✍ صالح دلدم
حتما شما هم یا در پایِ تلویزیون یا در فضای مجازی و خبری واکنش غیرحرفهای مسعود فراستی در برابر انتقادهای آرش ظلیپور مجری برنامه سینمایی «من و شما» را دیدهاید که فراستی علیرغم ادعای احترام به مخاطبان، با بیاحترامی هرچه تمامتر به مخاطبان «من و شما» سوالهای مجری را بیپاسخ گذاشت و برنامه را ترک کرد. مجادله بین فراستی به عنوان منتقد و ظلیپور به عنوان مجری برنامه از آنجا شروع شد که فراستی بصورت تلویحی شعور چند میلیون نفر از مردم کشور را که به تماشای فیلم پرفروش «هزارپا» رفتهاند، زیر سوال برد و از طرفی دیگر هم در ادامه ادبیات بیادبانه خود بر علیه سینمای ایران، بیشتر کمدیهای سینمای جمهوریاسلامی را مستهجن دانست!
فراستی طوری سینمای ایران را «مستهجن» مینامد که اگر یک نفر اطلاعی نداشته باشد، گمان میبرد کمدیهای اکران شده در سینمای جمهوری اسلامی، یا از جنس به اصطلاح کمدیهای نصرتالله وحدت یا نصرت کریمی در قبل از انقلاب و فیلمهایی مانند «تخت خواب سه نفره»، «عیالوار»، «شوهر کرایهای»، «نقص فنی»، «محلل» و این دست فیلمهاست و یا از جنس کمدیهای آمریکایی مانند «امریکن پای» یا کمدیهای ایتالیایی لاندو بوتزانکا!
متأسفانه دانش سینمایی مسعود فراستی که ادعای منتقد بودن دارد در حدی است که فرق بین سخیف و مستهجن را نمیداند! اگر بخواهیم از کمدیهای فعلی سینمای ایران انتقاد کنیم، میتوانیم برخی از این آثار و نه همه این را «سخیف» به معنای ضعیف و سطح پایین بنامیم اما در ایران در چهل سال گذشته کمدی «مستهجن» به معنای قبیح و رکیک نداشتهایم که متاسفانه مدتی است عدهای کم سواد برای حمله به بخش خصوصی سینمای ایران، «مستهجن» را ورد زبانشان کردهاند!
اما تکلیف مسعود فراستی با خودش معلوم نیست، هم به فیلم جشنوارهای «جدایی نادر از سیمین» که در رویداد اسکار جایزه گرفت حمله میکرد و هم امروز به فیلمهای کمدی سینمای بدنه! آرش ظلیپور به درستی به مسعود فراستی این انتقاد را وارد کرد که انتقادهایش هیچ تاثیری در سینمای ایران نداشته و فراستی چهره تاثیرگذاری نیست! اما فراستی به جای پاسخ به این سوال که تاثیرش سالها در برنامه هفت چه بوده، به مانند یک بازنده میدان برنامه را ترک کرد! فراستی به آن علت تاثیرگذار نیست، که غرض ورز است، انتقادهایش از جنس منتقد سینما نیست و از جنس غرض ورزی به سینمای ایران است، فراستی نمونه امروزی دکتر هوشنگ کاووسی در قبل از انقلاب است که «فیلمفارسی» واژه ابداعی او برای سینمای آن زمان ایران بود اما خودش در عمل در ساخت یک فیلم موفق با قابلیت جذب تماشاگر واماند! و دو فیلم «ماجرای زندگی» و «وقتی که آفتاب غروب میکند» را نیمهکاره گذاشت و از به پایان رساندن این پروژهها عاجز ماند! و طوری «فیلمفارسی» میگفت که گویی باید در سینمای ایران فیلم انگلیسی میساختند! البته فرق بین مرحوم هوشنگ کاووسی و مسعود فراستی در این است که کاووسی از نظر تئوری تحصیلکرده و دارای شناخت به سینما بود اما فراستی فرق بین لغات و «سخیف» با «مستهجن» را هم نمیداند و هر جا که قافیه تنگ میآید در انتقاد از فیلمها از واژه «شلخته» استفاده میکند، حال «جدایی نادر از سیمین باشد» یا «خالتور»!
یکی از مشکلات بزرگ سینمای امروز ایران، عنصر حسادت و بخالت است، اگر «هزارپا» میفروشد، نمیگویند از هنر و هوش سازنده «اثر» و پخشکننده آن بوده است و سازنده اثر را به مستهجن سازی متهم میکنند و پخشکننده را به مافیای سینما! اگر یک پردیس سینمایی پرفروش میشود، پای رانت و اتهامات دیگری را وسط میکشند و نمیگویند از هنر مدیریت آنجا بوده، اگر اصغر فرهادی جایزه میگیرد، میگویند بیگانه پرست است و فیلمش شلخته!
متاسفانه عدهای در سینمای ایران و حاشیه سینما از صبح تا شب کاری به جز نفرتپراکنی و اتهام زنی و حسادت ندارند و فردی مانند «فراستی» که از عالم و آدم ایراد میگیرد و خود را منتقد میداند، خودش جنبه انتقاد ندارد و در دفاع مجری برنامه از بخش خصوصی سینمای ایران و شعور مخاطبان میلیونی سینمای کمدی، چون پاسخی نداشت و عادت دارد که در تلویزیون متکلم وحده باشد، برنامه را خیلی راحت ترک کرد!