال گذشته به نصف این مقدار هم نمیرسد.
واقعیتهای کلان اقتصادی کشور را روحانی باید صادقانه و صمیمانه با مردم در میان بگذارد. به مردم بگوید که چرا باید یارانه را متوقف کرد. به مردم بگوید که چرا باید همچنان کمربندهای ریاضتی را از این هم سفتتر ببندیم. اگرچه اصولگرایان تندرو جوسازی زیادی خواهند کرد و صادقانه و صمیمانه صحبت کردن روحانی را نقطه ضعف او خواهند گرفت اما آنچه مسلم است اینکه تعداد قابل توجهی از اقشار و لایههای تحصیلکرده میفهمند و درک خواهند کرد وقتی روحانی صادقانه با آنان سخن بگوید. بنابراین جدای از اینکه دولت روحانی در یازده ماه آینده چه دستاوردهایی در حوزه سیاست و اقتصاد داشته باشد این مساله تعیین تکلیف خواهد کرد که او چقدر خواهد توانست صمیمانه با مردم صحبت کند؛ امری که متاسفانه در این سه سال گذشته از آن همواره غفلت ورزیده است.