گروه مقالات: دوم خرداد سال ۱۳۷۶، سید محمد خاتمی در رقابت با علی اکبر ناطق نوری به شکل غیر منتظره ای با ۲۰ میلیون رای که بی سابقه بود، پیروز انتخابات شد. شعار و مرامش را اصلاح طلبی (رفورمیست) معرفی کرد و گفت ميخواهد در درون چارچوب نظام آن را اصلاح کند؛ نام دولتش را اصلاحات گذاشت.
این پیروزی باعث به وجود آمدن جناحی نیرومند به نام اصلاحات شد كه تا آن زمان جناح چپ نظام ناميده ميشد اما مدتها در انزوا بود. این جناح با مقبولیتی که به خصوص در میان طبقه متوسط و شهرنشین داشت پس از آن مجلس را هم در اختیار گرفت.در سال ۱۳۸۰، سیدمحمد خاتمی با ۲۲ میلیون رای باز هم پیروز انتخابات شد.
در سال ۱۳۸۴، چند دستگی بین این جناح که حالا به واسطه حضور در قدرت مغرور شده بود پیش آمد و با چندین کاندیدا در انتخابات حاضر شد. کاندیدای اصلی او یعنی مصطفی معین شکست خورد و احمدی نژاد پیروز انتخابات شد.
در اسفند ۱۳۸۸، ابتدا سیدمحمد خاتمی اعلام کاندیداتوری کرد که با حضور میرحسین موسوی انصراف داد. در پی حوادث پس از آن، جناح اصولگرا بهترین استفاده را از موقعیت برد و با یکپارچی کاملی که حاکم بود و تمامی قدرت را در دست گرفته بود، جناح اصلاحات را « مرده » خطاب کرد. حسین شریعتمداری که سخنگوی این جریان در روزنامه کیهان است بارها این کلمه را تکرار کرد و بر قبر اصلاحات فاتحه خواند! به خصوص که اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم هم به صورت رسمی شرکت نکردند.
در سال ۱۳۹۲ یعنی امسال، اصلاح طلبان از انتظارات خود مانند آزادی زندانیان سیاسی و روزنامه ها و امثال آن دست کشیدند و شعار « یا خاتمی یا هاشمی » سر دادند. گفته شد بر روی خاتمی فشار است که کاندیدا نشود و نشد.او هاشمی را جلو فرستاد تا نامزد حداکثری جناح چپ باشد. در آخرین روز ثبت نام، ساعت ۵:۳۰ دقیقه بعد از ظهر اکبر هاشمی رفسنجانی وارد وزارت کشور شد و ثبت نام کرد. با ثبت نام او یک سونامی حمایت گسترده از همه اقشار و طبقات شکل گرفت که نتیجه انتخابات را از ابتدا مشخص ميکرد.
هیچ کس فکرش را نمی کرد که فردی که ۸ سال رییس جمهور بوده، رییس مجلس بوده، فرمانده جنگ بوده، رییس مجلس خبرگان بوده، امام جمعه تهران بوده و الان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام است، رد صلاحیت شود. در شامگاه ۳۱ خرداد اعلام شد که این ۸ نفر تایید صلاحیت شده اند: محمد باقر قالیباف، علی اکبر ولایتی، سعید جلیلی، سید محمد غرضی، محمد رضا عارف، محسن رضایی، حسن روحانی و غلامعلی حداد عادل.
شوک بزرگی بود. مگر ميشود؟ هاشمی را رد صلاحیت کردند؟ یا به قول خودشان احراز صلاحیت نکردند؟ گروه هایی از جبهه اصلاحات گفتند ما را نمی خواهند و باید تحریم کنیم. کمی گذشت و مردم و رهبران اصلاحات از شوک بیرون آمدند. عارف معاون اول دولت دوم اصلاحات مانده بود و حسن روحانی از طیف کارگزاران و هاشمی.زمزمه هایی شروع شد که ائتلاف کنید.خاتمی و هاشمی و شورای مشورتی جلساتی با کاندیداها برگزار کردند و قرار شد عارف انصراف دهد. خاتمی به عارف نامه نوشت و او انصراف داد تا اجماعی بین جبهه اصلاحات و کارگزاران شکل بگیرد.
سه شنبه بود! فقط دو روز به مدت تبلیغات باقی مانده بود اما در عصر اطلاعات دو روز زمان زیادی است.خاتمی و هاشمی دست به کار شدند. خاتمی بیانیه داد و هاشمی در صحبت هایش صراحتاً از روحانی حمایت کرد. خبر در سراسر کشور پیچید. اصلاح طلبان و کارگزاران ائتلاف کرده اند و خاتمی و هاشمی حمایت!
سریعاً بدنه اصلاحات همچون آتش زیر خاکستر به حرکت در آمد.اوج آن در تجمعات چند ده هزاری نفری طرفداران روحانی در تهران و دیگر شهرها بود که همه را به تعجب واداشت. این بدنه اصلاحات در کنار بدنه کارگزاران بود که پشت سر روحانی به حرکت در آمده بود.
شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲، روحانی در مصاف با ۵ نامزد دیگر با بیش از ۵۰ درصد آرا قاطعانه در دور اول پیروز شد! خبر شوک آور بود! شوکش اگر نگوییم بیشتر از رد صلاحیت هاشمی بود مطمئناً کمتر هم نبود.حتی خوشبین ترین افراد هم فکر نمی کردند کار در دور اول تمام شدنی باشد. این به تمامیت خواهان و اقتدارگریان نشان داد که:
آری! اصلاحات زنده است...