گروه سیاسی: حضور محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران در کنفرانس امنیتی مونیخ مورد توجه رسانههای داخلی و خارجی و همچنین کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفته است.
برخی از او همچون یک اَبَر قهرمان یاد میکنند، گروهی به او و اظهاراتش در حاشیه اجلاس امنیتی به دیده یک دیپلمات ورزیده مینگرند که اهداف جمهوری اسلامی را پی میگیرد، برخی نسبت به بخشی از اظهارات او که به مسائل حقوق بشری مربوط است نقد و اعتراض داشته و غیر واقعیاش میدانند و حامیان جریانات اصولگرای تندرو نیز افسوس میخورند که چرا این ظریف، آن برجام را امضا کرده است.
شاید با نگاهی دوباره به کارنامه چهل سال حضور دیپلماتیک جواد ظریف بتوان همه این توصیفات و انتقادات و تمجیدات را وجهی از این کارنامه بدانیم اما به نظر میرسد اظهارات چند روز اخیر ظریف داستان دیگری است و ضرورت دارد نوعی دیگر به آن بنگریم. تصویری که همواره از وزیر امور خارجه در رسانهها بازتاب داشته است فردی سرسخت در مذاکره، منعطف در گفتار و دیپلماتی میانهرو و اهل تعامل با طرفهای خارجی بوده است اما آنچه در این روزها و اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم از زمان خروج ایالات متحده آمریکا از توافق هستهای از ظریف شاهدش هستیم روز به روز با آن تصویر همیشگی فاصله گرفته وگفتوگوی رسانهای اخیر در حاشیه اجلاس امنیتی مونیخ نماد بارز این تغییر رویه وزیر امور خارجه است.
ممکن است بسیاری از مردم با کلیت آنچه که ظریف درباره مسائل مختلف از جمله توانمندیهای صنعت دفاعی و موشکی گفت همدل و همراه باشند اما مسئله اساسی روح حاکم بر این اظهارات است که نشانگر عدم تمایل برای حلوفصل پروندههای باقی مانده میان غرب و جمهوری اسلامی است الگوی حاکم بر اظهارات ظریف در خصوص پیشنهاد طرف مقابل برای گفتوگوهای موشکی الگوی همه یا هیچ است.
به عنوان مثال آنجا که وزیر امور خارجه میگوید هنگام حمله صدام جدید ما باید با چه چیزی از خود دفاع کنیم به گونهای سخن گفته میشود که گویی قرار است نتیجه مذاکرات موشکی جایگزین شدن شمشیر با موشک باشد! این سخنان در حالی از سوی ظریف مطرح شده است که این دیپلمات کارکشته خود به خوبی بر این نکته واقف است که نه طرف مقابل چنین خواسته حداکثری و غیرمعقول درباره موشکهای ایران دارد و نه ایران کشوری است که در برابر چنین پیشنهادهایی سکوت کند و پذیرایش باشد.
پرسش اساسی این است که چرا با وجود آن که وزیر امور خارجه میداند سخنش ذیل الگوی همه یا هیچ تعریف میشود و با شرایط واقعی همخوان نیست به تکرار آن میپردازد؟ به نظر میآید که ریشه این مسئله داخلی است. همه به خوبی میدانیم که ظریف مجوز مذکره موشکی و حتی در عمل مذاکره جامع با غرب درباره سایر موضوعات را ندارد و به همین دلیل اگر بخواهد هم نمیتواند مذاکره موشکی داشته باشد.
استفاده از چنین الگویی که در روح جملات ظریف وجود دارد به همین امر بازمیگردد. او با مقایسه گفتوگوی موشکی با دادن موشک و گرفتن شمشیر تنها در تلاش است تا این عدم اختیار را در لایهای از اظهارات به ظاهر منطقی به مخاطبان داخلی و خارجی خود عرضه کند.