دکتر اردشیر صالحپور
روزنامه بهار
هویت هر شهر تنها به صورتهای ساختاری و کالبدیاش منحصر نمیشود، بلکه این خاطرههاست که به یک شهر هویت میبخشد وآن را در دلها و ذهنها ماندگار میسازد. ویژگیهای یک شهر خوب سرزندگی، دسترسی، نظارت، کارایی و عدالت و بالاخره خاطرهسازی است. پس از ساختمان شمسالعماره که اولین ساختمان دواشکوبه طهران قدیم که دوستعلی معیرالممالک داماد شاه آن را به بهانه تولد ناصرالدین شاه ساخت به او پیشکش کرد،ساختمان پلاسکو بلندمرتبهترین ساختمان تهران نو بود .پلاسکو در چهارراه استامبول یا اسلامبول مرکزیترین نقطه شهری بود که بزرگترین خاطره معماری تهران را تشکیل میداد ، دلبری میکرد و پایگاه و جایگاهی امروزی داشت. خیابان جمهوری آن دوران به چند قسمت تقسیم و نامگذاری شده بود و با سنگفرشهایش مرز میان سنت و مدرنیته تهران را تشکیل میداد. از میدان بهارستان تا فخرآباد و نادری و سه راه شاه و... . درست کنار «کافه پالاس» که در پیش پردهخوانیهای مجید محسنی زبانزد بود و «سالن تئاتر ایران» بین ساختمان پلاسکو و هتل، سینما پالاس «بازار کویتیها» که تا سال 1325 فعال بود و بعد جایش را به سینما ایران داد و نخستین فیلم ناطق فارسی در این سالن اکران شد و گروه تئاتر ارامنه و هنرمندانی همچون «لرتا» و «اهرام پاپازیان»، «فکری» ، بازی میکردند در سال 1341 بزرگترین و باشکوهترین ساختمان هفده طبقه تهران با عنوان ساختمان پلاسکو بنا نهاده شد که آغاز تحول پلاستیک و پلاسکو و مدرنیته شهری بود.
روستاییان و شهرستانیها به دیدارش میآمدند و عشاق دلباخته خود را از بامش به زمین پرتاب میکردند و خود مهمترین رویداد در حافظه شهری تهران دهه چهل و مردمان آن وقت بود که همه به نوعی از این ساختمان خاطرهای داشتند. آنوقتها از هر جای تهران که نگاه میکردی فقط ساختمان پلاسکو به چشم میآمد که قدبرافراشته بود و خودنمایی میکرد. تهران مدرن که کمکم از لالهزار فاصله میگرفت، با کتابفروشیهای اقبال و مستوفی و... کافه نادری و قنادیها و کافه فیروز و تئاتر سعدی و تئاتر مادام پری و سفارتخانهها و این سو بعدها ساختمان آلومینیوم که هرگز نتوانست جای ساختمان پلاسکو را بگیرد، استودیوهای فیلمسازی و ضبط صدا، همه و همه در کنار ساختمان پلاسکو و سینما هما یا حافظ که اختصاص به فیلمهای هندی داشت در جوار ساختمان پلاسکو و خاطرات تهران و تهرانیها شکل میگرفت و ساختمان پلاسکو چند سرو گردن از همه آنها برافراشتهتر بود و بعد طهران در باغهایش، برجها و آسمانخراشها روییدند ولی هیچکدام ساختمان پلاسکو نشدند. پنجاه و چهار سال برای یک ساختمان بلندمرتبه عمر زیادی نیست، اما خاطراتش تا نسلها میماند و دریغ که این همه خاطره در مهیب آتش سوخت و به خاکستر نشست.