به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۷ - ۲۲:۰۹
 
۳
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۲۷ ساعت ۱۴:۲۹
کد مطلب : ۳۷۶۹۳
مقاله وارده

سیاست یک بام و دوهوا، بيداد مي‌كند اينجا!

فرج اله صیدمحمدی

گروه مقالات: همه ما بارها باخود نشسته و تفکرنموده ایم که چرا هیچ وقت به راحتی نمي‌توانیم منظورخود را بدون لکنت زبان به غیرخود و حتی خودانتقال دهیم.گاهی از جنوب حرف مي‌زنیم اما سردیم و برخی اوقات هم از غرب حرف میزنیم ولی گرمیم. برخی از انسانها هیچ وقت نمي‌توانند واقعیات را فدای حقایق کنند چون نمي‌خواهند خود را آنطور که هستند بروز دهند بلکه خودرا آنگونه که دوست مي‌دارند عرضه مي‌کنند و مخاطبین از آنها برداشت خود و غالبا نادرست مي‌نمایند.

امروزه در برهه‌اي از تاریخ زندگی مي‌کنیم که معلوم نیست آغازیم یا پایان، آشکاریم یا پنهان، بالاییم یا پایین،سکوتیم یافریاد و یا سرپیازیم یا ته پیاز! سرپیاز با ته پیاز همخوانی ندارد و دوروی اغلب سکه ها از پیش تعیین شده و براساس ضرب المثل یک بام و دوهواست.

پیرزنی پسری و دختری داشت. پسر را کدخدا کرد و دختر را به شوهر داد.شبی در ایام تابستان در پشت بام خوابیده بودند. پیر زن برخاست که از پسر و دختر خبری بگیرد. از آن جا که محبت مادران به دختران بیشتر است، اول به بالین دختر رفت و لحاف از بالای او برداشت و گفت:«جان مادر هوا گرم است،ملاحظه دارم که آزار بکشی.» و بعد از آن لحاف پسر را بربالای او انداخت و گفت :«جان مادر هوا سرد است مي‌ترسم سرما بخوری.»پسر گفت:«ای مادر یک بام دو هوا»

- ما از همان اکسیژنی تنفس مي‌کنیم که سیاستمداران، اقتصاد دانان، دین پژوهان و آقازاده ها از آن تنفس مي‌کنند اما جامعه از یک نوع دو دستگی و دوگانگی و از خود دور شدن رنج مي‌برد و هوای دلها دودی است.
- دم از عدالت مي‌زنیم ولی دم خروس بیرون مي‌زند و اختلاس سه هزار میلیاردی بانکی،اختلاس در تامین اجتماعی و بیمه درکشور داده همه را درآورده است.
-هزینه میلیاردی مي‌کنیم تا سریال، فیلم سینمایی و یا تله فیلم طنزی ساخته شود برای درست نمودن فرهنگ مصرف،اما کارگردان محترم بر روی هیچ میزی غذای ساده نمي‌گذارد.
-ایام نوروز را آغاز بهار و دگرگونی طبیعت مي‌دانیم ولی تا پایمان به دامن طبیعت مي‌رسد و دم پر درختان مي‌شویم همه طبیعت را پایمال مي‌کنیم و تا صندوق عقب خودرو زیر سایه درخت قرار نگیرد آرام نمي‌گیریم.
- مي‌گوییم چرا کمیت فرهنگمان همیشه لنگ است اما برای گرفتن مجوز چاپ یک کتاب یا نشریه باید کلی ممیزی و بالا و پایین شدن چشم و ابروها و حذف نمودن سطور و مهر سکوت بر دهان نویسندگان و توقیف نشریات والا ماشااله دلیل و برهان ناصواب برای یک کار صواب.

کجای کاریم، کجای راهیم دراین عرصه بی انتهای رسانه‌اي که تا سرتو مي‌خارانی به ساعت نکشیده در ده سایت و خبرگزاری بین المللی تیتر یک مي‌شود آیا یکی مي‌آید رک و پوست کنده بگوید چرا اینقدر بی اطلاعیم ولی مطلعیم؟ چرا این همه کاسه زیر نیم کاسه‌مان است ولی کاسه چه کنم چه کنم دستمان است؟! وقتی هیچ چیز سرجایش نباشد و تخصص هیچ جایگاهی نداشته باشد نباید انتظار داشته باشیم که منظور همان باشد که عنوان شد. وقتی افراد بدون تخصص و بدون تجربه سکاندار حوزه مهمی مي‌شوند حرفی مي‌زنند که آخرش ناپیداست و بعضا هم دچار توهم مي‌شوند که این حرف من بود یا نبود، چه انتظاري بيش از اين وضع داريم؟