گروه فرهنگ و هنر: پگاه آهنگرانی در باره وضعيت بلاتكليف «خانه سینما» در روزنامه اعتماد نوشت:
ـ خانه سینما دوباره باز شد
ـ خانه سینما دوباره بسته شد.
ـ نه هنوز یه کم لای درش بازه.
ـ بسته نشده، معلق شده.
ـ معلق شده یعنی اینکه ممکنه دوباره باز بشه.
ـ نهخیر به طور دایم بسته شده.فکر نمیکنید دری رو که اینقدر باز و بستش بکنیم، لولاهاش خراب میشه؟
اصولاً چه علاقه زیادی به تعلیق و تعطیل و توقف در فضای هنری وجود داره؟ خوب حتما از تحرک و تشکل و تأمل بهتره، حداقل ضررش کمتره.
کسانی که خانه سینما را تعطیل یا تعلیق یا متوقف کردند بیشترشان دستاندرکار سینما و کارشناس و فیلمساز و تهیهکننده و فیلمنامهنویس و خلاصه دست به قلماند و حداقل به لحاظ آماری یک فیلمی، فیلمنامهای، چیزی ... در پرونده دارند (بد و خوبش با آقای فراستی) و با اصول درام آشنایند و شروع و پایان و اوج و فرود و گرهگشایی را هم خوب میشناسند و میدانند که: داستان که شروع میشود اوضاع معمولا پایدار است ولی قهرمان سر راهش به مانع بر میخورد و مانع هم تا میتواند ممانعت میکند که اوضاع را ناپایدار کند، قهرمان هم هی تقلا میکند تا مانع را از سر راه بر دارد ولی خوب زورش نمیرسد، چون زور مانع خیلی زیاد است و دستش باز و پشتش هم گرم است و میتواند وقتی با زبان خوش کارش پیش نمیرود بدهد در خانه طرف را گل بگیرند تا حساب کار دستش بیاید
تا اینجا اوضاع کاملا ناامید کننده است ولی ما میدانیم باید راههایی باشد که کمی امیدوارمان کند، وگرنه از خیر داستان میگذریم و میرویم پی کارمان. قهرمان داستان که میبیند دستش به جایی بند نیست و پیشنهادی را رد کرده که اصولاً نمیشده رد کرد و برایش گران تمام شده به قانون پناه میبرد و دادخواهی میکند، قانون هم بعد از یک بررسی طولانی و پر تعلیق، گرهگشایی میکند و برخلاف انتظار این بار حق را به حقدار میدهد و در خانه دوباره باز میشود و وضعیت به حالت پایدار اولیه باز میگردد.
داستان رو به پایان است آن هم از نوع خوشش و البته توجه داریم که زمان هم میگوید که به پرده آخر رسیدهایم ولی یکهو مانع دوباره میپرد وسط که نخیر قبول نیست قانون بیخود کرده و در خانه باید به کل بسته شود و اصلاً من این دفعه درها را که میبندم هیچ، میدم بکوبنش به جاش یه چیز دیگه میسازم و البته الآن درست نمیدونم که اون چیزی که میسازم چیه ولی حتماً خیلی بهتره.
حالا همه سر و صداشون در میآد که آقا نکن این کار رو، داستان داره تموم میشه این خیلی ساختارشکنانه است. میگه نه، من اصلاً از این ساختار خوشم نمیآد، پایانهای اینجوری هم دوست ندارم، اصلاً از خونه «حیاتدار» خوشم نمیآد. میگن بابا ناامیدکننده استها.
میگه به جاش غافلگیر کننده است. میگن آخه قانونی نیست. میگه من خودم یه قانونی پیدا میکنم که علاوه بر اینکه بشه درشو بست یه فصل کتک هم برای صاحبخانه توش تعبیه شده باشه حتی برآورد سیاهی لشگر هم کردیم، میبینی خیلی هم اکشندار میشه. خلاصه هر چی میگن به خرج مانع نمیره و بر خلاف همه قواعد فیلمنامهنویسی عمل میکنه.
اینطور که پیداست دوستان مانع یا خیلی از قهرمان داستان بدشون میآد که اصول داستانگویی را فراموش کردهاند، یا اصلاً از اول هم خیلی اهل اصول و قاعده و قانون نبودهاند و متوجه نشدهاند که این ساختار به درد سریال میخورد نه سینما و ساختار تلویزیونی برای سینما اصلاً بفروش نیست حتی با کمکهای دولتی خلاصه از ما گفتن یا سناریست را عوض کنید یا بروید سراغ یک قصه دیگر.