به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۷ - ۰۲:۳۲
 
۹
تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۹ ساعت ۱۴:۰۴
کد مطلب : ۹۵۶۷۲

مرگ پرسشگری، درد این روزهای جامعه‌ ما

گروه سیاسی- رسانه ها: روح الله قاسم زاده در روزنامه بهار نوشت: گاه یا اغلب برای شماهم اتفاق افتاده که برای پیگیری مساله ای، به جایگاهی که وظیفه اش –بازهم تاکید می‌کنم وظیفه اش – رسیدگی به همان دغدغه ی شماست، مراجعه کرده اید و پس از مدت زمان طولانی پیگیری نهایتا نالیده‌ایم که : چرا مسئولین رسیدگی نمی کنند؟ این پدیده البته تنها براین زمینه های جاری امور روزانه محدود نمی شود و چه بسا زمینه های بسیار دیگری را نیز دربربگیرد. مثالی ازهوای این روزها : شما یا ماهها زحمت می‌کشید و آسایش شب وروز را برخود حرام می‌کنید تا فلان شخصیت به نمایندگی از شما به پارلمان راه یابد و یا حداقل کاری که می‌کنید این است که حق قانونی خود برای انتخاب مسئولین و نمایندگانتان را مصروف آن فرد می‌دارید. لیک تا اولین بزنگاه پیش می‌آید، فرد موردنظر نه وعده ی خودرا به یاد می‌آورد و نه به انجام آن اهتمام می‌ورزد. درعین حال به هیچ کس هم پاسخگو نیست. و باز واکنش اغلب مااین است که: چرا مسئولین پاسخگو نیستند...

فارغ از ریشه های روانشناختی و جامعه شناختی وقوع اینگونه مسائل، ابتدا باید ازخود پرسید: مسئولین به چه چیزی پاسخگو باشند؟ مگرپرسشی جدی مطرح شده که آنها پاسخ دهند؟ به کدام پرسش و مطالبه پاسخگو باشند؟ و با اندک درنگی پی به این نتیجه می‌بریم که مگر انسانی – آن هم در وادی پرماجرای سیاست – تا پرسش و مطالبه ای جدی طرح نشود به کسی پاسخگو است؟! به نظرشما یکی از علل اساسی عدم پاسخگویی مسئولین، عدم پرسشگری و مطالبه گری مداوم و محکم ما نیست؟...

روزهایی که هم اکنون از پی هم می‌گذرند، نشانه ی بارز این است که جامعه روح پرسش گری خودرا ازدست داده است. برای مثال کافی است شما سری به باجه های مطبوعاتی درشهر بزنید و تیتر و مطالبات آنها را که می‌خواهند به اصطلاح صدای رسای دغدغه های این ملت باشند را خیره شوید. با مشتی غرولند، ناله و افسوس مواجه خواهیدشد که مدام درحال محکوم کردن یکدیگرهستند و سطح مطالباتشان از مسائل زیربنایی در حوزه ی فکر و مسائل درازمدت وملی تبدیل شده به چند انتقادی که همان هم باتیغ خود سانسوری جراحی شده است و تحسین هایی که باید حرکات نو، شجاعانه، قانونگرایانه و مدنی را بستاید، جای خودرا به اغراق در برخوردهای سطحی و گذرای مسئولین و دفاع کورکورانه از جناح خودداده است. دیگر همه لمس کرده‌ایم و شاهد بوده‌ایم که بزرگترین کاربری دکه های مطبوعات فروش سیگار و تنقلات است و دیگر کمترین واهمه ای ازاتمام روزنامه ی صبح نداریم. کتابها و مقالات انتقادی نیز ازاین صفت در امان نمانده اند.

کتابی که بتواند صفحه ای نو درروزگار این کشور بگشاید و یا در زمینه ی مورد بحث خود فکرتولید کند و اهالی فرارازتفکر رابرهمای اندیشه بنشاند، کیمیا گشته! ترس از ممیزی ها و سانسور به جهات مختلف، دلیل قانع کننده ای نیست. مردم نیز که من نیز جزئی از آن هستم هم امروزه به دلیل انفجار اطلاعات و دسترسی آسان به منابع آگاهی خودرا معاف و قنیع از مطالعه می‌بینند و طرح پرسش را شاید ...

دراین شرایط به آسانی می‌توان گفت جامعه از بعد نقد، مطالبه و پرسش گری روزگار عقیمی را طی می‌کند. و همین است که اگر نهالی نوپا ازاندیشه ای پابگیرد، دیگر ثمره و میوه ای برای عموم جامعه ندارد و تنها مورد استعمال قشری ویژه و خاص می‌باشد و قص علی هذا. پس طبیعی جلوه می‌نماید که چنین جامعه ای عاری ازرویش، نوگرایی و حرکت روبه جلوشده و به آغوش دورهای باطل و آزمایش راههای صدبارپیش ازاین آزمون شده، فروغلتد. و امواج پوچ شبه جریان که حامل هیچ اندیشه، مقصد و ایده ای نیستند و در خلا پرسش گریِ عقلانی از دل احساسات برخاسته اند، جامعه را دستخوش هدررفت انرژی می‌کنند و به رادیکال ترشدن دیدگاهها یاری می‌رسانند و هم گرایی ملی را به بدبینی و پرخاش بدل می‌سازند.

تصویر عدم پیشرفت و تعالی امروزین جامعه ی ما، همچون فردی است که سردرگریبان خود فرو برده و خشمگین دردهایش را با خود پچ پچ می‌کند وبدون دستیابی به راه حلی ارزشمند و عقلانی، آن را رها کرده و یا به اندک تغییری لبخند رضایت برلب می‌نشاند و باز فردایش باپوزخندی تلخ به خود می‌گوید: ماراببین، به مرگ گرفتندمان که به تب راضی شویم ! ...ویژگی جامعه ی آزاد و پیشرو آن است که تئوری برنامه های سیاست مدارانش را مردم تولید کنند و با رای خود، انان را به اهتمام جدی ترغیب سازند. دراین رابطه تاریخ گواهی می‌دهد مادام که جامعه دغدغه اش را جدی و عمومی مطرح نسازد وبه سوی آن ازدل خود حرکت نکند، به هیچ گشایشی نخواهدرسید و جای آنکه سیاست گذاران و حکامش برآمده از اراده و دغدغه های مردمش باشند، مردم به ساز دغدغه های مسئولینش خواهند رقصید.